menial

/ˈmiːniəl//ˈmiːnɪəl/

معنی: ادم پست، نوکر، چاکر، نوکر مابانه، پست
معانی دیگر: درخور نوکران، وابسته به نوکران، دون، نوکر صفت، فرومایه، چاپلوس، بادمجان دور قاب چین، مستخدم، کلفت، آدم نوکرماب، آدم پست

جمله های نمونه

1. from the top down to the most menial levels of the staff
از بالا تا دون ترین سطوح کارمندان

2. the rich whom they addressed only in menial tones
پولدارانی که با آنها فقط با لحن چاپلوسانه حرف می زدند

3. She did menial tasks about the house.
[ترجمه گوگل]او کارهای کوچکی در مورد خانه انجام می داد
[ترجمه ترگمان]اون کاره ای پست رو در مورد خونه انجام داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He was forced to take a series of menial jobs.
[ترجمه گوگل]او مجبور شد یک سری کارهای پست را انجام دهد
[ترجمه ترگمان]او مجبور به انجام یک سری کاره ای پست شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. It's fairly menial work, such as washing dishes and cleaning floors.
[ترجمه گوگل]این کار نسبتاً پستی است، مانند شستن ظروف و تمیز کردن زمین
[ترجمه ترگمان]کار نسبتا پست است، مانند شستن ظرف ها و تمیز کردن کف
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I had acquired the true menial mentality.
[ترجمه گوگل]من ذهنیت واقعی حقیر را به دست آورده بودم
[ترجمه ترگمان]من یه فکر پست و پست رو به دست آوردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I said get me off these menial jobs.
[ترجمه گوگل]گفتم من را از این کارهای پست خلاص کن
[ترجمه ترگمان]گفتم من رو از این کاره ای پست بیرون کن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The outcome of this educational vacuum is low-paid, menial work.
[ترجمه گوگل]نتیجه این خلأ آموزشی، کار کم دستمزد و پست است
[ترجمه ترگمان]نتیجه این خلا آموزشی کار پست و پست است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. This mournfully bright menial Val wore high heels and a black beret.
[ترجمه گوگل]این وال کهنه و روشن غم انگیز کفش پاشنه بلند و کلاه سیاه پوشیده بود
[ترجمه ترگمان]این کار پست bright با پاشنه های بلند و کلاه پشمی سیاه پوشیده شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. A kitchen maid was usually the most menial servant in a house.
[ترجمه گوگل]خدمتکار آشپزخانه معمولاً پست ترین خدمتکار یک خانه بود
[ترجمه ترگمان]خدمتکار آشپزخانه معمولا the کلفت خانه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Today they are qualified for only the most menial employment.
[ترجمه گوگل]امروزه آنها فقط برای پست ترین مشاغل واجد شرایط هستند
[ترجمه ترگمان]امروز آن ها تنها به most استخدام می رسند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Even well-trained women were forced into menial labor.
[ترجمه گوگل]حتی زنانی که به خوبی آموزش دیده بودند، مجبور به کار ضعیف شدند
[ترجمه ترگمان]حتی زنان آموزش دیده نیز مجبور به کاره ای پست شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Once here, there are only the most menial jobs open to them - shop-girls, domestic servants, seamstresses.
[ترجمه گوگل]زمانی که اینجا هستند، فقط پست ترین مشاغل برای آنها باز است - دختران مغازه، خدمتکار خانه، خیاطان
[ترجمه ترگمان]به محض این که اینجا، فقط most کار پست برای آن ها باز است - دختران خدمتکار، خدمتکاران خانگی، seamstresses
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Edwin worked fitfully at his menial job of freight clerk, continuing to disappoint his family.
[ترجمه گوگل]ادوین با تنبلی در شغل پست خود که منشی بار بود کار می کرد و همچنان خانواده اش را ناامید می کرد
[ترجمه ترگمان]ادوین که در کار پست و پست او کار می کرد، در حالی که سعی می کرد خانواده اش را نا امید کند، کار می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ادم پست (اسم)
bugger, menial, scoundrel, reptile, skate, villain, cur

نوکر (اسم)
help, man, swain, footman, servant, lackey, valet, server, menial, flunkey, henchman, famulus, handyman, flunky, footboy, manservant, lacquey, servitor, slavey, yes-man

چاکر (اسم)
menial

نوکر مابانه (اسم)
menial

پست (صفت)
humble, abject, base, ignoble, vile, poor, mean, contemptible, despicable, inferior, lowly, slight, small, little, subservient, base-born, brutish, infamous, villainous, vulgar, caddish, shoddy, bathetic, pimping, low, brummagem, cheap, menial, lousy, currish, sordid, dishonorable, runty, servile, footy, wretched, poky, hokey-pokey, lowborn, ungenerous, lowbred, low-level, shabby, picayune, pint-size, pint-sized, scurvy, snippy, third-rate

انگلیسی به انگلیسی

• servile person; domestic servant
pertaining to or appropriate for domestic servants; servile, subservient; abasing, demeaning
menial work is boring and tiring, and the people who do it have a low status.

پیشنهاد کاربران

کارهای یدی، کارگری، حمالی
✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: Relating to tasks that are lowly or lacking prestige 🧹
🔍 مترادف: Lowly
✅ مثال: He took a menial job to support his family while he looked for something better
( کار ) پیش پا افتاده
( کار و غیره ) دون پایه/پست/سطح پایین
( از لحاظ پرستیژ و اینها )
Immigrants do much of the menial labor in town, picking fruit, cleaning hotel rooms, and sweeping the sidewalk
کارهای سطح پایین، پادوئی

بپرس