merrily

/ˈmerəli//ˈmerəli/

معنی: خوش
معانی دیگر: باخوشی، از روی خوشی، بشادمانی، از روی نشاط، باسرور، باوجد

جمله های نمونه

1. There they were, merrily describing their 16-hour working days while simultaneously claiming to be happily married.
[ترجمه گوگل]آنها آنجا بودند و با شادی روزهای کاری 16 ساعته خود را توصیف می کردند و همزمان ادعا می کردند که ازدواج خوشبختی دارند
[ترجمه ترگمان]در آنجا آن ها با خوشحالی روزه ای کاری ۱۶ ساعته خود را توصیف کردند، در حالی که به طور همزمان ادعا می کردند که با خوشحالی ازدواج کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The fire soon began to burn merrily.
[ترجمه گوگل]آتش خیلی زود شروع به شعله ور شدن کرد
[ترجمه ترگمان]آتش به زودی شروع به سوختن کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Meanwhile, the company is merrily pushing ahead with its plans.
[ترجمه گوگل]در همین حال، این شرکت با خوشحالی برنامه های خود را پیش می برد
[ترجمه ترگمان]در همین حال، شرکت با اشتیاق تمام برنامه های خود را ادامه می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. A fire was burning merrily in the grate.
[ترجمه گوگل]آتشی با شادی در توری می سوخت
[ترجمه ترگمان]شعله های آتش در بخاری دیواری زبانه می کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The car was spinning merrily along .
[ترجمه گوگل]ماشین با خوشحالی می چرخید
[ترجمه ترگمان]اتومبیل با نشاط تمام می چرخید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The factory has been merrily pumping chemical waste into the river for the past ten years.
[ترجمه گوگل]این کارخانه در ده سال گذشته زباله های شیمیایی را با خوشحالی به رودخانه پمپاژ کرده است
[ترجمه ترگمان]این کارخانه در طی ده سال گذشته با خوشحالی زباله های شیمیایی را به درون رودخانه تزریق کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She carried on merrily, not realizing the offence she was causing.
[ترجمه گوگل]او با خوشحالی به کار خود ادامه داد، بدون اینکه متوجه اهانتی شده بود
[ترجمه ترگمان]او شادمانه ادامه داد، بدون آن که متوجه اهانت او شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. One could hear them singing and dancing merrily out in the street.
[ترجمه گوگل]می شد صدای آواز و رقص آنها را در خیابان شنید
[ترجمه ترگمان]کسی صدای آواز آن ها را می شنید و شادمانه در خیابان می رقصیدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The clock ticked merrily in the corner.
[ترجمه گوگل]ساعت در گوشه ای با خوشحالی تیک تیک می زد
[ترجمه ترگمان]صدای تیک تاک ساعت در گوشه اتاق به گوش می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Chris threw back his head and laughed merrily.
[ترجمه گوگل]کریس سرش را عقب انداخت و با خوشحالی خندید
[ترجمه ترگمان]کریس توف سرش را عقب برد و با خوشحالی خندید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The picnickers disported themselves merrily on the beach.
[ترجمه گوگل]پیک‌نیک‌کنندگان با شادی خود را در ساحل پرت کردند
[ترجمه ترگمان]The شادمانه روی ساحل می نشستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The ferry cut merrily through the water.
[ترجمه گوگل]کشتی با شادی از میان آب عبور کرد
[ترجمه ترگمان]کشتی با شادمانی از میان آب گذشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. They crossed merrily over the bridge into Marin, to which Anastasia and her friends had recently moved.
[ترجمه گوگل]آنها با خوشحالی از روی پل به مارین، که آناستازیا و دوستانش اخیراً به آنجا رفته بودند، عبور کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها با خوشحالی از پل عبور کردند و به خانم مارین رسیدند، که آلن بای و دوستانش اخیرا حرکت کرده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Consumerism, the modern goldmine and pipeline, roll merrily along.
[ترجمه گوگل]مصرف گرایی، معدن طلا و خط لوله مدرن، با شادی در حال حرکت است
[ترجمه ترگمان]معدن طلای امروزی، این معدن و لوله لوله، با نشاط تمام به راه خود ادامه می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. His eyes twinkled merrily, seeming to send out light and warmth.
[ترجمه گوگل]چشمانش با خوشحالی برق می زدند و به نظر می رسید نور و گرما را به بیرون می فرستند
[ترجمه ترگمان]چشمانش شادمانه برق می زد، گویی می خواست روشنایی و گرما را بیرون بکشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خوش (قید)
well, cheerfully, pleasantly, sweetly, merrily, happily

انگلیسی به انگلیسی

• happily, joyfully, gladly; festively
you use merrily to say that something happens or is done without people thinking properly about it or about the problems involved.
see also merry.

پیشنهاد کاربران

مستانه
to laugh merrily خنده مستانه ای سر دادن
به عشرت ؛ به خوشی و شادی. شادمانه :
فردا که رود جان تو از تن بیرون
اعدا همه آن مال به عشرت بخورند.
خاقانی.
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : merriment
✅️ صفت ( adjective ) : merry
✅️ قید ( adverb ) : merrily
با نور و درخشندگی فراوان
با بیخیالی

بپرس