microcosmic

جمله های نمونه

1. These so-called cargo cults became bizarre, microcosmic societies that survived almost entirely on hopes and dreams that might never be realized.
[ترجمه گوگل]این فرقه‌های به اصطلاح محموله‌ها به جوامعی عجیب و غریب تبدیل شدند که تقریباً تماماً بر اساس امیدها و رویاهایی که ممکن بود هرگز محقق نشوند زنده ماندند
[ترجمه ترگمان]این مکاتب که به اصطلاح کالا نامیده می شدند، societies و microcosmic شدند که تقریبا به طور کامل به امیدها و رویاهایی که ممکن بود تحقق یابد، جان سالم به در بردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Microcosmic economy base is more active.
[ترجمه گوگل]پایگاه اقتصاد خرد فعال تر است
[ترجمه ترگمان]پایگاه اقتصادی microcosmic فعال تر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The microcosmic configuration, phase distributions and constituents are investigated by X-ray diffract meter.
[ترجمه گوگل]پیکربندی میکرو کیهانی، توزیع فاز و اجزای تشکیل دهنده توسط پراش سنج اشعه ایکس بررسی می شود
[ترجمه ترگمان]پیکربندی microcosmic، توزیع فاز و اجزای متشکله آن ها توسط diffract پرتو ایکس بررسی می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. How show phenomenon of this one microcosmic economy create a mechanism?
[ترجمه گوگل]پدیده نمایشی این اقتصاد کوچک کیهانی چگونه سازوکاری ایجاد می کند؟
[ترجمه ترگمان]چگونه پدیده این یک اقتصاد microcosmic یک مکانیزم ایجاد می کند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Literature review indicates that the trends of further research on modeling of PEMFC should be:microcosmic, authenticity, and systematism .
[ترجمه گوگل]بررسی متون نشان می‌دهد که روند تحقیقات بیشتر در مورد مدل‌سازی PEMFC باید به صورت ریز کیهانی، اصالت و نظام‌مندی باشد
[ترجمه ترگمان]مرور ادبیات نشان می دهد که روند تحقیقات بیشتر بر روی مدل سازی of باید شامل: microcosmic، اصالت، و systematism باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The fifth part brings forward the microcosmic system of venture capital financing, which is the arrangement of rights and obligations inside the venture capital organizations.
[ترجمه گوگل]بخش پنجم، سیستم کوچک کیهانی تامین مالی سرمایه خطرپذیر را که ترتیب حقوق و تعهدات درون سازمان‌های سرمایه‌گذاری خطرپذیر است، ارائه می‌کند
[ترجمه ترگمان]بخش پنجم، سیستم microcosmic تامین مالی سرمایه را به ارمغان می آورد که نظم و تعهدات خود را در سازمان های سرمایه سرمایه گذاری فراهم می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The microcosmic mechanism of emulsion coalescence affected by polymer al 8 o discussed.
[ترجمه گوگل]مکانیسم کوچک کیهانی ادغام امولسیون تحت تأثیر پلیمر al 8 o مورد بحث قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]مکانیسم microcosmic امولسیون تحت تاثیر پلیمر ۸ قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. After the addition of combustion-supporting agent, the original microcosmic structure of coke is broken, thus not only increases the combustion rate, but also increases the burn-off rate of the coke.
[ترجمه گوگل]پس از افزودن عامل حمایت کننده احتراق، ساختار ریز کیهانی اصلی کک شکسته می شود، بنابراین نه تنها سرعت احتراق را افزایش می دهد، بلکه سرعت سوختن کک را نیز افزایش می دهد
[ترجمه ترگمان]پس از افزودن عامل حمایت از احتراق، ساختار اصلی تولید کک شکسته می شود، بنابراین نه تنها میزان احتراق را افزایش می دهد بلکه میزان سوختن زغال را نیز افزایش می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Microcosmic experiments show that remained oil is distributed in tiny pore as speckles and tiny drops after cross-linked polymer flooding.
[ترجمه گوگل]آزمایش‌های ریز کیهانی نشان می‌دهد که روغن باقی‌مانده در منافذ ریز به صورت لکه‌ها و قطره‌های ریز پس از غرقابی پلیمری متقاطع توزیع می‌شود
[ترجمه ترگمان]آزمایش ها microcosmic نشان می دهد که در حفره های ریزی به عنوان قطرات ریز و ریز پس از سیل پلیمر مرتبط، توزیع می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. There isn't any disrepair on the microcosmic surface of CAF, and the sol can immerge into the holes of the alumina foil.
[ترجمه گوگل]هیچ آسیبی در سطح ریز کیهانی CAF وجود ندارد، و سل می تواند در سوراخ های فویل آلومینا فرو برود
[ترجمه ترگمان]هیچ عیب و نقصی در سطح microcosmic of وجود ندارد و sol می تواند به درون سوراخ های فویل آلومینا نفوذ کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Such arrangement, have strategic height already, also have microcosmic depth.
[ترجمه گوگل]چنین ترتیبی، از قبل دارای ارتفاع استراتژیک است، همچنین دارای عمق کوچک کیهانی است
[ترجمه ترگمان]این آرایش، هم اکنون دارای ارتفاع استراتژیک بوده و دارای عمق microcosmic نیز می باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. In microcosmic, the author presents how to balance enterprise and family to achieve good development.
[ترجمه گوگل]در کیهان خرد، نویسنده چگونگی ایجاد تعادل بین شرکت و خانواده را برای دستیابی به توسعه خوب ارائه می دهد
[ترجمه ترگمان]در microcosmic، نویسنده نحوه تعادل کسب وکار و خانواده را برای رسیدن به توسعه خوب نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. This is not to be confused with the framing of part of a limitless series, a microcosmic view of the macrocosm.
[ترجمه گوگل]این را نباید با قاب بندی بخشی از یک سری بی حد و حصر، یک نمای کوچک کیهانی از جهان کلان اشتباه گرفت
[ترجمه ترگمان]این نباید با ساختار بخشی از یک سری نامحدود، یک دیدگاه microcosmic از the اشتباه گرفته شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Then the process model of normal and inversive optimization is put forward, and moreover its macroscopical and microcosmic structures are investigated.
[ترجمه گوگل]سپس مدل فرآیندی بهینه‌سازی عادی و معکوس ارائه شده و ساختارهای ماکروسکوپی و ریزکیهانی آن بررسی می‌شود
[ترجمه ترگمان]سپس مدل فرآیند بهینه سازی نورمال و inversive به جلو گذاشته می شود و علاوه بر آن ساختارهای macroscopical و microcosmic نیز مورد بررسی قرار می گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• of a microcosm, of a small world, of or pertaining to a miniature world or universe

پیشنهاد کاربران

بپرس