metabolize

/məˈtæbəˌlaɪz//məˈtæbəˌlaɪz/

(زیست شناسی) سوخت و ساز کردن، دگرگوهریدن، پزانیدن، دگرگون کردن از طریق متابولیزم

جمله های نمونه

1. the body cannot metabolize certain minerals
بدن نمی تواند برخی مواد معدنی را سوخت و ساز کند.

2. Your body can take the time necessary to metabolize fats.
[ترجمه گوگل]بدن شما می تواند زمان لازم را برای متابولیسم چربی ها صرف کند
[ترجمه ترگمان]بدن شما می تواند زمان لازم برای metabolize چربی ها را داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. We metabolize alcohol at different rates.
[ترجمه گوگل]ما الکل را با سرعت های مختلف متابولیزه می کنیم
[ترجمه ترگمان]ما به میزان متفاوتی الکل مصرف می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Our bodies constantly metabolize the food we eat.
[ترجمه گوگل]بدن ما دائماً غذایی که می خوریم را متابولیزه می کند
[ترجمه ترگمان]بدن های ما به طور مداوم غذایی که می خوریم را خنثی می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The majority of cortisol is either metabolized in various tissues or conjugated in the liver and excreted.
[ترجمه گوگل]اکثر کورتیزول یا در بافت های مختلف متابولیزه می شود یا در کبد کونژوگه شده و دفع می شود
[ترجمه ترگمان]اکثر of یا metabolized در بافت های مختلف یا conjugated در کبد یا دفع می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. These amines are metabolized by an enzyme now named monoamine oxidase.
[ترجمه گوگل]این آمین ها توسط آنزیمی که اکنون مونوآمین اکسیداز نامیده می شود متابولیزه می شوند
[ترجمه ترگمان]این آمین ها در حال حاضر آنزیم نامیده می شوند که در حال حاضر آنزیم نامیده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Being herbivores, guinea pigs eat almost constantly, and metabolize food very quickly.
[ترجمه گوگل]خوکچه هندی از آنجایی که گیاهخوار است، تقریباً به طور مداوم غذا می خورد و غذا را خیلی سریع متابولیزه می کند
[ترجمه ترگمان]pigs هندی که خوار هستند تقریبا به طور مداوم غذا می خورند و به سرعت غذا می خورند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. If an expectant mother can't metabolize sugar properly, her fetus may start producing extra insulin.
[ترجمه گوگل]اگر مادر باردار نتواند قند را به درستی متابولیزه کند، جنین او ممکن است شروع به تولید انسولین اضافی کند
[ترجمه ترگمان]اگر یک مادر باردار نتواند قند را به درستی تنظیم کند، جنین او ممکن است شروع به تولید انسولین بیشتری کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Because living creatures metabolize only certain types of carbon, the sediment record becomes a proxy for large-scale patterns in the carbon cycle.
[ترجمه گوگل]از آنجایی که موجودات زنده فقط انواع خاصی از کربن را متابولیزه می کنند، رکورد رسوب به یک پروکسی برای الگوهای مقیاس بزرگ در چرخه کربن تبدیل می شود
[ترجمه ترگمان]از آنجا که موجودات زنده تنها انواع خاصی از کربن را جذب می کنند، سابقه رسوب به یک پروکسی برای الگوهای مقیاس بزرگ در چرخه کربن تبدیل می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The plant endophyte can metabolize many intereting secondary metabolites with novel structure and distinctive activities, which is an important source of new bioactive moleculars.
[ترجمه گوگل]اندوفیت گیاهی می تواند بسیاری از متابولیت های ثانویه جالب را با ساختار جدید و فعالیت های متمایز متابولیزه کند که منبع مهمی از مولکول های زیست فعال جدید است
[ترجمه ترگمان]گیاه endophyte می تواند بسیاری از متابولیت های ثانویه را با ساختار جدید و فعالیت های متمایز ایجاد کند که یک منبع مهم of جدید زیست فعال جدید است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Moreover, the body uses fewer calories to metabolize fat than it does to metabolize other foods.
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، بدن کالری کمتری برای متابولیسم چربی نسبت به سایر مواد غذایی مصرف می کند
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، بدن از کالری کمتری نسبت به چربی های اشباع شده استفاده می کند نسبت به غذاهای دیگر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Soluble fiber helps the body metabolize fats, cholesterol and carbohydrates, and lowers blood cholesterol levels.
[ترجمه گوگل]فیبر محلول به بدن در متابولیسم چربی ها، کلسترول و کربوهیدرات ها کمک می کند و سطح کلسترول خون را کاهش می دهد
[ترجمه ترگمان]فیبر Soluble به چربی بدن، کلسترول و کربو هیدرات ها کمک می کند و سطح کلسترول خون را کاهش می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Just two capsules a day help metabolize protein, eliminate bloat and detoxify your system.
[ترجمه گوگل]فقط دو کپسول در روز به متابولیسم پروتئین، از بین بردن نفخ و سم زدایی سیستم شما کمک می کند
[ترجمه ترگمان]تنها دو کپسول در روز به metabolize پروتیین کمک می کنند، باعث از بین رفتن باد و سم زدایی سیستم شما می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. BDP does not directly influence the intercellular RNA metabolize of the lymphocyte.
[ترجمه گوگل]BDP مستقیماً بر متابولیسم RNA بین سلولی لنفوسیت تأثیر نمی گذارد
[ترجمه ترگمان]BDP به طور مستقیم نفوذ RNA intercellular of را تحتتاثیر قرار نمی دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The invention relates to a rhodococcus that can metabolize nicotine and application thereof, and belongs to the technical field of applied microbiology.
[ترجمه گوگل]این اختراع مربوط به یک رودوکوک است که می تواند نیکوتین و استفاده از آن را متابولیزه کند و به حوزه فنی میکروبیولوژی کاربردی تعلق دارد
[ترجمه ترگمان]این اختراع به rhodococcus مربوط می شود که نیکوتین و کاربرد آن را به همراه دارد و به حوز فنی of کاربردی تعلق دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• subject to metabolism; produce by metabolism; change by metabolism (also metabolise)

پیشنهاد کاربران

( در بعضی متون روانشناسی و خودیاری ) هضم و تسکین دردها
1 - تجزیه دارو و یا هر چیز دیگری در داخل بدن و مخصوصا در کبد توسط انزیم های کبدی
فعل و انفعالات شیمیایی، تجزیه و مصرف کردن
سوزاندن ( چربی، غذا. . در بدن )
Your body can take the time necessary to metabolize fats.
بدن شما می تواند زمان لازم برای سوزاندن چربی را داشته باشد
تغییر کردن
سوخت و ساز بدن ، متابولیزم
متابولیزه، متابولیزه کردن

بپرس