micro

/ˈmaɪˌkroʊ//ˈmaɪkrəʊ/

معنی: میلیونیم
معانی دیگر: پیشوند:، خ رد، ریز، کهین [microcosm]، به طور نابهنجار کوچک [microcephaly]، بزرگ ساز، بزرگ کننده ی چیزهای ریز [microphone و microscope]، وابسته به میکروسکوپ، میکروسکوپی [micrography]، پیشوندی بمعنی، کوچک، پروانه بید خیلی ریز

جمله های نمونه

1. How fast does the new micro process the data?
[ترجمه گوگل]میکرو جدید چقدر سریع داده ها را پردازش می کند؟
[ترجمه ترگمان]فرآیند میکرو جدید چگونه اطلاعات را پردازش می کند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Founded in 196 it pioneered the modern micro processor and now mainly supplies components for other electronics firms.
[ترجمه گوگل]این شرکت که در سال 196 تأسیس شد، پیشگام میکرو پردازنده مدرن بود و اکنون عمدتاً قطعات را برای سایر شرکت های الکترونیکی تامین می کند
[ترجمه ترگمان]این شرکت در سال ۱۹۶ تاسیس شد و پیشگام پردازنده مدرن امروزی شد و اکنون به طور عمده مولفه ها را برای سایر شرکت های الکترونیکی تامین می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. In this way, other micro aspects such as cross-hatching and brushwork also come to form a coherent body of pattern.
[ترجمه گوگل]به این ترتیب، سایر جنبه‌های خرد مانند هچ کردن متقاطع و برس‌کاری نیز بدنه منسجمی از الگو را تشکیل می‌دهند
[ترجمه ترگمان]در این روش، دیگر میکرو aspects مانند hatching و brushwork نیز برای تشکیل یک بدنه منسجم از الگو واقع می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. This focus on the micro level of social or community structure discourages stereotypical generalisations.
[ترجمه گوگل]این تمرکز بر سطح خرد ساختار اجتماعی یا اجتماعی از تعمیم های کلیشه ای جلوگیری می کند
[ترجمه ترگمان]این تمرکز بر سطح کوچک ساختار اجتماعی یا اجتماعی از تعمیم اصول کلی استفاده می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Read in studio Subjects like robotics and micro electronics are on the curriculum for a group of gifted ten year olds.
[ترجمه گوگل]در استودیو بخوانید موضوعاتی مانند رباتیک و میکرو الکترونیک در برنامه درسی گروهی از کودکان ده ساله با استعداد است
[ترجمه ترگمان]در استودیو مطالعه کنید مانند رباتیک و دستگاه های میکرو الکترونیک در برنامه آموزشی برای گروهی از کودکان دارای استعداد ۱۰ ساله قرار دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. These organisations imitate govemment at a micro scale.
[ترجمه گوگل]این سازمان ها در مقیاس خرد از دولت تقلید می کنند
[ترجمه ترگمان]این سازمان ها از govemment در مقیاس میکرو تقلید می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Midland Bank, another Micro Control user, is only now migrating away from mainframe applications.
[ترجمه گوگل]Midland Bank، یکی دیگر از کاربران Micro Control، تنها اکنون از برنامه های mainframe دور شده است
[ترجمه ترگمان]بانک مرکزی، یک کاربر کنترل میکرو دیگر، تنها در حال حاضر از برنامه های پردازنده مرکزی دور می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Generally speaking, intermolecular forces and the micro structures of the shell material itself have very little influence on overall shell shape.
[ترجمه گوگل]به طور کلی، نیروهای بین مولکولی و ساختارهای میکرو خود مواد پوسته تأثیر بسیار کمی بر شکل کلی پوسته دارند
[ترجمه ترگمان]به طور کلی، نیروهای بین مولکولی و ساختارهای میکرو مواد پوسته تاثیر بسیار کمی بر شکل پوسته کلی دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I got eighty hours of micro and macro economics.
[ترجمه گوگل]هشتاد ساعت اقتصاد خرد و کلان گرفتم
[ترجمه ترگمان]من هشتاد ساعت از اقتصاد خرد و کلان گرفتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. This was perhaps due to the improved micro code and hardware layout claimed for the RapidCad.
[ترجمه گوگل]این شاید به دلیل بهبود میکرو کد و چیدمان سخت افزاری است که برای RapidCad ادعا شده است
[ترجمه ترگمان]این احتمالا ناشی از اصلاح کده ای میکرو و چیدمان سخت افزار بود که برای the ها ادعا می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. This is reflected in the enormous growth of micro usage in these areas and especially in the field of robotics.
[ترجمه گوگل]این در رشد عظیم استفاده از میکرو در این مناطق و به ویژه در زمینه رباتیک منعکس شده است
[ترجمه ترگمان]این امر در رشد عظیم کاربرد میکرو در این مناطق و به خصوص در زمینه رباتیک منعکس شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The effectiveness of the micro in simulating experiments hinges on the children's accepting the analogy with the true experimental situation.
[ترجمه گوگل]اثربخشی میکرو در شبیه‌سازی آزمایش‌ها به پذیرش قیاس با وضعیت واقعی تجربی توسط کودکان بستگی دارد
[ترجمه ترگمان]کارایی میکرو در آزمایش ها شبیه سازی نسبت به قبول قیاس با وضعیت واقعی تجربی بستگی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Sprayway's Micro Jammer is a fleece jacket made even more functional with a windproof outer layer.
[ترجمه گوگل]Sprayway's Micro Jammer یک ژاکت پشمی است که با لایه بیرونی ضد باد حتی کاربردی تر شده است
[ترجمه ترگمان]jammer میکرو Sprayway یک ژاکت fleece است که حتی بیشتر با یک لایه بیرونی windproof کار می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Quantification procedures for micro and trace analysis as well as for surface and thin film analysis are summarized.
[ترجمه گوگل]روش های کمی برای تجزیه و تحلیل میکرو و ردیابی و همچنین برای تجزیه و تحلیل سطح و لایه نازک خلاصه شده است
[ترجمه ترگمان]روش های Quantification برای تحلیل ریز و ردیابی و نیز برای تحلیل سطح و لایه های نازک به طور خلاصه ارائه شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

میلیونیم (اسم)
micro

تخصصی

[کامپیوتر] میکرو، میلیونیم، ریز . - میکرو، ریز - پیشوندی که به معنای میلیونیم ( 10 به توان 6- ) است . مثلاً یک میکروثانیه معادل یک میلیونیم ثانیه ( 0/000001 ثانیه )، و یک میکروفاراد معادل یک میلیونیم یک فاراد است .
[برق و الکترونیک] میکور ریز 1. ( میکروآمپر ) پیشروی که نشان دهنده ی 10 به توان منفی شش یا یک میلیونیم است 2. پیشوندی که نشان دهنده ی کوچکی است، مانند ریز موج 3. پیشوندی که نشان دهنده ی حساسیت بسیار زیاد است مانند ریز تابش رادیو سنج .
[ریاضیات] جزء، خرد، پیشوندی به معنی یک میلیونیم

انگلیسی به انگلیسی

• tiny, very small; enlarging; one-millionth
microprocessor, computer processor built onto an integrated circuit chip; microcomputer, small computer based on a microprocessor
a micro is the same as a micro-computer.
micro- is used to form nouns that refer to a very small example of a particular type of thing. for example, a micro-organism is a very small organism such as a virus.

پیشنهاد کاربران

از نظر ریشه شناسی به معنای کوچک/ریز هست.
مثال:
micro: ‘small’
microscope: instrument that makes ‘small’ things perceptible
microorganism: very ‘small’ living creature consisting of one cell
...
[مشاهده متن کامل]

microbiologist: a scientist who studies ‘small’ living creatures
microbe: very ‘small’ life form
microphone: makes a ‘small’ voice loud
microwave: ‘small’ radio wave
microprocessor: ‘small’ computer processing unit
micromanager: supervisor who looks at every ‘small’ thing her employees do

✅اجزاء واژگان پزشکی ( نوع: پیشوند ) : micro ( 2 ) ✅ معنی انگلیسی اجزاء: one millionth ✅مثال انگلیسی از کاربرد اجزاء در پزشکی: microsecond ✅ توضیح و تفسیر مثال انگلیسی: one millionth second
✅اجزاء واژگان پزشکی ( نوع: پیشوند ) : micro ( 1 ) ✅ معنی انگلیسی اجزاء: small ✅مثال انگلیسی از کاربرد اجزاء در پزشکی: microcyte ✅ توضیح و تفسیر مثال انگلیسی: very small cell
کوچک , ریز
– micro - organisms that multiply rapidly
– The economy's performance at the micro level
مایکرو؛ پیشوندی به معنای ریز و کوچک.
در زبان فرانسوی واژه ی Micro میکرو تلفظ می شود و در زبان فارسی تلفظ فرانسوی آن رایج تر است مثال[Microscope میکروسکوپ]
در ضمن پیشوند Macro ماکرو به معنای درشت و بزرگ است مثال [Macro scope ماکروسکوپ]


خُرد، کوچک، ریز
کوچک، ریز

بپرس