### 📌 معنی "meltdown" در انگلیسی و فارسی:
English:
Meltdown refers to a sudden and complete failure, either emotional ( like losing control due to stress ) or technical ( like a system crash or nuclear reactor failure ) .
... [مشاهده متن کامل]
فارسی:
Meltdown یعنی یک فروپاشی ناگهانی و شدید.
معنی اش می تونه باشه:
1. فروپاشی احساسی یا عصبی ( مثلاً وقتی کسی از استرس یا خشم کنترل خودش رو از دست می ده )
2. سقوط یا شکست شدید اقتصادی، فنی یا سیستمی ( مثل سقوط بازار یا ذوب هسته ای )
- - -
### ✅ Collocations with "meltdown" ( ترکیب های رایج ) :
1. emotional meltdown – فروپاشی احساسی
2. nuclear meltdown – ذوب شدن هسته نیروگاه
3. financial meltdown – بحران مالی شدید
4. have a meltdown – دچار فروپاشی شدن
5. complete meltdown – فروپاشی کامل
6. meltdown moment – لحظه فروپاشی
7. public meltdown – فروپاشی عصبی در ملأ عام
8. mental meltdown – سقوط روانی یا آشفتگی ذهنی
- - -
### ✅ Natural Sentences with Translation:
1. She had an emotional meltdown after the breakup.
بعد از جدایی دچار فروپاشی احساسی شد.
2. The toddler had a meltdown in the supermarket.
بچه کوچولو وسط فروشگاه قشقرق راه انداخت ( کنترلش رو از دست داد ) .
3. After working 70 hours a week, he finally had a mental meltdown.
بعد از ۷۰ ساعت کار در هفته، بالاخره روانش بهم ریخت.
4. The financial meltdown of 2008 affected millions of people.
بحران مالی سال ۲۰۰۸ میلیون ها نفر رو تحت تأثیر قرار داد.
5. During the argument, she went into a complete meltdown.
وسط دعوا، کاملاً از هم پاشید.
6. He’s usually calm, but yesterday he had a public meltdown.
معمولاً آرومه، ولی دیروز جلوی همه از کوره در رفت.
7. A nuclear meltdown can be catastrophic for the environment.
ذوب هسته ای می تونه برای محیط زیست فاجعه بار باشه.
8. I’m so stressed I feel like I’m heading for a meltdown.
اون قدر استرس دارم که حس می کنم دارم به مرز فروپاشی می رسم.
- - -
### 💬 Conversation 1:
A: How did the presentation go?
B: Terrible. I totally had a meltdown in front of the team.
الف: ارائه چطور پیش رفت؟
ب: افتضاح. جلوی تیم کامل فروپاشیدم.
- - -
### 💬 Conversation 2:
A: Wasn’t the market crash in 2008 a meltdown?
B: Yes, a full - blown financial meltdown.
الف: سقوط بازار در سال ۲۰۰۸ یه meltdown نبود؟
ب: چرا، یه بحران مالی کامل و شدید بود.
chatgpt
... [مشاهده متن کامل]
فارسی:
Meltdown یعنی یک فروپاشی ناگهانی و شدید.
معنی اش می تونه باشه:
1. فروپاشی احساسی یا عصبی ( مثلاً وقتی کسی از استرس یا خشم کنترل خودش رو از دست می ده )
2. سقوط یا شکست شدید اقتصادی، فنی یا سیستمی ( مثل سقوط بازار یا ذوب هسته ای )
- - -
### ✅ Collocations with "meltdown" ( ترکیب های رایج ) :
1. emotional meltdown – فروپاشی احساسی
2. nuclear meltdown – ذوب شدن هسته نیروگاه
3. financial meltdown – بحران مالی شدید
4. have a meltdown – دچار فروپاشی شدن
5. complete meltdown – فروپاشی کامل
6. meltdown moment – لحظه فروپاشی
7. public meltdown – فروپاشی عصبی در ملأ عام
8. mental meltdown – سقوط روانی یا آشفتگی ذهنی
- - -
بعد از جدایی دچار فروپاشی احساسی شد.
بچه کوچولو وسط فروشگاه قشقرق راه انداخت ( کنترلش رو از دست داد ) .
بعد از ۷۰ ساعت کار در هفته، بالاخره روانش بهم ریخت.
بحران مالی سال ۲۰۰۸ میلیون ها نفر رو تحت تأثیر قرار داد.
وسط دعوا، کاملاً از هم پاشید.
معمولاً آرومه، ولی دیروز جلوی همه از کوره در رفت.
ذوب هسته ای می تونه برای محیط زیست فاجعه بار باشه.
اون قدر استرس دارم که حس می کنم دارم به مرز فروپاشی می رسم.
- - -
الف: ارائه چطور پیش رفت؟
ب: افتضاح. جلوی تیم کامل فروپاشیدم.
- - -
الف: سقوط بازار در سال ۲۰۰۸ یه meltdown نبود؟
ب: چرا، یه بحران مالی کامل و شدید بود.
فروپاشی
بهم ریختگی
بحران ، پریشانی