menstrual

/ˈmenstruːəl//ˈmenstrʊəl/

معنی: وابسته به قاعده گی
معانی دیگر: وابسته به قاعده شدن، مربوط به قاعدگی، ماهانگی، حیضی

جمله های نمونه

1. menstrual cycle
دوره قاعدگی

2. The average length of a woman's menstrual cycle is 28 days.
[ترجمه گوگل]متوسط ​​طول دوره قاعدگی یک زن 28 روز است
[ترجمه ترگمان]میانگین طول چرخه قاعدگی یک زن ۲۸ روز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. This may refer to the menstrual blood and semen consumed sacramentally by some Gnostic groups.
[ترجمه گوگل]این ممکن است به خون قاعدگی و منی مصرف شده توسط برخی از گروه های گنوسی اشاره داشته باشد
[ترجمه ترگمان]این ممکن است به خون قاعدگی و منی که توسط برخی گروه های Gnostic مصرف می شود اشاره کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Also, the menstrual cycle of women can seriously disrupt fluid levels, causing in some cases increases of several pounds.
[ترجمه گوگل]همچنین، چرخه قاعدگی زنان می تواند به طور جدی سطح مایعات را مختل کند و در برخی موارد باعث افزایش چندین پوندی شود
[ترجمه ترگمان]هم چنین چرخه قاعدگی زنان می تواند به طور جدی سطوح مایع را مختل کند و منجر به افزایش چند پوندی می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The syndrome has been described in association with menstrual irregularities, pregnancy, and the use of oral contraceptives.
[ترجمه گوگل]این سندرم در ارتباط با بی نظمی های قاعدگی، بارداری و استفاده از داروهای ضد بارداری خوراکی توصیف شده است
[ترجمه ترگمان]این سندروم در رابطه با اختلالات قاعدگی، بارداری و استفاده از وسایل پیش گیری از بارداری شفاهی توضیح داده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Where blood has a significance, and menstrual blood negatively so, women are granted a kind of power.
[ترجمه گوگل]در جایی که خون اهمیت دارد و خون حیض منفی است، به زنان نوعی قدرت داده می شود
[ترجمه ترگمان]در جایی که خون اهمیت دارد و خون عادت منفی دارد، به زنان نوعی قدرت داده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. But confusion reigned over the idea of the menstrual cycle.
[ترجمه گوگل]اما سردرگمی بر ایده چرخه قاعدگی حاکم بود
[ترجمه ترگمان]اما confusion بر ایده چرخه قاعدگی حکمفرما بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Blood vessels normally grow during the menstrual cycle, embryonic development and wound healing.
[ترجمه گوگل]رگ های خونی به طور معمول در طول چرخه قاعدگی، رشد جنینی و بهبود زخم رشد می کنند
[ترجمه ترگمان]رگ های خونی به طور طبیعی در طول چرخه قاعدگی، رشد و بهبود زخم رشد می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Binge-eating can cause menstrual disturbances, acute swelling of the stomach and also salivary gland enlargement.
[ترجمه گوگل]پرخوری می تواند باعث اختلال در قاعدگی، تورم حاد معده و همچنین بزرگ شدن غدد بزاقی شود
[ترجمه ترگمان]خوردن Binge می تواند باعث اختلالات قاعدگی، تورم شدید شکم و هم چنین بزرگ شدن غده salivary شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Not a menstrual period in the proper sense.
[ترجمه گوگل]قاعدگی به معنای واقعی نیست
[ترجمه ترگمان] یه دوره عادت ماهیانه نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Five days after the end of the last menstrual period.
[ترجمه گوگل]پنج روز پس از پایان آخرین قاعدگی
[ترجمه ترگمان]پنج روز بعد از آخرین دوره menstrual
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. When women experience problems with their menstrual cycles, such as irregular periods, doctors often give them hormones.
[ترجمه گوگل]هنگامی که زنان در چرخه های قاعدگی خود دچار مشکلاتی مانند پریودهای نامنظم می شوند، پزشکان اغلب به آنها هورمون می دهند
[ترجمه ترگمان]وقتی زنان مشکلاتی با چرخه های قاعدگی خود تجربه می کنند، مثل دوره های نامنظم، پزشکان اغلب به آن ها هورمون می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Clearly, menstrual blood had somehow been connected with the unfertilized egg and was confused with the abortion of a foetus.
[ترجمه گوگل]واضح است که خون قاعدگی به نوعی با تخمک بارور نشده مرتبط بوده و با سقط جنین اشتباه گرفته شده است
[ترجمه ترگمان]واضح بود که خون menstrual به گونه ای به تخم طلایی مربوط شده بود و با سقط جنین یک جنین گیج شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The mean menstrual cycle length was 28 days.
[ترجمه گوگل]میانگین طول دوره قاعدگی 28 روز بود
[ترجمه ترگمان]طول چرخه قاعدگی به مدت ۲۸ روز بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

وابسته به قاعده گی (صفت)
menstrual

انگلیسی به انگلیسی

• of or relating to menstruation (physiology); monthly; having monthly courses
menstrual means relating to menstruation.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : menstruate
✅️ اسم ( noun ) : menstruation
✅️ صفت ( adjective ) : menstrual
✅️ قید ( adverb ) : _
پریودی
قاعدگی دردناک

بپرس