metastasis

/məˈtæstəsɪs//məˈtæstəsɪs/

معنی: دگردیسی، ناخوشی، جابجا شدن، هجوم مرض، گسترش میکرب مرض
معانی دیگر: (پزشکی - گسترش بیماری مثلا سرطان از یک بخش بدن به بخش دیگر) فراپخش، فراگستری، متاستاز، هجوم مر­، گسترش میکرب مر­

جمله های نمونه

1. Some patients with metastasis of unknown origin do have responsive tumours.
[ترجمه گوگل]برخی از بیماران با متاستاز با منشا ناشناخته، تومورهای پاسخگو دارند
[ترجمه ترگمان]برخی از بیماران مبتلا به سلول های سرطانی دارای منشا ناشناخته، به صورت tumours واکنش نشان می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Invasion and metastasis largely determine the clinical course of colorectal carcinomas.
[ترجمه گوگل]تهاجم و متاستاز تا حد زیادی سیر بالینی کارسینوم کولورکتال را تعیین می کند
[ترجمه ترگمان]تهاجم و متاستاز به طور گسترده، مسیر بالینی of روده بزرگ را تعیین می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. A case of perfectly normal metastasis.
[ترجمه گوگل]یک مورد متاستاز کاملا طبیعی
[ترجمه ترگمان]یک بیماری کاملا طبیعی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. But if tumour cells spread, a process called metastasis, they can form tumours in vital organs such as the lungs.
[ترجمه گوگل]اما اگر سلول های تومور گسترش یابند، فرآیندی به نام متاستاز، می توانند تومورهایی را در اندام های حیاتی مانند ریه ها تشکیل دهند
[ترجمه ترگمان]اما اگر سلول های سرطانی گسترش یابند، فرآیندی به نام متاستاز، آن ها می توانند تومورهای سرطانی در اندام های حیاتی مانند ریه ها را شکل دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Metastasis has rendered the tumor inoperable.
[ترجمه گوگل]متاستاز تومور را غیر قابل عمل کرده است
[ترجمه ترگمان]Metastasis تومور را غیرقابل جراحی کرده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Age, diabetes, neoadjuvant chemotherapy, positive axillary lymph nodes metastasis were not the factors associated with DBC.
[ترجمه گوگل]سن، دیابت، شیمی درمانی نئوادجوانت، متاستاز مثبت غدد لنفاوی زیر بغل عوامل مرتبط با DBC نبودند
[ترجمه ترگمان]عصر، دیابت، شیمی درمانی، axillary درمانی، axillary positive غدد لنفاوی عوامل مرتبط با سرطان نیستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The chief cau - ses of distant metastasis were the lung and mediastinal nodes.
[ترجمه گوگل]علت اصلی متاستازهای دور گره های ریه و مدیاستن بود
[ترجمه ترگمان]گسترش سلول های سرطانی chief از سلول های سرطانی ریه و mediastinal است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Results(Lymph node) metastasis in hepatoduodenal ligament could be detected in all 29 preoperative and 4postoperative lymph metastatic cases, without "jumping-metastasis".
[ترجمه گوگل]نتایج (غدد لنفاوی) متاستاز در رباط هپاتودئودنال را می توان در تمام 29 مورد متاستاتیک لنفاوی قبل از عمل و 4 مورد بعد از عمل بدون "متاستاز پرش" تشخیص داد
[ترجمه ترگمان]نتایج (Lymph node)در رباط hepatoduodenal را می توان در تمام ۲۹ preoperative و ۴ postoperative cases metastatic تشخیص داد بدون آن که \"تکثیر شوند\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Objective:To evaluate the effect of thrombocytosis and metastasis in patients with gastric carcinoma.
[ترجمه وحید راسخی.داراب] هدف:ارزیابی تاثیرافزایش پلاکتهای خون ودست اندازی به اندامهای دوردست دربیماران مبتلابه سرطان معده.
|
[ترجمه گوگل]هدف: بررسی اثر ترومبوسیتوز و متاستاز در بیماران مبتلا به کارسینوم معده
[ترجمه ترگمان]هدف: ارزیابی اثر سرطان و تکثیر سلول های سرطانی در بیماران مبتلا به سرطان معده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Endobronchial metastasis is found in 2 - 5 % of patients at autopsy who die from extrathoracic cancer.
[ترجمه وحید راسخی_داراب] در۵_۲درصدمواردکالبدشکافی بیمارانیکه بدلیل سرطانهای خارج قفسه صدری فوت شد ه انددست اندازی توموربداخل برونشهای ریوی دیده شد ه است.
|
[ترجمه گوگل]متاستاز اندوبرونشیال در 2 تا 5 درصد از بیماران در کالبد شکافی که بر اثر سرطان خارج قفسه سینه جان خود را از دست می دهند، مشاهده می شود
[ترجمه ترگمان]متاستاز (متاستاز)در ۲ - ۵ % از بیماران در کالبد شکافی که از سرطان extrathoracic می میرند، یافت می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Conclusions Osseous metastasis in cancer is characterized by multiple osteolytic damage.
[ترجمه گوگل]متاستاز ConclusionsOseous در سرطان با آسیب استئولیتیک متعدد مشخص می شود
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری سرطان متاستاز در سرطان با صدمات چندگانه چندگانه مشخص می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The percentage of aneuploid tumours increased according to tumour invasion and the development of lymph node metastasis reflecting an increased genomic instability.
[ترجمه گوگل]درصد تومورهای آنیوپلوئید با توجه به تهاجم تومور و ایجاد متاستاز به غدد لنفاوی افزایش یافته است که منعکس کننده افزایش بی ثباتی ژنومی است
[ترجمه ترگمان]درصد تومورهای سرطانی با توجه به تهاجم میکروبی افزایش یافت و تکثیر گره lymph که منعکس کننده عدم ثبات ژنومی فزاینده بود، افزایش یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. For melanoma, it has been shown that the de novo expression of ICAM-1 correlates with an increased risk of metastasis.
[ترجمه گوگل]برای ملانوما، نشان داده شده است که بیان de novo ICAM-1 با افزایش خطر متاستاز مرتبط است
[ترجمه ترگمان]برای ملانوما، نشان داده شد که تجلی de of - ۱ با خطر افزایش متاستاز ارتباط دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. This might open up new concepts for influencing local tumour growth and metastasis of colonic malignancies.
[ترجمه گوگل]این ممکن است مفاهیم جدیدی را برای تأثیرگذاری بر رشد تومور موضعی و متاستاز بدخیمی‌های کولون باز کند
[ترجمه ترگمان]این امر ممکن است مفاهیم جدیدی را برای تاثیر گذاری رشد تومور محلی و متاستاز (colonic malignancies)باز کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

دگردیسی (اسم)
deformation, metamorphose, metamorphosis, metastasis

ناخوشی (اسم)
illness, disease, metastasis, malady, morbidity, invalidism

جابجا شدن (اسم)
metastasis

هجوم مرض (اسم)
metastasis

گسترش میکرب مرض (اسم)
metastasis

انگلیسی به انگلیسی

• transference of disease producing organisms from one part of the body to another via blood vessels (pathology); rapid change from one subject to another (rhetoric); change in position or orbit of an elementary particle (physics)

پیشنهاد کاربران

دگرنشینی/ دست اندازی ( اسم ) : انتشار یک بیماری بدخیم از یک قسمت بدن به قسمت دیگر از طریق جریان خون یا سیستم لنفاوی.
noun [ C or U] MEDICAL specialized
the spread of a disease, especially cancer, from the place where it started in the body to other areas
اسم، پزشکی، تخصصی
گسترش یک بیماری، به ویژه سرطان، از جایی که در بدن شروع شده است به مناطق دیگر
...
[مشاهده متن کامل]

Patients with kidney metastasis typically have cancerous cell growth in both kidneys.
Metastasis results from preexisting variant cells within a malignant tumour.

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/metastasis
یکی از معنا های دیگر این ریشه دوانی هستش
دست درازی .
دست اندازی.
متاستاز یا همون دگرنشینی ب معنای برخاستن از یک بافت یا اندام و نشستن ب بافت یا اندام دیگر است
metastasis ( علوم پایۀ پزشکی )
واژه مصوب: دگرنشینی
تعریف: انتقال بیماری، عموماً سرطان، از نقطه ای از بدن به نقطه ای دیگر درحالی که پیوند مستقیمی میان آنها وجود ندارد

بپرس