metabolic

/ˌmetəˈbɑːlɪk//ˌmetəˈbɒlɪk/

(زیست شناسی) سوخت و سازی، وابسته به سوخت و ساز، دگرگوهرشی، دگرگون شونده، وابسته بقانون تحول

جمله های نمونه

1. metabolic rate
میزان سوخت و ساز

2. metabolic theory
نگره ی دگرگوهرشی،نظریه ی سوخت و ساز

3. Fish normally have a high metabolic rate.
[ترجمه گوگل]ماهی ها به طور معمول میزان متابولیسم بالایی دارند
[ترجمه ترگمان]معمولا ماهی نرخ متابولیک بالایی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Your metabolic rate is the speed at which your body transforms food into energy.
[ترجمه گوگل]میزان متابولیسم شما سرعتی است که بدن شما غذا را به انرژی تبدیل می کند
[ترجمه ترگمان]نرخ متابولیک شما سرعتی است که بدن شما غذا را به انرژی تبدیل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Radioactive tracers have been used to map the metabolic activity of the brain.
[ترجمه گوگل]ردیاب های رادیواکتیو برای نقشه برداری از فعالیت متابولیک مغز استفاده شده است
[ترجمه ترگمان]tracers رادیواکتیو برای نگاشت فعالیت متابولیک مغز به کار رفته اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Exercise can increase your metabolic rate.
[ترجمه گوگل]ورزش می تواند سرعت متابولیسم شما را افزایش دهد
[ترجمه ترگمان]ورزش می تواند نرخ متابولیک شما را افزایش دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. A positive base excess is associated with metabolic alkalosis, and a negative base excess is associated with metabolic acidosis. 301-30
[ترجمه گوگل]بیش از حد باز مثبت با آلکالوز متابولیک همراه است و بیش از حد باز منفی با اسیدوز متابولیک همراه است 301-30
[ترجمه ترگمان]یک مازاد بر پایه مثبت با alkalosis متابولیک مرتبط است، و یک مازاد پایه منفی همراه با acidosis متابولیک در ارتباط است ۳۰۱ - ۳۰
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. This indicates the presence of a metabolic alkalosis.
[ترجمه گوگل]این نشان دهنده وجود آلکالوز متابولیک است
[ترجمه ترگمان]این نشان دهنده وجود یک alkalosis متابولیک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Neuroendocrine and metabolic abnormalities Disturbances in the hypothalamic-pituitary-gonadal axis are the most consistent of the various endocrine abnormalities associated with anorexia nervosa.
[ترجمه گوگل]ناهنجاری های نورواندوکرین و متابولیک اختلالات در محور هیپوتالاموس-هیپوفیز-گناد سازگارترین ناهنجاری های غدد درون ریز مرتبط با بی اشتهایی عصبی است
[ترجمه ترگمان]اختلالات متابولیک و اختلالات متابولیک در محور hypothalamic - هیپوفیز، the of غدد درون ریز مختلف مرتبط با anorexia nervosa هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Breath methane was measured and viable counts and metabolic activities of methanogenic bacteria and sulphate reducing bacteria determined in faeces.
[ترجمه گوگل]متان تنفسی اندازه‌گیری شد و تعداد و فعالیت‌های متابولیکی باکتری‌های متانوژن و باکتری‌های کاهنده سولفات در مدفوع تعیین شد
[ترجمه ترگمان]متان در نفس و فعالیت های متابولیک باکتری methanogenic و سولفات با کاهش باکتری در مدفوع اندازه گیری شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The history, examination, and electrolyte levels suggest mild metabolic alkalosis.
[ترجمه گوگل]شرح حال، معاینه و سطوح الکترولیت نشان دهنده آلکالوز متابولیک خفیف است
[ترجمه ترگمان]تاریخچه، بررسی، و سطوح الکترولیت، alkalosis متابولیک ملایم را پیشنهاد می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. So to maximise the benefits to your metabolic rate, resolve never to crash diet again.
[ترجمه گوگل]بنابراین برای به حداکثر رساندن فواید برای سرعت متابولیسم خود، تصمیم بگیرید که دیگر هرگز رژیم غذایی را ترک نکنید
[ترجمه ترگمان]بنابراین برای به حداکثر رساندن مزایا به نرخ متابولیک شما، تصمیم به خراب شدن دوباره رژیم غذایی را ندارید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. This equation is applicable to patients with simple metabolic acidosis, and can not be extended to include those with metabolic alkalosis.
[ترجمه گوگل]این معادله برای بیماران مبتلا به اسیدوز متابولیک ساده قابل اجرا است و نمی‌توان آن‌ها را به کسانی که آلکالوز متابولیک دارند تعمیم داد
[ترجمه ترگمان]این معادله برای بیماران با acidosis متابولیک ساده قابل اجرا است و نمی توان آن را تعمیم داد تا افراد مبتلا به متابولیک متابولیک را در بر گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. And you can not safely ginger up your metabolic rate with drugs because of the risk from side-effects.
[ترجمه گوگل]و به دلیل خطر عوارض جانبی، نمی توانید به طور ایمن نرخ متابولیسم خود را با داروها افزایش دهید
[ترجمه ترگمان]و شما نمی توانید به خاطر ریسک ناشی از عوارض جانبی، میزان متابولیک شما را با مواد مخدر افزایش دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[پلیمر] متابولیک

انگلیسی به انگلیسی

• (physiology, chemistry) of the metabolism (physical and chemical process by which food is broken down in the body to create energy)
metabolic means relating to a person's or an animal's metabolism; a technical term.

پیشنهاد کاربران

سوخت ساز بدن
Humans have a high metabolic rate
relating to the chemical processes which take place in your body that
change food and drink into energy
metabolic ( زیست‏شناسی )
واژه مصوب: دگرگشتی
تعریف: مربوط به دگرگشت

بپرس