metaphysics

/ˌmetəˈfɪzɪks//ˌmetəˈfɪzɪks/

معنی: علوم معقول، مبحی علوم ماوراء طبیعی
معانی دیگر: (بخشی از فلسفه که با اصول اصلی فلسفه و وجود و واقعیت و منشا جهان و ساختار آن سروکار دارد) ماورای طبیعت، فراگیتا، فراگیتا شناسی، فلسفه ی گمانی، فلسفه ی گمانه ای، لاهوت شناسی، (در رشته های علمی) اصول و نظریات کلی، دیدمان و انگاشت های بنیادی، مبحک علوم ماوراء طبیعی

جمله های نمونه

1. All students receive tuition in logic and metaphysics.
[ترجمه گوگل]همه دانش آموزان در منطق و متافیزیک شهریه می گیرند
[ترجمه ترگمان]همه دانشجویان شهریه را در منطق و متافیزیک دریافت می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Metaphysics is part and parcel of the idealist world outlook.
[ترجمه گوگل]متافیزیک بخشی از جهان بینی ایده آلیستی است
[ترجمه ترگمان]متافیزیک بخشی از دیدگاه جهانی idealist است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. It is an aspect of metaphysics, which is the study of what we are justified in believing from first principles.
[ترجمه گوگل]این جنبه ای از متافیزیک است که مطالعه آن چیزی است که ما از اصول اولیه به آن باور داریم
[ترجمه ترگمان]این یک جنبه از متافیزیک است، که مطالعه آن چیزی است که ما در باور داشتن از اصول اولیه توجیه می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Another important branch of philosophy relevant here is metaphysics, which tries to discover the basic structure of reality.
[ترجمه گوگل]یکی دیگر از شاخه های مهم فلسفه که در اینجا مرتبط است، متافیزیک است که سعی در کشف ساختار اساسی واقعیت دارد
[ترجمه ترگمان]یک شاخه مهم دیگر فلسفه مرتبط در اینجا متافیزیک است که سعی می کند ساختار اصلی واقعیت را کشف کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The elimination of metaphysics is not the simple matter that some humanist philosophers have supposed.
[ترجمه گوگل]حذف متافیزیک موضوع ساده ای نیست که برخی از فیلسوفان اومانیست فرض کرده اند
[ترجمه ترگمان]حذف متافیزیک موضوع ساده ای نیست که برخی از فلاسفه اومانیست آن را تصور کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Finally comes metaphysics which provides a bridge between logic and the special sciences.
[ترجمه گوگل]سرانجام متافیزیک می آید که پلی بین منطق و علوم خاص ایجاد می کند
[ترجمه ترگمان]سرانجام، متافیزیک وجود دارد که پلی بین منطق و علوم خاص را فراهم می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Public schools should not teach metaphysics without clearly identifying them as such.
[ترجمه گوگل]مدارس دولتی نباید متافیزیک را بدون شناسایی واضح به عنوان آن آموزش دهند
[ترجمه ترگمان]مدارس دولتی نباید متافیزیک را بدون مشخص کردن آن ها به طور واضح، آموزش دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Obviously there are far-reaching differences between early modern metaphysics and post-structuralism.
[ترجمه گوگل]بدیهی است که تفاوت های گسترده ای بین متافیزیک مدرن اولیه و پسا ساختارگرایی وجود دارد
[ترجمه ترگمان]بدیهی است که تفاوت های گسترده ای بین متافیزیک مدرن مدرن و post وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. A judge and landlord, he throve on amateur metaphysics and early anthropology,[Sentence dictionary] purveying monkey theories almost a century ahead of Darwin.
[ترجمه گوگل]او که یک قاضی و صاحبخانه بود، در متافیزیک آماتوری و انسان شناسی اولیه، [فرهنگ جملات] تئوری های میمون ها را تقریباً یک قرن قبل از داروین ارائه کرد
[ترجمه ترگمان]او یک قاضی و صاحب مسافرخانه، بر روی مابعدالطبیعه آماتور و انسان شناسی اولیه، [ فرهنگ لغت نامه ]، تقریبا یک قرن جلوتر از داروین کار کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Practical metaphysics considers that the true noumenal existence is a human practical activity and his real life.
[ترجمه گوگل]متافیزیک عملی وجود اسمی حقیقی را فعالیت عملی انسان و حیات واقعی او می داند
[ترجمه ترگمان]متافیزیک عملی معتقد است که وجود ذاتی ذاتی یک فعالیت عملی انسانی و زندگی واقعی او است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The paper points out that comments of poetic critics on "Tastelessness" in Nan Dynasty should be analyzed comprehensively from both the writing pursuit of "Metaphysics" and the poetry concepts.
[ترجمه گوگل]این مقاله خاطرنشان می کند که نظرات منتقدان شاعر درباره «بی مزه بودن» در سلسله نان را باید هم از منظر نوشتاری «مابعدالطبیعه» و هم از مفاهیم شعری، به طور جامع تحلیل کرد
[ترجمه ترگمان]این روزنامه اشاره می کند که نظرات منتقدان شاعرانه در \"Tastelessness\" در نان Nan باید به صورت جامع از هر دو شیوه نوشتاری \"متافیزیک\" و \"مفاهیم شعر\" تجزیه و تحلیل شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Metaphysics has been often revisionary, and less often descriptive.
[ترجمه گوگل]متافیزیک غالباً تجدیدنظری و کمتر توصیفی بوده است
[ترجمه ترگمان]متافیزیک اغلب revisionary بوده و کم تر از آن توصیفی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Marx exceeds rationalistic metaphysics and Political Economy and realizes the ontological transform of production.
[ترجمه گوگل]مارکس از متافیزیک عقلانی و اقتصاد سیاسی فراتر رفته و دگرگونی هستی شناختی تولید را درک می کند
[ترجمه ترگمان]مارکس از متافیزیک کانت و اقتصاد سیاسی تجاوز می کند و تبدیل هستی شناسی تولید را درک می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The level at which theism provides an explanation is the very general level of metaphysics.
[ترجمه گوگل]سطحی که خداباوری در آن توضیح می دهد، سطح بسیار کلی متافیزیک است
[ترجمه ترگمان]سطحی که خداباوری در آن توضیح داده می شود سطح بسیار کلی متافیزیک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. But the suicide letter also keeps a foot in the abstract world, the world of metaphysics in my extended sense.
[ترجمه گوگل]اما نامه خودکشی در دنیای انتزاعی، یعنی دنیای متافیزیک به معنای گسترده من، جای پایی دارد
[ترجمه ترگمان]اما این نامه خودکشی نیز یک پا را در جهان انتزاعی، جهان متافیزیک را در مفهوم بسط یافته خود نگه می دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

علوم معقول (اسم)
metaphysics

مبحی علوم ماوراء طبیعی (اسم)
metaphysics

انگلیسی به انگلیسی

• philosophy of the mind; theory of the cause and underlying nature of reality; philosophy of the supernatural or intangible
metaphysics is the part of philosophy which is concerned with theories about what exists and how we know that it exists.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : metaphysics / metaphysical
✅️ صفت ( adjective ) : metaphysical
✅️ قید ( adverb ) : metaphysically
metaphysics ( فلسفه )
واژه مصوب: مابعدالطبیعه
تعریف: بحث دربارة اوصاف کلی وجود و مبادی آن، سرشت و ساختار واقعیت که مباحثی نظیر بود و نمود، وحدت و کثرت، ثبات و تغییر، علت و معلول، جزئی و کلی و اقسام مقولات را دربرمی گیرد
noun
[noncount] :
the part of philosophy that is concerned with the basic causes and nature of things
مبحث علوم ماوراء الطبیعه

بپرس