melted

/ˈmɛltəd//ˈmɛltɪd/

معنی: آب شده
معانی دیگر: آب شدن، نرم شدن، گداختن، تبدیل شدن، از گرما سوختن

جمله های نمونه

1. her story melted our hearts
سرگذشت او دل ما را آب کرد.

2. iron girders melted in the inferno
تیرهای آهن در حررات شدید گداخته شدند.

3. the rebels melted away in the hills surrounding the city
شورشیان کم کم در تپه های اطراف شهر ناپدید شدند.

4. the sun melted the snow
آفتاب برف ها را آب کرد.

5. their determination melted in the face of increasing dangers
خطرات فزاینده تصمیم آنها را متزلزل کرد.

6. the morning fog melted as the sun rose
خورشید که بالا آمد مه بامدادی ناپدید شد.

7. we slaked our thirst with melted snow
تشنگی خود را با برف مذاب فرونشاندیم.

8. The snow soon melted away when the sun came out.
[ترجمه گوگل]با بیرون آمدن خورشید، برف خیلی زود آب شد
[ترجمه ترگمان]وقتی خورشید بیرون آمد برف خیلی زود ناپدید شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The sun had melted the snow.
[ترجمه گوگل]آفتاب برف ها را آب کرده بود
[ترجمه ترگمان]خورشید برف را ذوب کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. As the ice melted away,the river rose in dangerous floods.
[ترجمه گوگل]با ذوب شدن یخ ها، رودخانه در سیل های خطرناک بالا آمد
[ترجمه ترگمان]وقتی یخ آب شد، رودخانه در سیلاب های خطرناکی بالا رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The candle guttered out when the melted wax ran down its sides.
[ترجمه گوگل]هنگامی که موم ذوب شده از کناره های آن عبور کرد، شمع خاموش شد
[ترجمه ترگمان]شمع آب شده بود که موم آب شده از دو طرف پایین دوید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Brush the pastry with a little melted butter.
[ترجمه گوگل]روی شیرینی را با کمی کره آب شده بمالید
[ترجمه ترگمان] شیرینی شکلاتی رو با یه کمی کره آب شده بزن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Warmth melted some of the polar ice.
[ترجمه گوگل]گرما مقداری از یخ های قطب را آب کرد
[ترجمه ترگمان]گرما بخشی از یخ قطبی را ذوب کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Many of the gold ornaments were melted down to be made into coins.
[ترجمه گوگل]بسیاری از زیور آلات طلا ذوب می شدند تا به سکه تبدیل شوند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از تزیینات طلا را به سکه های طلا تبدیل کرده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. So much snow has already melted away.
[ترجمه گوگل]برف بسیار زیادی قبلاً آب شده است
[ترجمه ترگمان]تاکنون برف زیادی ذوب شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Mary melted into tears when she heard the bad news.
[ترجمه گوگل]مری با شنیدن این خبر بد اشک ریخت
[ترجمه ترگمان]وقتی خبر بد را شنید، مری اشک ریخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

آب شده (صفت)
melted

تخصصی

[نساجی] ذوب شده

پیشنهاد کاربران

she's melted
If someone says “she’s melted” in a romantic context, it means that the person has fallen in love or is feeling affectionate towards someone.
اگر کسی در یک زمینه عاشقانه بگوید she's melted به این معنی است که آن شخص عاشق شده یا نسبت به کسی احساس محبت می کند.
...
[مشاهده متن کامل]

When she saw the cute puppy, she’s melted and couldn’t resist petting it.

ذوب شده، آب شده
گداخته، نرم شده
مثل:
. . . with a melted heart. . .

بپرس