mexican

/ˈmeksəkən//ˈmeksɪkən/

معنی: اهل مکزیک، مکزیکی
معانی دیگر: وابسته به کشور مکزیک و مردم و فرهنگ آن

جمله های نمونه

1. Where is the closest Mexican restaurant?
[ترجمه گوگل]نزدیکترین رستوران مکزیکی کجاست؟
[ترجمه ترگمان]نزدیک ترین رستوران مکزیکی کجاست؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Is there a Mexican restaurant around here?
[ترجمه گوگل]آیا رستوران مکزیکی در این اطراف وجود دارد؟
[ترجمه ترگمان]یه رستوران مکزیکی این اطراف هست؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Mexican farm workers migrate into the US each year to find work at harvest time.
[ترجمه گوگل]کارگران مزرعه مکزیکی هر ساله برای یافتن کار در زمان برداشت به ایالات متحده مهاجرت می کنند
[ترجمه ترگمان]هر ساله کارگران کشاورزی مکزیک برای یافتن کار در زمان برداشت به آمریکا مهاجرت می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Mexican Indians used to wrap tough meat in leaves from the papaya tree.
[ترجمه گوگل]سرخپوستان مکزیکی گوشت سفت را در برگ های درخت پاپایا می پیچیدند
[ترجمه ترگمان]هندی ها در حال بسته بندی گوشت سفت و سخت در برگ های درخت انبه بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Mexican law prohibits the employment of children under
[ترجمه گوگل]قانون مکزیک به کارگیری کودکان زیر سن را ممنوع می کند
[ترجمه ترگمان]قانون مکزیک اشتغال کودکان زیر را ممنوع کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I read that the new director is a Mexican.
[ترجمه گوگل]خواندم که کارگردان جدید مکزیکی است
[ترجمه ترگمان]من می خوانم که کارگردان جدید یک مکزیکی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The Mexican president expressed hope for cooperation on trade.
[ترجمه گوگل]رئیس جمهور مکزیک برای همکاری در زمینه تجارت ابراز امیدواری کرد
[ترجمه ترگمان]رئیس جمهور مکزیک از هم کاری در زمینه تجارت ابراز امیدواری کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He enlisted as a private in the Mexican War.
[ترجمه گوگل]او به عنوان سرباز در جنگ مکزیک ثبت نام کرد
[ترجمه ترگمان]او به عنوان شخصی در جنگ مکزیک استخدام شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It was dubbed into Spanish for Mexican audiences.
[ترجمه گوگل]برای مخاطبان مکزیکی به اسپانیایی دوبله شد
[ترجمه ترگمان]این فیلم به زبان اسپانیایی برای مخاطبان مکزیکی ترجمه شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The tide of battle turned against the Mexican army.
[ترجمه گوگل]موج جنگ علیه ارتش مکزیک چرخید
[ترجمه ترگمان]موج نبرد به ارتش مکزیک تبدیل شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Maria speaks Spanish with a Mexican accent.
[ترجمه گوگل]ماریا با لهجه مکزیکی اسپانیایی صحبت می کند
[ترجمه ترگمان] ماریا \"با لهجه مکزیکی اسپانیایی حرف میزنه\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Tortillas are a staple of Mexican cooking.
[ترجمه گوگل]تورتیلا یکی از مواد اصلی آشپزی مکزیکی است
[ترجمه ترگمان]tortillas یک نوع غذای مکزیکی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The average Mexican employee's purchasing power is still relatively low compared with U. S. workers.
[ترجمه گوگل]میانگین قدرت خرید کارمندان مکزیکی در مقایسه با کارگران ایالات متحده هنوز نسبتاً پایین است
[ترجمه ترگمان]متوسط قدرت خرید یک کارمند در مکزیک در مقایسه با ایالات متحده نسبتا کم است اس کارگران
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اهل مکزیک (اسم)
mexican

مکزیکی (صفت)
mexican

انگلیسی به انگلیسی

• native or resident of mexico (republic located in southern north american)
belonging or pertaining to mexico (republic located in southern north america), of mexico

پیشنهاد کاربران

مکزیکی
مثال: They enjoyed Mexican food at the restaurant.
آن ها در رستوران غذای مکزیکی لذت بردند.
مکزیکی

بپرس