1. The theory assumes the existence of a "meritocracy"?that there is equal opportunity for all.
[ترجمه گوگل]این نظریه وجود «شایستگی سالاری» را فرض می کند که فرصت برابر برای همه وجود دارد
[ترجمه ترگمان]این نظریه وجود یک \"meritocracy\" را فرض می کند؟ که یک فرصت برابر برای همه وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]این نظریه وجود یک \"meritocracy\" را فرض می کند؟ که یک فرصت برابر برای همه وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. However, in a meritocracy, those at the bottom are clearly inferior.
[ترجمه گوگل]با این حال، در یک نظام شایسته سالاری، کسانی که در پایین هستند آشکارا پست تر هستند
[ترجمه ترگمان]با این حال، در شایسته سالاری، آن هایی که در پایین هستند به وضوح پایین تر هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]با این حال، در شایسته سالاری، آن هایی که در پایین هستند به وضوح پایین تر هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. In a meritocracy, talent and ability are efficiently syphoned out of the lower strata.
[ترجمه گوگل]در نظام شایسته سالاری، استعداد و توانایی به طور مؤثری از لایههای پایینتر بیرون میآید
[ترجمه ترگمان]در پایه شایسته سالاری، استعداد و توانایی به طور کارآمد از لایه های پایین تر جدا می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]در پایه شایسته سالاری، استعداد و توانایی به طور کارآمد از لایه های پایین تر جدا می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. In the collaborative meritocracy, people who are talented enough and committed enough are rightly seen as indispensable.
[ترجمه گوگل]در شایسته سالاری مشارکتی، افرادی که به اندازه کافی با استعداد و متعهد هستند، به درستی ضروری تلقی می شوند
[ترجمه ترگمان]بر پایه شایسته سالاری، افرادی که به اندازه کافی استعداد دارند و به اندازه کافی متعهد هستند، به درستی دیده می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]بر پایه شایسته سالاری، افرادی که به اندازه کافی استعداد دارند و به اندازه کافی متعهد هستند، به درستی دیده می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Is Britain a meritocracy?
[ترجمه گوگل]آیا بریتانیا شایسته سالاری است؟
[ترجمه ترگمان]آیا بریتانیا بر پایه شایسته سالاری است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]آیا بریتانیا بر پایه شایسته سالاری است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Members of the upper strata in a meritocracy deserve their position; their privileges are based on merit.
[ترجمه گوگل]اعضای طبقات بالا در یک نظام شایسته سالار شایسته موقعیت خود هستند امتیازات آنها بر اساس شایستگی است
[ترجمه ترگمان]اعضای طبقات بالاتر بر پایه شایسته سالاری شایستگی موقعیت خود را دارند؛ امتیازات آن ها برپایه شایستگی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]اعضای طبقات بالاتر بر پایه شایسته سالاری شایستگی موقعیت خود را دارند؛ امتیازات آن ها برپایه شایستگی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. The meritocracy that reigned among students thus functioned hardly at all within the faculty.
[ترجمه گوگل]بنابراین، شایسته سالاری که در بین دانشجویان حاکم بود، به سختی در دانشکده کار می کرد
[ترجمه ترگمان]The که بین دانش آموزان حکمفرما بود به ندرت در دانشکده کار می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]The که بین دانش آموزان حکمفرما بود به ندرت در دانشکده کار می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Secondly it is a declaration that meritocracy does not operate by default.
[ترجمه گوگل]ثانیاً این یک اعلامیه است که شایسته سالاری به طور پیش فرض عمل نمی کند
[ترجمه ترگمان]دوم این که این بیانیه ای است مبنی بر اینکه شایسته سالاری به صورت پیش فرض اجرا نمی شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]دوم این که این بیانیه ای است مبنی بر اینکه شایسته سالاری به صورت پیش فرض اجرا نمی شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. An ethos of meritocracy will permeate business ethics and corporate processes.
[ترجمه گوگل]اخلاق شایسته سالاری بر اخلاق تجاری و فرآیندهای شرکتی نفوذ خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]اخلاقیات بر پایه شایسته سالاری به اصول اخلاقی کسب وکار و فرایندهای شرکت نفوذ می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]اخلاقیات بر پایه شایسته سالاری به اصول اخلاقی کسب وکار و فرایندهای شرکت نفوذ می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Wealth disparities are corroding Japan's meritocracy and poverty is rising.
[ترجمه گوگل]نابرابریهای ثروت، شایستهسالاری ژاپن را تخریب میکند و فقر در حال افزایش است
[ترجمه ترگمان]اختلاف ثروت در حال پوسیدگی است و فقر و فقر در حال افزایش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]اختلاف ثروت در حال پوسیدگی است و فقر و فقر در حال افزایش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. An efficient administration of justice, meritocracy and good leadership are the reasons for our success.
[ترجمه گوگل]اجرای کارآمد عدالت، شایسته سالاری و رهبری خوب دلایل موفقیت ما هستند
[ترجمه ترگمان]مدیریت کارآمد عدالت، شایسته سالاری و رهبری خوب، دلایل موفقیت ما هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]مدیریت کارآمد عدالت، شایسته سالاری و رهبری خوب، دلایل موفقیت ما هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Leadership Style: Task - oriented meritocracy: lead by high profile, sometimes autocratic, example ; management by objectives, cheerleaders for success.
[ترجمه گوگل]سبک رهبری: شایسته سالاری وظیفه گرا: رهبری با مشخصات بالا، گاهی اوقات مستبد، نمونه مدیریت بر اساس اهداف، cheerleaders برای موفقیت
[ترجمه ترگمان]سبک رهبری: شایسته سالاری وظیفه گرا: رهبری با پروفایل بالا، گاهی مستبدانه، الگو، مدیریت اهداف، تشویق کننده برای موفقیت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]سبک رهبری: شایسته سالاری وظیفه گرا: رهبری با پروفایل بالا، گاهی مستبدانه، الگو، مدیریت اهداف، تشویق کننده برای موفقیت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Keeping what Ollila calls a "meritocracy" under control is a tight-knit management team—mostly Finns—who act as gatekeepers: Frank Nuovo, for example, signs off every design decision.
[ترجمه گوگل]تحت کنترل نگه داشتن آنچه Ollila آن را "شایستگی" می نامد، یک تیم مدیریتی فشرده است - عمدتا فنلاندی - که به عنوان دروازه بان عمل می کنند: برای مثال فرانک نووو، هر تصمیم طراحی را امضا می کند
[ترجمه ترگمان]آنچه که Ollila آن را \"شایسته سالاری\" می نامد، یک تیم مدیریت منسجم است - عمدتا Finns - که به عنوان دروازه بان عمل می کند: فرانک Nuovo، به عنوان مثال، هر تصمیم طراحی را امضا می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]آنچه که Ollila آن را \"شایسته سالاری\" می نامد، یک تیم مدیریت منسجم است - عمدتا Finns - که به عنوان دروازه بان عمل می کند: فرانک Nuovo، به عنوان مثال، هر تصمیم طراحی را امضا می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. A striver who had flourished in America's nascent meritocracy, Hoover put his faith in solutions that were principled, technocratic, and terribly insufficient to the time.
[ترجمه گوگل]هوور که در شایسته سالاری نوپای آمریکا شکوفا شده بود، به راه حل هایی که اصولی، تکنوکراتیک و به طرز وحشتناکی برای آن زمان ناکافی بودند ایمان داشت
[ترجمه ترگمان]هوور که در meritocracy در آمریکا رشد کرده بود، هوور خودش را در راه حله ای اصولی، technocratic (technocratic)قرار داده و تا زمان زیادی ناکافی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]هوور که در meritocracy در آمریکا رشد کرده بود، هوور خودش را در راه حله ای اصولی، technocratic (technocratic)قرار داده و تا زمان زیادی ناکافی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. A global meritocracy is in all our interests.
[ترجمه گوگل]یک شایسته سالاری جهانی به نفع همه ماست
[ترجمه ترگمان]یک شایسته سالاری جهانی به نفع همه ماست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]یک شایسته سالاری جهانی به نفع همه ماست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید