mess with
انگلیسی به انگلیسی
پیشنهاد کاربران
اذیت کردن یا دخالت کردن در مورد کسی یا چیزی.
همچنین می تواند به معنای ایجاد مشکل یا آسیب باشد.
مثال؛
... [مشاهده متن کامل]
ور رفتن با چیزی
انگولک کردن چیزی
انگولک کردن چیزی
دچار زاویه شدن با بعضی افراد که احتمالا باعث به وجود امدن تنش میشود. ولی صد در صد تضمینی نیست که منجر به گرفتاری شود.
تداخل پیدا کردن
درافتادن. . . .
درگیر کردن
درگیر کردن
سر به سر من نزار
دارم سر به سرت میذارم.
به چیزی دست ور کردن
He was messing with his bike and then he couldn't fit the parts back together.
سر به سر ( کسی ) گذاشتن
دارم سر به سرت می ذارم : I just mess with you
دارم سر به سرت می ذارم : I just mess with you
به چالش کشیدن
نمیفمم تو که نیمیخوایش مجبوری اینجوری بهمش بریزی و باش بحث کنی، آره.
دخالت کردن
اشتباه کردن، خراب کردن
به هم ریختن یا خراب کردن چیزی
در افتادن، سر به سر گذاشتن.
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٧)