men

/ˈmen//men/

معنی: مردها، جنس ذکور
معانی دیگر: جمع واژه ی: man

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: pl. of man.

جمله های نمونه

1. men and also women
مردان و همچنین زنان

2. men and women were standing in two separate ranks
مردان و زنان در دو صف مجزا ایستاده بودند.

3. men at the top make the decisions and men at the bottom carry them out
مردان بلندپایه تصمیم ها را می گیرند و مردان دون پایه آنها را انجام می دهند.

4. men looked at julie in mute admiration
مردها با تحسین همراه با سکوت به جولی نگاه می کردند.

5. men must wear black ties; similarly, women must wear black blouses
مردها باید کراوات سیاه بزنند،همچنین زن ها باید بلوز سیاه بپوشند.

6. men of dubious patriotism
مردانی که میهن دوستی آنها مورد شک است

7. men of ohio
مردان اوهایو

8. men of the same breed
مردانی همگون

9. men of this mold
مردانی از این قماش

10. men purporting to be doctors
مردانی که وانمود می کنند دکتر هستند

11. men were lumped together according to height
مردان را برحسب قدشان دسته بندی می کردند.

12. men were mad for her
مردها مرده ی او بودند.

13. men who have big muscles and little minds
مردانی که عضلات قوی و افکار نارسا دارند

14. men who have reached the pinnacle of fame
مردانی که به اوج شهرت رسیده اند

15. men who prostitute their learning for the sake of profit
مردانی که به خاطر سود علم خود را می فروشند

16. men whose faces had been shattered on the russian front
مردانی که چهره ی آنان در جبهه ی روسیه کاملا معیوب شده بود

17. all men are (like) organs of the same body
بنی آدم اعضای یکدیگرند

18. all men are created equal
همه ی انسان ها برابر خلق شده اند.

19. for men there was farming; for women, the loom
کار مردها کشاورزی بود و کار زنان بافندگی.

20. many men have vexed this problem without reaching a solution
مردان بسیاری بدون دستیابی به راه حل،این مساله را مکررا مورد بررسی قرار داده اند.

21. martial men
مردان جنگ آور

22. old men grubbing for a bare subsistence
پیرمردانی که برای یک نان بخور و نمیر جان می کندند

23. old men were sitting on park benches
پیرمردان روی نیمکت های پارک نشسته بودند.

24. old men who are not receptive to new ideas
پیرمردانی که پذیرای عقاید تازه نیستند

25. old men with ancient faces
پیرمردانی با صورت های پرچین و چروک

26. old men with antediluvian ideas
پیرمردانی با عقاید عهد دقیانوس

27. other men
مردان دیگر

28. primitive men
انسان های آغازین

29. several men have had her
چندین مرد با او رابطه ی جنسی داشته اند.

30. shouting men erupted into the square
مردانی که دادوفریاد می زدند ریختند توی میدان.

31. some men gray prematurely
بعضی از مردان مویشان زود سفید می شود.

32. some men like women who are passive
برخی مردان زنان مطیع را دوست دارند.

33. such men are slaves of their appetites
چنین مردانی اسیر امیال خویش هستند.

34. the men escaped, faces blanched with fear
مردان در حالی که رنگ از چهره شان پریده بود فرار کردند.

35. the men huddled themselves low against the cold wind
مردان در برابر باد سرد خود را به صورت کوژ و چمباتمه مانند درآورده بودند.

36. the men were laughing and swilling beer
مردان می خندیدند و آبجو سر می کشیدند.

37. the men were stringing over the beach
مردان در ساحل به ردیف جلو می رفتند.

38. the men were togged out in black suits
مردها کت و شلوار سیاه پوشیده بودند.

39. the men who essayed the path of natural science
مردانی که راه علوم طبیعی را پیمودند

40. three men tugged at the rope
سه مرد طناب را کشیدند.

41. tortured men were howling in agony
مردان زیر شکنجه از شدت درد نعره می کشیدند.

42. two men pinned the burglar to the ground while i called the police
دو مرد دزد را روی زمین نگه داشتند و من به کلانتری تلفن زدم.

43. two men were assigned to groom the horses
دو نفر مرد مامور قشو زدن به اسب ها شدند.

44. two men were talking below
در پایین دو نفر صحبت می کردند.

45. weak men are allured by the promise of wealth
نوید ثروت مردان ضعیف النفس را اغوا می کند.

46. well-dressed men were sauntering along tajrish bridge
مردهای خوش لباس سرپل تجریش پرسه می زدند.

47. young men parading in their new cars
مردان جوانی که اتومبیل های خود را به رخ دیگران می کشیدند

48. young men peacocking around a girls school
مردان جوانی که در حوالی مدرسه ی دخترانه جولان می دادند

49. young men strolling along the beach
مردان جوانی که در راستای ساحل قدم می زدند

50. young men were covetous of fame and fortune
مردان جوان سخت طالب شهرت و ثروت بودند.

51. young men were levied and put on old ships
مردان جوان را به خدمت نظام می گرفتند و بر کشتی های کهنه می گماشتند.

52. young men who are surfeited with pleasure
مردان جوانی که لذت زیاد آنها را وازده است

53. all men are created equal
همه ی انسان ها برابر خلق شده اند

54. a few men of grit
معدودی مرد دلیر و پایدار

55. daring young men
جوانان بی باک

56. decrepit old men
مردان پیر و فرتوت

57. dirty old men who always stare at other people's wives
پیرمردان هیزی که مرتب به زن های سایرین خیره می شوند

58. even brave men who saw his might quailed
حتی مردان دلیری هم که قدرت او را دیدند خود را باختند.

59. somber old men
پیرمردان موقر

60. the angry men spoke with elevated voices
مردان خشمگین با صدای بلند حرف می زدند.

61. the famine-stricken men faltered out of the hut and knelt in front of us
مردان قحطی زده تلوتلو خوران از کلبه بیرون آمدند و جلو ما زانو زدند.

62. the few men who mold public opinion
مردان قلیلی که افکار عمومی را می سازند.

63. the first men to scale mount everest
اولین مردانی که از کوه اورست بالا رفتند

64. the young men japed at him
مردان جوان او را دست می انداختند.

65. those liberal men who endangered their own lives to defend the rights of others
آن آزاده مردانی که برای دفاع از حقوق دیگران جان خود را به خطر انداختند

66. three masked men robbed the bank
سه مرد نقاب دار بانک را زدند.

67. two old men with wandering thoughts
دو پیرمردی که افکارشان پریشان است

68. two strong men rained punches on him
دو مرد قوی او را مشت باران کردند.

69. a few picked men
چند مرد برگزیده

70. a roomful of men
یک اتاق پر از مرد

مترادف ها

مردها (اسم)
men

جنس ذکور (اسم)
men

انگلیسی به انگلیسی

• force of workers that is available

پیشنهاد کاربران

شکل جمع man است.
به معنی مرد ها.
نفر
He must save the lives of 1200 men.
او باید جان 1200 نفر را نجات دهد.
نکته:
men جمع واژ ه ی man به معنای نفر ( یکی از معانی ) است ولی برخلاف انگلیسی ما در فارسی دیگر به صورت جمع استفاده نمی کنیم مثلا 10 نفرها یا 100 کتب یا 50 شهرها.
مردها، بشر
سلام و ادب
برای جمع همیشه از S استفاده نمیشود،
Man یعنی مرد[یک مرد]
و جمع آن می شود men که یعنی مردها
قاعدگی
در معنای اهل هم هست
Men of piety
اهل تقوا
در کتاب بررسی آثار اسلامی یک
( نیازمند همفکری و مساعدت ) دوستان هستم
دو یا چند مرد
گاهی men به معنی سربازان می آید .
My men : مردان من، سربازان من
مردان
Many great men and women try hard to find facts 🕒🕒🕒
بسیاری از زنان و مردان بزرگ برای پیدا کردن حقایق سخت تلاش می کنند

زیبایی. خلاقیت
مردم، انسانها
انسانها
مرد - مذکر
کلمه Men، همیشه به معنی "مردان" نیست؛ گاهی به صورت "مردم"، "تجمعی از اشخاص"، "افراد" و یا "گروه" ترجمه میشه.
به نظر من menیعنی جمعی از مردهاوmanیعنی یک مردو childیعنی یک بچه و کودک وchildren یعنی جمعی از بچه ها و کودک ها
مردم - افراد
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٦)

بپرس