[ترجمه گوگل]"فکر نمی کنی که نسبتاً ملودراماتیک رفتار می کنی؟" جین پرسید [ترجمه ترگمان]فکر نمی کنی که داری زیادی ملودرام بازی در میاری؟ جین پرسید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. He waved his arms in a melodramatic gesture.
[ترجمه گوگل]دستانش را به نشانه ای ملودرام تکان داد [ترجمه ترگمان]او دستش را با حرکتی نمایشی تکان داد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. It sounds melodramatic, but I felt like someone was watching me.
[ترجمه گوگل]ملودرامیک به نظر می رسد، اما احساس می کردم کسی مرا تماشا می کند [ترجمه ترگمان]به نظر ملودرام میاد، اما احساس کردم یکی داره منو نگاه می کنه [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Not to be melodramatic, but the empire awaits your decision.
[ترجمه گوگل]نه اینکه ملودراماتیک باشید، اما امپراتوری منتظر تصمیم شماست [ترجمه ترگمان]نه برای اینکه احساساتی بشه، اما امپراطوری تصمیم تو رو منتظر می گیره [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Stop being so melodramatic!
[ترجمه گوگل]دست از این ملودراماتیک بودن بردارید! [ترجمه ترگمان]اینقدر ملودرام نباش [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. He was associated with a heavy, melodramatic, and often sentimental style of acting.
[ترجمه گوگل]او با سبک بازیگری سنگین، ملودراماتیک و اغلب احساساتی همراه بود [ترجمه ترگمان]او با یک سبک احساساتی، melodramatic و اغلب احساساتی در ارتباط بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. What was this melodramatic gesture of Jake's all about?
[ترجمه گوگل]این ژست ملودراماتیک جیک درباره چه بود؟ [ترجمه ترگمان]این حرکت نمایشی در مورد جیک چطور بود؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. The days of melodramatic voices and candles in the footlights are long gone.
[ترجمه گوگل]دوران صداهای ملودراماتیک و شمع ها در چراغ های پا خیلی گذشته است [ترجمه ترگمان]روزها دیگر صداها و شمع ها در طول شب از بین رفته اند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. The stories had the melodramatic plot lines of comic books or soap operas.
[ترجمه گوگل]داستانها خطوط داستانی ملودراماتیک کتابهای مصور یا سریالهای سریالی داشتند [ترجمه ترگمان]داستان ها، طرح های ملودرام کتاب های کمدی یا سریال های عامه پسند را داشتند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. A little melodramatic, I grant you, but it represented the worst-case scenario.
[ترجمه گوگل]کمی ملودراماتیک، من به شما اجازه می دهم، اما نشان دهنده بدترین سناریو بود [ترجمه ترگمان]یه کمی شلوغش می کنم، اما این بدترین سناریوی ممکن بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. He automatically steps into the room, casting a melodramatic look over his shoulder.
[ترجمه گوگل]او به طور خودکار وارد اتاق می شود و نگاهی ملودراماتیک روی شانه اش می اندازد [ترجمه ترگمان]او به طور خودکار وارد اتاق شد و نگاهی ملودرام به پشت سرش انداخت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Today the site is home to a kitschy, melodramatic replay of some of the pivotal moments of early Augustinian history.
[ترجمه گوگل]امروزه این سایت خانه نمایشی زیبا و ملودراماتیک از برخی از لحظات مهم تاریخ اوایل آگوستین است [ترجمه ترگمان]امروزه، این مکان منزلگاه یک kitschy، replay melodramatic برخی از لحظات محوری تاریخ Augustinian اولیه است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. The next restoration project will be of the melodramatic pyramid memorial to Canova, which is in a dangerously precarious state.
[ترجمه گوگل]پروژه بازسازی بعدی بنای یادبود هرم ملودرام کانوا است که در وضعیت خطرناکی قرار دارد [ترجمه ترگمان]پروژه بازسازی بعدی شامل بنای یادبود melodramatic برای کانووا خواهد بود که در وضعیت خطرناک خطرناکی قرار دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. The script is terrible, the acting by turns melodramatic and wooden, the direction confused.
[ترجمه گوگل]فیلمنامه وحشتناک است، بازیگری ملودراماتیک و چوبی می شود، کارگردانی گیج شده است [ترجمه ترگمان]فیلمنامه خیلی وحشتناک است، بازیگری با تبدیل melodramatic و چوبی، جهت گیج می شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. This melodramatic shift in the seasons has forced the wild world to our attention.
[ترجمه گوگل]این تغییر ملودراماتیک در فصول، جهان وحشی را مجبور به توجه ما کرده است [ترجمه ترگمان]این تغییر melodramatic در فصول، جهان وحشی را به توجه ما واداشته است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
مربوط به نمایش ملودرام (صفت)
melodramatic
انگلیسی به انگلیسی
• over dramatic, too dramatic; exaggerated, emotional; of or pertaining to melodrama if you are being melodramatic, you treat a situation as much more serious than it really is.
پیشنهاد کاربران
✍ توضیح: Overly emotional or exaggerated, especially in a theatrical way 🤩 🔍 مترادف: Theatrical ✅ مثال: Her melodramatic reaction to the news made everyone in the room uncomfortable.
Describes someone who expresses their emotions in an exaggerated or theatrical manner. It can also refer to situations or events that are overly dramatic. کسی که احساسات خود را به شیوه ای اغراق آمیز یا نمایشی بیان می کند. ... [مشاهده متن کامل]
همچنین می تواند به موقعیت ها یا رویدادهایی اشاره کند که بیش از حد دراماتیک هستند. مثال؛ She’s always so melodramatic, turning every little issue into a big production. In a discussion about a TV show, someone might say, “The characters’ reactions are so melodramatic, it’s hard to take them seriously. ” A friend might jokingly comment, “Don’t be so melodramatic, it’s not the end of the world. ”