1. mess building
ساختمان غذاخوری
2. mess about (or around)
1- (عامیانه) درگیر شدن (با) 2- وقت تلف کردن،ور رفتن،انگولک کردن
3. a mess of beans and beef
خوراک لوبیا و گوشت گاو
4. a mess of milk made by crumbling bread into it
خوراک شیر که در آن نان تلیت کرده بودند
5. the mess opens at eight
غذاخوری ساعت هشت باز می شود.
6. a big mess of people
توده ی بزرگی از مردم جورواجور
7. a pretty mess you've made of it!
خوب کارها را خراب کرده ای !
8. a savory mess of rice and chicken livers
خوراک خوشمزه ای از برنج و جگر مرغ
9. he is making a mess of his own life
او دارد زندگی خود را تباه می کند.
10. her room looks a mess
اتاق او خیلی ریخته واریخته است.
11. his hair was a mess and his tie was askew
مویش پریشان و کراواتش یک وری بود.
12. tell him not to mess with me again!
به او بگو دیگر سر به سرم نگذارد!
13. they never served the mess on time
هیچ گاه سر وقت غذا نمی دادند.
14. she got herself into a mess
او خود را به دردسر انداخت.
15. the apartment was a big mess
آپارتمان غرق در کثافت بود.
16. the prisoner's appearance was a mess
سر و وضع آن زندانی افتضاح بود.
17. every officer is assigned to a mess
هر افسر را مامور یک گروه هم خوراک می کنند.
18. there is a devil of a mess in this office
این اداره خیلی درهم و برهم است (خر تو خر است)
19. we have to clear away the mess left by the guests
باید ریخت و پاش مهمانان را جمع و جور کنیم.
20. our room was a bit of a mess
اتاقمان درهم ریخته و کثیف بود.
21. This illness makes a mess of my holiday plans.
[ترجمه کاظم] این بیماری موجب به هم خوردن برنامه ریزی های تعطیلاتم می شود|
[ترجمه گوگل]این بیماری برنامه های تعطیلات من را به هم می ریزد[ترجمه ترگمان]این بیماری، برنامه تعطیلات من را خراب می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
22. He never got too bothered about the mess.
[ترجمه گوگل]او هرگز در مورد این آشفتگی زیاد اذیت نشد
[ترجمه ترگمان]او هرگز از این وضع ناراحت نشده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]او هرگز از این وضع ناراحت نشده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
23. She always makes a mess of things; she is an idiot!
[ترجمه گوگل]او همیشه کارها را به هم می ریزد او یک احمق است!
[ترجمه ترگمان]همیشه کارها را خراب می کند؛ او یک احمق است!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]همیشه کارها را خراب می کند؛ او یک احمق است!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
24. Who is responsible for this terrible mess?
[ترجمه گوگل]چه کسی مسئول این آشفتگی وحشتناک است؟
[ترجمه ترگمان]چه کسی مسئول این آشفتگی وحشتناک است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]چه کسی مسئول این آشفتگی وحشتناک است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
25. Your room is in a mess. Please tidy it.
[ترجمه مبینا] اتاقت خیلی به هم ریخته است. لطفاً مرتبش کن.|
[ترجمه گوگل]اتاقت به هم ریخته است لطفا آن را مرتب کنید[ترجمه ترگمان]اتاقت خیلی خرابه لطفا تمیزش کن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
26. He felt that his life was a hopeless mess.
[ترجمه گوگل]او احساس می کرد که زندگی اش یک آشفتگی ناامیدکننده است
[ترجمه ترگمان]احساس می کرد که زندگی او نا امید کننده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]احساس می کرد که زندگی او نا امید کننده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
27. He looked a complete mess - dressed anyhow with hair sticking up on end.
[ترجمه گوگل]او کاملاً نامرتب به نظر می رسید - به هر حال لباس پوشیده با موهایی به بالا
[ترجمه ترگمان]او به طور کامل لباس پوشیده بود - در هر حال با موهایی که تا آخر عمر کرده بود، لباس پوشیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]او به طور کامل لباس پوشیده بود - در هر حال با موهایی که تا آخر عمر کرده بود، لباس پوشیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
28. A waiter mopped up the mess as best he could.
[ترجمه گوگل]یک پیشخدمت تا جایی که می توانست آشفتگی را پاک کرد
[ترجمه ترگمان]پیشخدمت ظرف را تا جایی که می توانست جمع کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]پیشخدمت ظرف را تا جایی که می توانست جمع کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
29. He looked at the mess and smiled weakly.
[ترجمه گوگل]به آشفتگی نگاه کرد و لبخند ضعیفی زد
[ترجمه ترگمان]به این آشفتگی نگاه کرد و لبخند ضعیفی زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]به این آشفتگی نگاه کرد و لبخند ضعیفی زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید