meteoric

/ˌmitiˈɔːrɪk//ˌmiːtɪˈɒrɪk/

معنی: شهابی، درخشان و زودگذر
معانی دیگر: جوی، نیواری، شهاب مانند (درخشان و زودگذر)، خیره کننده، (نجوم) شهابی، شخانی، وابسته به شهاب

جمله های نمونه

1. napoleon's meteoric career
دوران حکمرانی زودگذر و درخشان ناپلئون

2. hail is a meteoric phenomenon
تگرگ یک پدیده ی جوی است.

3. The company has experienced meteoric growth.
[ترجمه مسعود] این شرکت رشد سریعی داشته است
|
[ترجمه گوگل]این شرکت رشد شهاب سنگی را تجربه کرده است
[ترجمه ترگمان]این شرکت رشد meteoric را تجربه کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The scandal ended his meteoric political career .
[ترجمه سروش] این رسوایی حرفه ی سیاسی درخشان او را پایان بخشید
|
[ترجمه گوگل]این رسوایی به حرفه سیاسی او پایان داد
[ترجمه ترگمان]این رسوایی حرفه سیاسی meteoric را به پایان رساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The group had a meteoric rise to fame in the 70s.
[ترجمه گوگل]این گروه در دهه 70 به شهرت رسید
[ترجمه ترگمان]این گروه در دهه ۷۰ میلادی به شهرت رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Her parliamentary career has been meteoric.
[ترجمه گوگل]کار پارلمانی او شهاب سنگ بوده است
[ترجمه ترگمان]کار پارلمانی او درخشان بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The meteoric rise in the popularity of Modern Art left my position at Sotheby's much undermined.
[ترجمه گوگل]افزایش چشمگیر محبوبیت هنر مدرن موقعیت من در ساتبی را بسیار تضعیف کرد
[ترجمه ترگمان]افزایش محبوبیت هنر مدرن مقام خود را در Sotheby به دست آورده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Once again the carbonates came into contact with meteoric water and this was responsible for yet another episode of leaching.
[ترجمه گوگل]یک بار دیگر کربنات ها با آب شهاب سنگ تماس پیدا کردند و این عامل یک قسمت دیگر از شستشو بود
[ترجمه ترگمان]یک بار دیگر the با آب meteoric ارتباط برقرار کردند و این کار مسئول یک اپیزود دیگر از لیچینگ بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. But then injury cut short his meteoric rise.
[ترجمه گوگل]اما بعد از آن جراحت باعث شد که او رشد شهابی او را کاهش دهد
[ترجمه ترگمان]اما پس از آن جراحات و آسیب های ناشی از طلوع خورشید به اوج خود رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. In many modern examples, diagenetic reactions in the meteoric zones are minimal.
[ترجمه گوگل]در بسیاری از نمونه‌های مدرن، واکنش‌های دیاژنتیکی در مناطق شهاب‌سنگ حداقل است
[ترجمه ترگمان]در بسیاری از نمونه های مدرن، واکنش های diagenetic در مناطق meteoric حداقلی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Equally though, nobody could possibly visualise the meteoric rise that lay ahead.
[ترجمه گوگل]با این حال، هیچ کس احتمالاً نمی‌تواند طلوع شهاب سنگی را که در پیش است، تجسم کند
[ترجمه ترگمان]به هر حال، هیچ کس قادر به آن نیست که آینده درخشان آینده را در ذهن خود مجسم کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Officer remuneration has enjoyed an even more meteoric rise.
[ترجمه گوگل]دستمزد افسران حتی از افزایش چشمگیرتری برخوردار بوده است
[ترجمه ترگمان]افسر پاداش حتی از ترقی و ترقی بسیار بیشتری برخوردار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. This is not a meteoric rise and fall.
[ترجمه گوگل]این یک صعود و سقوط شهاب سنگی نیست
[ترجمه ترگمان]این یک ترقی و ترقی نیست و سقوط نخواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The film tells the story of Lee's meteoric rise from North Dakota radio singer to jazz legend.
[ترجمه گوگل]این فیلم داستان صعود شهاب‌سنگ لی از خواننده رادیویی داکوتای شمالی به افسانه جاز را روایت می‌کند
[ترجمه ترگمان]فیلم داستان فیلم را از خواننده رادیویی داکوتای شمالی تا افسانه جاز تعریف می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Robert Fleck's rise was meteoric.
[ترجمه گوگل]ظهور رابرت فلک شهاب سنگ بود
[ترجمه ترگمان]صعود رابرت فلک meteoric
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

شهابی (صفت)
meteoric

درخشان و زودگذر (صفت)
meteoric

تخصصی

[آب و خاک] جوی، وابسته به جو

انگلیسی به انگلیسی

• of or pertaining to a meteor; like a meteor; consisting of meteors; fast and brilliant
a meteoric rise to power or success happens very quickly.

پیشنهاد کاربران

meteoric water : آب هایی که ناشی از نزول باران برف باشد
حتی شامل آب های حاصل از آب شدن یخ ها و رودخانه ها نیز می باشد
/ˌmiːtiˈɒrɪk/
adjective
used to describe something that develops very fast and attracts a lot of attention
صفت/ خیلی سریع و برق آسا
The group had a meteoric rise to fame in the 70s
...
[مشاهده متن کامل]

Her political career has been meteoric
Speculation on the currency has helped its meteoric rise of 16% against the US dollar in a year
Her appointment to the post at the age of 37 is the latest stage in a meteoric career

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/meteoric
meteoric water = آب جوی
صاعقه آسا
برق اسا

بپرس