metatarsus

/ˌmetəˈtɑːrsəs//ˌmetəˈtɑːsəs/

معنی: پشت پا، کف پا، استخوان میان کف پا
معانی دیگر: (کالبد شناسی - بخشی از پا که بین مچ پا و انگشتان قرار دارد) کف پا

جمله های نمونه

1. The avian tarsometatarsus distinguished from the tarsus and metatarsus of other quadruped by its unique characteristic of structure.
[ترجمه گوگل]تارسوماتارسوس پرندگان با ویژگی منحصر به فرد ساختارش از تارسوس و متاتارسوس سایر چهارپایان متمایز می شود
[ترجمه ترگمان]این پرنده با ویژگی منحصر به فردش از ساختار tarsus و metatarsus سایر چهارپایان متمایز و متمایز بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Metatarsus: Straight and parallel when seen from behind.
[ترجمه گوگل]متاتارس: وقتی از پشت دیده می شود مستقیم و موازی است
[ترجمه ترگمان]Metatarsus: استریت و موازی وقتی از پشت دیده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Bilateral tibia and the second metatarsus were moved out and rejected all connective tissue.
[ترجمه گوگل]استخوان ساق دو طرفه و متاتارسوس دوم خارج شده و تمام بافت همبند رد شد
[ترجمه ترگمان]درشت نی دو جانبه و the دوم انتقال داده شدند و تمام بافت های ارتباطی را رد کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Especially the transverse arrangement of all metatarsus bone and its corresponding relation can be clear at a glance.
[ترجمه گوگل]به خصوص آرایش عرضی تمام استخوان متاتارس و رابطه مربوط به آن را می توان در یک نگاه مشخص کرد
[ترجمه ترگمان]به خصوص با ترکیب transverse استخوان metatarsus و ارتباط مربوط به آن می تواند در یک نگاه روشن باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The rear pastern ( metatarsus ) is of medium length and perpendicular to the ground as the dog stands naturally.
[ترجمه گوگل]پشته عقب (متاتارسوس) با طول متوسط ​​و عمود بر زمین همانطور که سگ به طور طبیعی ایستاده است
[ترجمه ترگمان]The پشت (metatarsus)میانی میانی و عمود بر زمین است چون سگ به طور طبیعی می ایستد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The structural change of metatarsus of these zygodactyl birds, as a member of Scansores, in order to adapt to the various life habits was a kind of specialization behavior, and a kind of coordination.
[ترجمه گوگل]تغییر ساختار متاتارس این پرندگان زیگوداکتیل به عنوان عضوی از Scansores به منظور سازگاری با عادات مختلف زندگی نوعی رفتار تخصصی و نوعی هماهنگی بود
[ترجمه ترگمان]تغییر ساختاری of این پرندگان zygodactyl به عنوان عضوی از Scansores به منظور انطباق با عادات مختلف زندگی نوعی رفتار تخصصی و نوعی هماهنگی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The correlation between body-weight, metatarsus length at birth and those at 10-week is not significant.
[ترجمه گوگل]همبستگی بین وزن بدن، طول متاتارس در بدو تولد و 10 هفته معنی دار نیست
[ترجمه ترگمان]همبستگی بین وزن بدن، طول metatarsus در تولد و افراد در ۱۰ هفته مهم نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A supporting bone of the leg in some hoofed mammals, analogous to the metacarpus of the hand or the metatarsus of the foot in human beings.
[ترجمه گوگل]استخوان پشتیبان ساق پا در برخی از پستانداران سم، مشابه متاکارپ دست یا متاتارس پا در انسان
[ترجمه ترگمان]استخوان حمایتی پا در بعضی از پستانداران سم دار، مشابه با the دست یا metatarsus پای انسان
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Objective: To study the treatment effect of mini plate on metacarpal, metatarsus and phalangeal fractures.
[ترجمه گوگل]هدف: مطالعه اثر درمانی مینی پلیت بر شکستگی های متاکارپ، متاتارسوس و فالانژیال انجام شد
[ترجمه ترگمان]هدف: مطالعه اثر درمان بشقاب کوچک بر روی metacarpal، metatarsus و phalangeal
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The structure mechanical properties of femora were measured with the three point bending method and those of metatarsus were measured with the compressing method.
[ترجمه گوگل]خواص مکانیکی ساختار استخوان ران با روش خمش سه نقطه ای و متاتارسوس با روش فشرده سازی اندازه گیری شد
[ترجمه ترگمان]خواص مکانیکی سازه of با روش خمش سه نقطه ای و روش فشرده سازی metatarsus اندازه گیری شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The pelvis, the thigh, the second thigh, and the metatarsus are ideally the same length and form a series of right angles.
[ترجمه گوگل]لگن، ران، ران دوم و متاتارس در حالت ایده آل هم طول هستند و یک سری زوایای قائمه را تشکیل می دهند
[ترجمه ترگمان]لگن، ران، ران دوم و metatarsus به طور ایده آل طول یکسانی دارند و یک سری از زاویه های راست را تشکیل می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. PU midsole with pivot can be the balancing area beneath the metatarsus which calls for an productive rolling movements with every solitary and every step.
[ترجمه گوگل]زیره میانی PU با محور می تواند ناحیه متعادل کننده زیر متاتارسوس باشد که نیاز به حرکات چرخشی سازنده با هر انفرادی و هر قدم دارد
[ترجمه ترگمان]PU midsole با محور می تواند نقطه تعادل در زیر the باشد که خواستار حرکات چرخشی سازنده با هر گام منفرد و هر قدم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Include even a shoulder bone for showing in the X film suspicious 2 places : bone fracture CT showing metatarsus base fracture. flat surface like of 9 clear and definite bone fracture by MRI.
[ترجمه گوگل]شامل حتی یک استخوان شانه برای نشان دادن در فیلم X 2 مکان مشکوک: شکستگی استخوان CT که شکستگی پایه متاتارسوس را نشان می دهد سطح صاف مانند 9 شکستگی استخوان واضح و مشخص توسط MRI
[ترجمه ترگمان]حتی یک استخوان کتف برای نمایش در فیلم X مشکوک ۲ قرار دهید: شکستگی استخوان ساق پا که شکستگی پایه را نشان می دهد سطح صاف مانند ۹ استخوان صاف و مشخص توسط MRI نشان داده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The involved bones included cranium in tibia and fibula in 4 and metatarsus in After thorough debridement, all patients had partial defects of bone, skin and soft tissue.
[ترجمه گوگل]استخوان های درگیر شامل جمجمه در تیبیا و نازک نی در 4 و متاتارسوس در بعد از دبریدمان کامل، همه بیماران دارای نقص های نسبی استخوان، پوست و بافت نرم بودند
[ترجمه ترگمان]استخوان های یافت شده عبارتند از کاسه سر در درشت نی و نازک نی در ۴ و metatarsus در پس از debridement کامل، همه بیماران دارای نقص های نسبی استخوان، پوست و بافت نرم بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پشت پا (اسم)
instep, metatarsus

کف پا (اسم)
sole, metatarsus

استخوان میان کف پا (اسم)
metatarsus

انگلیسی به انگلیسی

• bony structure of the foot (anatomy); bony structure of the hind-limb (zoology)

پیشنهاد کاربران

بپرس