memento

/məˈmentoʊ//mɪˈmentəʊ/

معنی: نشان، یادگاری، یاداور
معانی دیگر: یادگار، یادآور، خاطره، هر چیز هشدار دهنده یا عبرت انگیز

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: mementoes, mementos
• : تعریف: a physical reminder, such as a small object, of a past event, period, or relationship; souvenir or keepsake.
مترادف: keepsake, souvenir
مشابه: favor, relic, remembrance, token, trophy

جمله های نمونه

1. They gave him a watch as a memento of his time with the company.
[ترجمه گوگل]آنها یک ساعت به عنوان یادگاری از دوران حضورش در شرکت به او دادند
[ترجمه ترگمان]آن ها به او یک ساعت به عنوان یادگاری از زمان خود با شرکت دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The photos will be a permanent memento of your wedding.
[ترجمه گوگل]عکس ها یادگاری دائمی از عروسی شما خواهند بود
[ترجمه ترگمان]عکس ها یادگاری دائمی از عروسی شما خواهند بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I keep a stone as a memento of our holiday.
[ترجمه گوگل]من یک سنگ را به عنوان یادگاری از تعطیلاتمان نگه می دارم
[ترجمه ترگمان]من سنگی را به عنوان یادگاری از تعطیلات خودمان نگه می دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I kept the bottle as a memento of my time in Spain.
[ترجمه گوگل]من بطری را به عنوان یادگاری از دوران اقامتم در اسپانیا نگه داشتم
[ترجمه ترگمان]بطری را به عنوان یادگاری از زمان خود در اسپانیا نگه داشتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The director will be presented with a memento for his long years of service.
[ترجمه گوگل]به این کارگردان یادبودی به پاس سال ها خدمتش اهدا می شود
[ترجمه ترگمان]کارگردان برای سال ها خدمت به عنوان یادبود ارائه خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. As a nostalgic memento, it is proudly displayed in the Jugendstil -decorated shop.
[ترجمه گوگل]به عنوان یک یادگاری نوستالژیک، با افتخار در فروشگاه تزئین شده Jugendstil به نمایش گذاشته می شود
[ترجمه ترگمان]به عنوان یک یادبود دلتنگی انگیز، آن با افتخار در مغازه decorated نمایش داده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Alistair kept the bill, as a memento.
[ترجمه محسن] آلیستر صورت حساب را به عنوان یادگاری نگه داشت
|
[ترجمه گوگل]آلیستر اسکناس را به عنوان یادگاری نگه داشت
[ترجمه ترگمان]آلیستر بیل را به عنوان یادگاری نگه داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A memento of your visit may be purchased in the small showroom.
[ترجمه گوگل]یادگاری از بازدید شما ممکن است در نمایشگاه کوچک خریداری شود
[ترجمه ترگمان]یک یادبود از دیدار شما ممکن است در یک نمایشگاه کوچک خریداری شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It was a clever memento sent to half a zillion other loyal Democrats.
[ترجمه گوگل]این یادگاری هوشمندانه بود که برای نیم میلیون دموکرات وفادار دیگر ارسال شد
[ترجمه ترگمان]این یک یادبود هوشمندانه برای نیمی از Democrats وفادار دیگر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. She insisted she only wanted a memento, but I think she was mad about the parking surcharge.
[ترجمه گوگل]او اصرار داشت که فقط یک یادگاری می‌خواهد، اما فکر می‌کنم از هزینه اضافی پارکینگ عصبانی بود
[ترجمه ترگمان]او اصرار داشت که او فقط یک یادگاری می خواهد، اما من فکر می کنم که او از the پارکینگ دیوانه شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Keep a photo or memento on your desk.
[ترجمه گوگل]یک عکس یا یادگاری روی میز خود نگه دارید
[ترجمه ترگمان]یک عکس یا یادگاری را روی میز خود داشته باشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. My friend gave me his picture as a memento before going away.
[ترجمه گوگل]دوستم قبل از رفتن عکسش را به یادگاری به من داد
[ترجمه ترگمان]دوستم عکس یادگاری را قبل از رفتن به من داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Each pen serves as a memento, or something that helps someone remember an event.
[ترجمه گوگل]هر قلم به عنوان یادگاری یا چیزی است که به شخص کمک می کند رویدادی را به خاطر بسپارد
[ترجمه ترگمان]هر قلم به عنوان یادگاری عمل می کند، یا چیزی که به کسی کمک می کند تا یک رویداد را به خاطر بسپارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He kept a lock of her hair as a memento.
[ترجمه گوگل]دسته ای از موهایش را به عنوان یادگاری نگه داشت
[ترجمه ترگمان]او را به عنوان یادگاری نگه داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. More anglers are taking cameras when they go fishing to provide a memento of catches.
[ترجمه گوگل]بیشتر ماهیگیران وقتی به ماهیگیری می‌روند دوربین می‌گیرند تا یادگاری از صیدشان تهیه کنند
[ترجمه ترگمان]افراد بیشتری در هنگام ماهیگیری در حال گرفتن دوربین برای ارائه یادگاری از صید هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نشان (اسم)
trace, attribute, tally, score, slur, benchmark, indication, token, aim, show, sign, seal, stamp, target, mark, marking, insignia, signal, emblem, symptom, brand, presage, track, banner, badge, clue, standard, ensign, vexillum, impress, hallmark, plaque, caret, chalk, cicatrix, symbol, vestige, medal, memento

یادگاری (اسم)
token, remembrance, memento

یاداور (اسم)
reminder, memento

انگلیسی به انگلیسی

• souvenir; object which serves as a reminder of a place or past event
a memento is an object which you keep to remind you of a person or a special occasion.

پیشنهاد کاربران

مَرَندی -
اوستایی: مَرَتو، مَرَنتی
واژه انگلیسی memento هم از این واژه گرفته شده است!
مَر: گرچه در بیشتر واژه های اوستا به معنی مرگ یا مذکر ( نر ) هست ولی در اینجا به معنی:
یاد، خاطره، فکر، اندیشه
...
[مشاهده متن کامل]

ندی: نتی - پسوند وابستگی اوستایی
معنی: بخاطر سپردن، در یاد نگهداشتن، خاطره انگیز، به یاد ماندی، یادگاری -
با فرهنگ، با ادب، پَرهیخته ( فَرهیخته ) ،
فرزانه، خردمند، اندیشمند، دانشمند، هوشمند، باهوش، زیرک ( رِند! )
هم سخنی، هم گپی، هم صحبتی، گفتگو، دردِ دل ( درد و دل ) ، راز و نیاز ( مناجات ) -
دیدار، ملاقات، بازدید ( ویزیت ) ، هَمپُرسِگی!

Memorabilia
Reminder
an object kept as a reminder of a person or event.
یادگاری ( فرقش با Souvenir این است که Souvenir معمولا به معنی سوغات است که از برای به یاد آوردن جایی که رفته اند استفاده میشود. ولی Memento کلا به معنای یادگاری یا آیتم خاطره انگیز است مثلا عکس عروسی یا . . . )
چیز خاطره انگیز

بپرس