meritocratic

جمله های نمونه

1. Nevertheless we are committed to a meritocratic society.
[ترجمه گوگل]با این وجود ما متعهد به یک جامعه شایسته سالار هستیم
[ترجمه ترگمان]با وجود این ما به جامعه meritocratic متعهد هستیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. So the largely hereditary, geriatric, nominated, meritocratic House of Lords continues on its useful path.
[ترجمه گوگل]بنابراین مجلس اعیان که عمدتاً ارثی، سالمند، نامزد شده و شایسته سالار هستند، به مسیر مفید خود ادامه می دهد
[ترجمه ترگمان]بنابراین، the که تا حد زیادی موروثی است، نامزد مجلس اعیان در مسیر سودمند خود ادامه می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The meritocratic corpocracy absorbs rival power bases.
[ترجمه گوگل]سازمان شایسته سالار پایه های قدرت رقیب را جذب می کند
[ترجمه ترگمان]The corpocracy پایه های قدرت رقیب را جذب می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He summarizes libertarianism, the meritocratic system, and the egalitarian theory. This leads to a discussion of the fairness of pay differentials in today's society.
[ترجمه گوگل]او آزادی گرایی، نظام شایسته سالاری و نظریه برابری طلبی را خلاصه می کند این منجر به بحث در مورد عادلانه بودن تفاوت پرداخت در جامعه امروزی می شود
[ترجمه ترگمان]او libertarianism، نظام meritocratic و نظریه egalitarian را خلاصه می کند این امر منجر به بحث در مورد عادلانه بودن تفاوت های پرداختی در جامعه امروز می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Saravanan, whose life is similarly emblematic of the new, more meritocratic India, yet far less cheerful.
[ترجمه گوگل]سراوانان، که زندگی اش به طور مشابه نمادی از هند جدید، شایسته تر، و در عین حال بسیار کمتر شاد است
[ترجمه ترگمان]Saravanan، که زندگی او نیز به همین شکل، نمادی از هند جدید و more هند است، با این حال بسیار کم تر خوشحال است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Fonda has identified a problem that strikes at the heart of the American meritocratic educational ideal.
[ترجمه گوگل]فوندا مشکلی را شناسایی کرده است که به قلب ایده‌آل آموزشی شایسته‌سالار آمریکایی ضربه می‌زند
[ترجمه ترگمان]
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. They will be underpinned by Permanent Secretaries and a professional, meritocratic and politically neutral civil service.
[ترجمه گوگل]آنها توسط دبیران دائمی و خدمات مدنی حرفه ای، شایسته سالار و از نظر سیاسی بی طرف حمایت خواهند شد
[ترجمه ترگمان]آن ها توسط Secretaries دائمی و یک خدمات مدنی، meritocratic و سیاسی پشتیبانی می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. On the face of it, networks are less important in more meritocratic America.
[ترجمه گوگل]در ظاهر، شبکه‌ها در آمریکای شایسته‌تر اهمیت کمتری دارند
[ترجمه ترگمان]در مواجهه با آن، شبکه ها در آمریکای جنوبی از اهمیت کمتری برخوردار هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• of a meritocracy, of a government system in which individual progress is based on ability and competence (rather than wealth and influence)

پیشنهاد کاربران

meritocratic ( علوم سیاسی و روابط بین الملل )
واژه مصوب: شایسته سالار
تعریف: مربوط به شایسته سالاری
از روی شایستگی، وابسته به شایستگی، وابسته به شایسته سالاری
شایسته سالاری

بپرس