mezzanine

/ˈmezəˌnin//ˈmezəniːn/

معنی: اشکوب کوتاه، نیم اشکوب
معانی دیگر: (در تالارهای نمایش و غیره) میان اشکوب، (در برخی تئاترها) چند ردیف اول بالکن، نیم اشکوب که میان دو طبقه ساختمان واقع باشد

جمله های نمونه

1. You can look down from the mezzanine into the ground floor lobby.
[ترجمه گوگل]می توانید از نیم طبقه پایین به لابی طبقه همکف نگاه کنید
[ترجمه ترگمان]شما می توانید از هر سه طبقه پایین به سالن طبقه همکف نگاه کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The shoe department is on the mezzanine floor.
[ترجمه گوگل]بخش کفش در نیم طبقه است
[ترجمه ترگمان] بخش کفش روی زمین mezzanine
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. A maid's room on the upper mezzanine floor north side.
[ترجمه گوگل]اتاق خدمتکار در نیم طبقه فوقانی ضلع شمالی
[ترجمه ترگمان]اتاق یک خدمتکار در طبقه بالای طبقه بالای برج شمالی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. We have to move upstairs to the mezzanine just so we can hear ourselves over the din.
[ترجمه گوگل]ما باید به طبقه بالا به سمت نیم طبقه حرکت کنیم تا بتوانیم صدای خودمان را بشنویم
[ترجمه ترگمان]ما باید از طبقه بالا به طبقه بالا برویم تا بتوانیم صدای خود را از بالای سر و صدا بشنویم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The cafe was on the mezzanine.
[ترجمه گوگل]کافه روی نیم طبقه بود
[ترجمه ترگمان]کافه در طبقه mezzanine بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. On the mezzanine again, she turned and looked back, down into the conservatory.
[ترجمه گوگل]دوباره روی نیم طبقه، برگشت و به پشت سر، به سمت هنرستان نگاه کرد
[ترجمه ترگمان]در طبقه بالا، دوباره برگشت و به پشت سرش نگاه کرد، به گلخانه رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Peering over the balustrade of the mezzanine, Anne saw a huge conservatory, thronged with man-sized plants.
[ترجمه گوگل]آنه با نگاهی به نرده های نیم طبقه، یک گلخانه بزرگ را دید که پر از گیاهان به اندازه انسان بود
[ترجمه ترگمان]آن ها از روی نرده ها به دقت نگاه می کردند، آن یک گلخانه بزرگ دیده می شد که به اندازه یک گیاه بزرگ پر شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Mezzanine structure is make up of steel column, floor beam, meal deck, etc.
[ترجمه گوگل]ساختار نیم طبقه از ستون فولادی، تیر کف، عرشه غذا و غیره تشکیل شده است
[ترجمه ترگمان]ساختار Mezzanine از ستون فولادی، تیر زمین، عرشه غذا و غیره ساخته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. We provide mezzanine capital to small and mid - sized companies.
[ترجمه گوگل]ما به شرکت‌های کوچک و متوسط، سرمایه‌ی نیم‌اندازه ارائه می‌کنیم
[ترجمه ترگمان]ما سرمایه mezzanine را به شرکت های کوچک و متوسط می دهیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. John Edwards'office is on a mezzanine floor with a window overlooking the factory.
[ترجمه گوگل]دفتر جان ادواردز در یک نیم طبقه با پنجره ای مشرف به کارخانه است
[ترجمه ترگمان]دفتر جان ادواردز در یک طبقه mezzanine با پنجره ای مشرف به کارخانه قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Mezzanine capital for leveraged Acquisition and Recapitalization including manufacturing, consumer products and services, business services.
[ترجمه گوگل]سرمایه متوسط ​​برای جذب و افزایش سرمایه شامل تولید، محصولات و خدمات مصرفی، خدمات تجاری
[ترجمه ترگمان]سرمایه Mezzanine برای اکتساب و اکتساب leveraged شامل تولید، محصولات مصرفی و خدمات، خدمات تجاری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. A mezzanine floor, eyes suddenly a bright : a 6-month-old baby while lying in a baby bed, a pair of shiny eyes looking uplift us.
[ترجمه گوگل]یک نیم طبقه، چشمان ناگهان روشن: یک نوزاد 6 ماهه در حالی که روی تخت نوزاد دراز کشیده است، یک جفت چشم براق که به نظر می رسد ما را سرحال می کند
[ترجمه ترگمان]یک طبقه از هر طبقه، چشم هایش ناگهان نوری درخشان به چشم می خورد: یک بچه ۶ ماه در حالی که در تخت بچه خوابیده بود، یک جفت چشم براق ما را بالا می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Mezzanine Financing based on cash flow and future outlook of the company ( warrants usually required ) .
[ترجمه گوگل]تامین مالی میزانسن بر اساس جریان نقدی و چشم انداز آینده شرکت ( معمولاً ضمانت نامه مورد نیاز است )
[ترجمه ترگمان]تامین مالی مبتنی بر جریان نقدی و چشم انداز آینده شرکت (تضمین معمولا مورد نیاز است)
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I still have a few seats in the mezzanine.
[ترجمه گوگل]من هنوز چند صندلی در نیم طبقه دارم
[ترجمه ترگمان] من هنوز چند تا صندلی تو the دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اشکوب کوتاه (اسم)
mezzanine

نیم اشکوب (اسم)
mezzanine

تخصصی

[عمران و معماری] نیم آشکوب

انگلیسی به انگلیسی

• low or partial story that is just above the ground floor
a mezzanine is a small floor which is built between two stories in a building, for example between the ground floor and the first floor.

پیشنهاد کاربران

تلفظ : مِزِنین
نیم طبقه - طبقه میانه - طبقه بین طبقه
در اینجا چند جمله پرکاربرد با کلمه "mezzanine" به همراه ترجمه های آن ها آورده شده است:
1. The building has a mezzanine floor above the main lobby.
...
[مشاهده متن کامل]

ترجمه: این ساختمان یک طبقه میانه بالای لابی اصلی دارد.
2. They are designing a mezzanine level for additional office space.
ترجمه: آن ها در حال طراحی یک سطح نیم طبقه برای فضای اداری اضافی هستند.
3. The theater's mezzanine provides a great view of the stage.
ترجمه: نیم طبقه تئاتر دید عالی از صحنه ارائه می دهد.
4. We installed a mezzanine to create more storage space in the warehouse.
ترجمه: ما یک نیم طبقه نصب کردیم تا فضای ذخیره سازی بیشتری در انبار ایجاد شود.
5. The building's mezzanine is being converted into a caf�.
ترجمه: نیم طبقه ساختمان در حال تبدیل شدن به یک کافه است.
6. The mezzanine office overlooks the main production area.
ترجمه: دفتر نیم طبقه مشرف به منطقه اصلی تولید است.
7. The hotel offers rooms with mezzanine levels for a unique experience.
ترجمه: هتل اتاق هایی با طبقات میانه برای تجربه ای منحصر به فرد ارائه می دهد.
8. We need to add a mezzanine to the design to fit the extra equipment.
ترجمه: ما نیاز داریم که یک نیم طبقه به طراحی اضافه کنیم تا تجهیزات اضافی جا شود.
9. The mezzanine seating section in the theater is often less expensive than the main floor.
ترجمه: بخش صندلی های نیم طبقه در تئاتر معمولاً ارزان تر از طبقه اصلی است.
10. The mezzanine was built to accommodate the growing number of employees.
ترجمه: نیم طبقه برای جای دادن به تعداد رو به افزایش کارکنان ساخته شد.
این جملات معمولاً در معماری، طراحی ساختمان ها، فضاهای تجاری، و حتی در صنعت سرگرمی استفاده می شوند.

در اینجا چند ترکیب رایج با کلمه "mezzanine" به همراه ترجمه های آن ها آورده شده است:
1. Mezzanine floor
ترجمه: طبقه میانه / نیم طبقه
این ترکیب به طبقه ای اطلاق می شود که معمولاً در میان دو طبقه اصلی ساختمان قرار دارد و فضای باز یا نیمه بسته ای است.
2. Mezzanine level
ترجمه: سطح نیم طبقه
معادل "mezzanine floor"، که به همان طبقه میانه اشاره دارد.
3. Mezzanine office
ترجمه: دفتر نیم طبقه
به دفاتری گفته می شود که در طبقه میانه یا سطح نیم طبقه قرار دارند.
4. Mezzanine balcony
ترجمه: بالکن نیم طبقه
به بالکنی که در طبقه میانه یک ساختمان قرار دارد و ممکن است دسترسی محدودی به آن وجود داشته باشد.
5. Mezzanine financing
ترجمه: تأمین مالی نیم طبقه
در زمینه مالی، این واژه به نوعی از تأمین مالی اطلاق می شود که معمولاً بین بدهی ها و سرمایه گذاری های معمولی قرار دارد و معمولاً برای تأمین مالی پروژه های بزرگ یا ریسک پذیر به کار می رود.
6. Mezzanine storage
ترجمه: انبار نیم طبقه
به فضای ذخیره سازی که در طبقه میانه قرار دارد یا از آن برای ذخیره سازی استفاده می شود.
7. Mezzanine seating
ترجمه: صندلی های نیم طبقه
این عبارت معمولاً در تئاترها یا سالن های کنسرت به صندلی هایی اطلاق می شود که در طبقه میانه یا نیم طبقه سالن قرار دارند.
8. Mezzanine structure
ترجمه: سازه نیم طبقه
اشاره به ساختار فیزیکی که به عنوان نیم طبقه در یک ساختمان اضافه شده است.
chatgpt

mezzanine
نیم طبقه ( طبقه بین همکف و طبقه اول ) / اسم
Our seats were in the mezzanine
بالکن ( در سالن تئاتر ) / اسم
We had a great view from the mezzanine
میان اشکوب = میانِ اشکوب هم کف و اشکوب اول
مثال:
the stairs divide at the mezzanine
راه پله ها در یک نیم طبقه ( میان اشکوب ) از هم جدا می شوند.
نیم طبقه ی فلزی
( که قابل حمل و جابجایی عه )
بینابین
ثانویه
نوعی ازوام یا تامین اعتبار
Mezzanine debt، Mezzanine capital
ساختمان دوبلکس