دارای مشکلات عاطفی و ذهنی ( به دلیل اتفاقات پیش آمده )
Steve was pretty messed up in high school.
شلوغ پلوغ, به هم ریخته، ناجور، داغون
ناجور
موقعیت بد
گیج شدن
گند زدن - خرابکاری کردن
گند زدن
خراب کردن
بهم ریختگی و آشفتگی
خراب کردن
بهم ریختگی و آشفتگی
ناراحت و از نظر احساسی به هم ریخته
گند زدن ، خراب کردن، افتضاح به بار آوردن
شلوغ پلوغ, به هم ریخته
گند زدن
بیریخت ناجور
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)