صفت ( adjective )
مشتقات: memorably (adv.)
مشتقات: memorably (adv.)
• (1) تعریف: easily kept in memory; highly impressive or exceptional.
• مترادف: exceptional, impressive, unforgettable
• متضاد: unmemorable
• مشابه: celebrated, distinct, eminent, extraordinary, historic, illustrious, important, momentous, prominent, significant, singular, striking
• مترادف: exceptional, impressive, unforgettable
• متضاد: unmemorable
• مشابه: celebrated, distinct, eminent, extraordinary, historic, illustrious, important, momentous, prominent, significant, singular, striking
- The inauguration was a memorable occasion.
[ترجمه گوگل] افتتاحیه یک مناسبت به یاد ماندنی بود
[ترجمه ترگمان] مراسم افتتاحیه یک رویداد به یاد ماندنی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] مراسم افتتاحیه یک رویداد به یاد ماندنی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: worth remembering; notable.
• مترادف: notable, noteworthy, remarkable
• متضاد: forgettable, unmemorable, unremarkable
• مشابه: extraordinary, important, impressive, outstanding, red-letter, wonderful
• مترادف: notable, noteworthy, remarkable
• متضاد: forgettable, unmemorable, unremarkable
• مشابه: extraordinary, important, impressive, outstanding, red-letter, wonderful
- Nothing in the speech was particularly memorable.
[ترجمه گوگل] هیچ چیز در سخنرانی به خصوص به یاد ماندنی نبود
[ترجمه ترگمان] هیچ چیز در این سخنرانی به طور خاص به یاد ماندنی نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] هیچ چیز در این سخنرانی به طور خاص به یاد ماندنی نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The music itself is pretty dull, but the lyrics are memorable.
[ترجمه گوگل] خود موسیقی بسیار کسل کننده است، اما شعر به یاد ماندنی است
[ترجمه ترگمان] خود موسیقی بسیار کسل کننده است، اما اشعار به یاد ماندنی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] خود موسیقی بسیار کسل کننده است، اما اشعار به یاد ماندنی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید