metonym


معنی: کنایه، مجاز مرسل
معانی دیگر: (بدیع) دگر نام (رجوع شود به: metonyny)، بدیع لغت وکلمه ای که بصورت کنایه یا مجاز بکارمیرود

مترادف ها

کنایه (اسم)
allegory, allusion, innuendo, quip, metonymy, metaphor, quibble, jest, squib, dig, lampoon, metonym

مجاز مرسل (اسم)
metonymy, metonym

انگلیسی به انگلیسی

• word or concept that represents another word or concept to which it is related but does not specifically denote (rhetoric)

پیشنهاد کاربران

بر اساس ترجمه محسن ثلاثی: تقریب گویی
metonym ( زبان‏شناسی )
واژه مصوب: مجازواژه
تعریف: واژه ای که به سبب وجود نوعی رابطه به جای واژۀ دیگر به کار می رود

بپرس