messily

جمله های نمونه

1. She wrote it hastily and messily on a scrap of paper.
[ترجمه گوگل]او آن را با عجله و درهم و برهم روی کاغذ پاره ای نوشت
[ترجمه ترگمان]او با عجله نامه را نوشت و به طرز ناجوری روی یک تکه کاغذ نوشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Messily directed by John Schlesinger, it fails to evoke admiration or sympathy for its characters.
[ترجمه گوگل]این فیلم که به طرز مسخره ای توسط جان شلزینگر کارگردانی شده است، نمی تواند تحسین یا همدردی را برای شخصیت هایش برانگیزد
[ترجمه ترگمان]این سبک به کارگردانی جان Schlesinger است که نمی تواند تحسین یا دلسوزی برای شخصیت های آن را برانگیزد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Yorick had disembowelled himself, messily but effectively, with his samurai sword.
[ترجمه گوگل]یوریک با شمشیر سامورایی خود، به طرز نامرتب اما مؤثری خود را از بدن خارج کرده بود
[ترجمه ترگمان]پر ای خودش را با شمشیر سامورایی خالی کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Too much scholarship has shown that technologies and systems are (messily) shaped by social movements and events and governments, political ideas and freak accidents.
[ترجمه گوگل]تحقیقات بیش از حد نشان داده است که فناوری‌ها و سیستم‌ها (به طور نامرتب) توسط جنبش‌ها و رویدادهای اجتماعی و دولت‌ها، ایده‌های سیاسی و حوادث عجیب شکل می‌گیرند
[ترجمه ترگمان]تحقیقات زیاد نشان داده است که فن آوری ها و سیستم ها (messily)به شکل جنبش های اجتماعی و وقایع و دولت ها، ایده های سیاسی و حوادث عجیب و غریب شکل گرفته اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Rossi spat very deliberately, and very messily, upon Durieux 's party card.
[ترجمه گوگل]روسی بسیار عمدی و بسیار بی نظم به کارت مهمانی دوریو تف کرد
[ترجمه ترگمان]از روی عمد تف کرد و خودش را به کارت دعوت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Of course, the young man reveals himself as a boor, and pays rather messily for it.
[ترجمه گوگل]البته، مرد جوان خود را به عنوان یک خوره نشان می دهد و هزینه های نسبتاً بی نظمی برای آن پرداخت می کند
[ترجمه ترگمان]البته، مرد جوان خودش را مثل یک آدم رذل نشان می دهد و خیلی هم به خودش زحمت می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Under a treasury secretary whom Wall Street trusted less, this dancing on the wire could well have ended messily.
[ترجمه گوگل]در زمان وزیر خزانه‌داری که وال استریت کمتر به او اعتماد داشت، این رقص روی سیم می‌توانست به‌خوبی پایان یابد
[ترجمه ترگمان]تحت یک منشی خزانه داری که وال استریت به آن کم تر اعتماد داشت، این رقص روی سیم می توانست به خوبی به پایان برسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. That was who it must have been, for their faces were messily multicoloured.
[ترجمه گوگل]این همان چیزی بود که باید می‌بود، زیرا چهره‌هایشان به طرز آشفته‌ای رنگارنگ بود
[ترجمه ترگمان]این همان کسی بود که باید بوده باشد، زیرا چهره های آن ها به طرز ناجوری رنگارنگ بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. All the while, the clock is ticking: within a month or so, Greece must receive fresh funds from the IMF and its European rescuers—or messily default.
[ترجمه گوگل]در تمام این مدت، ساعت در حال حرکت است: در عرض یک ماه یا بیشتر، یونان باید از صندوق بین‌المللی پول و امدادگران اروپایی آن وجوه تازه دریافت کند - یا به طور نامرتب و نامرتب
[ترجمه ترگمان]در تمام این مدت، ساعت در حال گذر است: در عرض یک ماه، یونان باید سرمایه های تازه از صندوق بین المللی پول و امدادرسانان اروپایی خود دریافت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Suddenly a gust of wind, blew these lines, then one messily, two.
[ترجمه گوگل]ناگهان وزش باد، این خطوط را وزید، سپس یکی به هم ریخته، دو
[ترجمه ترگمان]ناگهان بادی از باد می وزید و این خطوط را به باد می داد، بعد هم به طرز ناجوری، دو نفر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It is all too easy to imagine Mr Obama and Mrs Clinton disagreeing messily.
[ترجمه گوگل]تصور اینکه آقای اوباما و خانم کلینتون به طرز بی نظمی با هم اختلاف نظر داشته باشند بسیار آسان است
[ترجمه ترگمان]تصور اینکه آقای اوباما و خانم کلینتون با هم مخالفت کنند بسیار ساده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I cut my first cake in my life time, even I made it cut messily .
[ترجمه گوگل]من اولین کیکم را در زندگی ام بریدم، حتی آن را به طرز نامرتبی برش دادم
[ترجمه ترگمان]من اولین کیک تو زندگیم رو بریدم، حتی خیلی هم گند زدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It is convenient for university students to borrow books from opening shelves to utilize documents and materials. But it is also becoming serious trouble of putting the books on the shelves messily.
[ترجمه گوگل]برای دانشجویان دانشگاه راحت است که کتاب ها را از قفسه های باز برای استفاده از اسناد و مواد قرض بگیرند اما قرار دادن کتاب‌ها در قفسه‌ها به طور نامرتب نیز به دردسر جدی تبدیل می‌شود
[ترجمه ترگمان]این برای دانشجویان دانشگاهی مناسب است که کتاب هایی را از باز کردن قفسه ها قرض بگیرند تا از اسناد و مدارک استفاده کنند اما این هم برای قرار دادن کتاب در قفسه ها به مشکل جدی تبدیل شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Her blonde hair was cropped and fashionably arranged to look messily elegant.
[ترجمه گوگل]موهای بلوند او کوتاه شده بود و به شکلی شیک چیده شده بود که به طرز نامرتبی ظریف به نظر برسد
[ترجمه ترگمان]موهای بلوند او کوتاه شده بود و مطابق مد روز به نظر می رسید که به طرز ناجوری آراسته به نظر می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• in a dirty or messy manner, slovenly, carelessly, sloppily, chaotically

پیشنهاد کاربران

به طرزی ناجور
بی نظم
in a way that is untidy or produces dirt and untidiness
خرچنگ قورباغه

بپرس