mesmerized

جمله های نمونه

1. The country girl stood by the road, mesmerized at the speed of cars racing past.
[ترجمه Hamid] دختر روستایی که در کنار جاده ایستاده بود، مجذوب سرعت اتومبیلهای عبوری شده بود .
|
[ترجمه گوگل]دختر روستایی در کنار جاده ایستاده بود و از سرعت اتومبیل‌هایی که در حال مسابقه بودند مسحور شده بود
[ترجمه ترگمان]دختر روستایی در کنار جاده ایستاده بود و با سرعت اتومبیل هایی که از کنارش می گذشتند، مسحور شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The rabbit stopped, mesmerized by the beam of the car's headlights.
[ترجمه گوگل]خرگوش ایستاد، مسحور پرتو چراغ های ماشین
[ترجمه ترگمان]خرگوش متوقف شد و مسحور چراغ های جلوی اتومبیل شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I was completely mesmerized by the performance.
[ترجمه گوگل]من کاملا مسحور اجرا شدم
[ترجمه ترگمان]من کاملا مجذوب نمایش بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. They were mesmerized by her performance.
[ترجمه گوگل]آنها تحت تأثیر عملکرد او قرار گرفتند
[ترجمه ترگمان]آن ها مجذوب عملکرد او شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He was mesmerized by her bewitching green eyes.
[ترجمه گوگل]او مسحور چشمان سبز و جذاب او شده بود
[ترجمه ترگمان]او مسحور چشمان سبزش شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Jack walked around the hotel and was mesmerized by its sheer size.
[ترجمه گوگل]جک در اطراف هتل قدم زد و مسحور بزرگی آن شد
[ترجمه ترگمان]جک دور هتل قدم زد و مجذوب قد sheer شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The first time I saw Diana I was mesmerized by her beauty.
[ترجمه علی] اولین بار که دیانا را دیدم شیفته ی زیبایی او شدم.
|
[ترجمه گوگل]اولین باری که دیانا را دیدم مجذوب زیبایی او شدم
[ترجمه ترگمان]اولین باری که دیانا را دیدم مسحور زیبایی او شده بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I sat mesmerized long after the fairground closed.
[ترجمه گوگل]مدتها بعد از بسته شدن میدان نمایشگاه مسحور نشستم
[ترجمه ترگمان]من ساعت ها بعد از اینکه زمین بازی بسته شد، مسحور و مسحور شدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She mesmerized a neighborhood gathering with a description of her transatlantic flight.
[ترجمه گوگل]او یک گردهمایی محله را با شرح پرواز خود در اقیانوس اطلس مسحور کرد
[ترجمه ترگمان]او mesmerized را با توصیف از پرواز transatlantic دور کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Johnnie seemed mesmerized by a frigate bird set free in endless space.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسید جانی مجذوب پرنده ناوچه ای شده بود که در فضایی بی پایان آزاد شده بود
[ترجمه ترگمان]جانی به نظر می رسید که مجذوب یک کشتی جنگی شده و در فضای بیکران آزاد شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He was mesmerized, breathless with the unspeakable feel of mortal violence.
[ترجمه گوگل]او مسحور شده بود، با احساس ناگفتنی خشونت فانی نفس نفس نمی زد
[ترجمه ترگمان]او هیپنوتیزم شده بود و نفس عمیقی می کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The violent foaming seas mesmerized them all.
[ترجمه گوگل]دریاهای خشن کف آلود همه آنها را مسحور کرده بود
[ترجمه ترگمان]دریای کف آلود و کف آلود همه آن ها را هیپنوتیزم می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Audiences will be mesmerized by the film's dazzling photography.
[ترجمه گوگل]تماشاگران توسط عکاسی خیره کننده فیلم مجذوب خواهند شد
[ترجمه ترگمان]تماشاگران مجذوب عکاسی خیره کننده این فیلم خواهند شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Christina found she was still staring as if mesmerized at Stein's confident smile.
[ترجمه گوگل]کریستینا متوجه شد که همچنان به لبخند اعتماد به نفس استاین خیره شده است
[ترجمه ترگمان]کریستینا (Christina)متوجه شد که او هنوز به لبخند اعتماد به نفس (اشتاین)نگاه می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• hypnotized, in a trance-like state; spell-bound

پیشنهاد کاربران

To be completely absorbed or captivated by something, often to the point of being unaware of one’s surroundings.
به طور کامل جذب یا شیفته چیزی شدن، اغلب تا حدی که از محیط اطراف خود بی خبر باشید.
مثال؛
...
[مشاهده متن کامل]

“I was mesmerized by the beautiful sunset. ”
A person watching a magic show might say, “I was completely mesmerized by the magician’s tricks. ”
Someone might comment on a captivating performance, saying, “The actor’s performance had the audience mesmerized. ”

مسحور. مفتون. شیفته
مثال:
In fact, I was almost mesmerized by it because it seemed so magical and creative.
در حقیقت من تقریبا شیفته آن بودم چون او بسیار جادویی و خلاقانه به نظر می رسید.
محو چیزی شدن
مجذوب و محسور شده
I'm completely mesmerised by your p. . . I mean your eyes
مسحور شده
هیبنوتیز م شدن ، مجذوب شدن
مجذوب شدن
مجذوب شدن، مسحور شدن، جذب چیزی کسی شدن

بپرس