mellowness


نرمی رسیدگی، پختگی

جمله های نمونه

1. Valoux gives a rich mellowness, an astringent but delicate taste and an earthy aftertaste.
[ترجمه گوگل]Valoux لطافتی غنی، طعمی گس اما لطیف و طعمی خاکی می دهد
[ترجمه ترگمان]بعد از این همه چیز سر و سامان پیدا کرد، پس از آن هم ذوق و سلیقه خوبی به خرج داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The cheap wine had no body, no mellowness.
[ترجمه گوگل]شراب ارزان، بدن و لطافت نداشت
[ترجمه ترگمان]شراب ارزان قیمت بدن نداشت، رفتار خوشی نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. She found in him the mellowness that being rare in others at his age.
[ترجمه گوگل]او لطافتی را در او یافت که در سن او در دیگران نادر است
[ترجمه ترگمان]در او حالت خوشی پیدا کرد که در این سن و سال نادر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The mellowness of the cuckoo report the come of spring.
[ترجمه گوگل]نرمی فاخته از آمدن بهار خبر می دهد
[ترجمه ترگمان]سر و صدای the که از بهار به گوش می رسید،
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The best flavor is mildness and mellowness, but is most difficult for a writer to attain.
[ترجمه گوگل]بهترین طعم، ملایمت و لطافت است، اما دستیابی به آن برای نویسنده دشوارتر است
[ترجمه ترگمان]بهترین نوع طعم، ملایمت و ملایمت است، اما برای یک نویسنده دشوار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I love these colours because they symbolize mellowness, abundance, strength and happiness.
[ترجمه گوگل]من این رنگ ها را دوست دارم زیرا آنها نماد ملایم بودن، فراوانی، قدرت و شادی هستند
[ترجمه ترگمان]من این رنگ ها را دوست دارم زیرا نماد mellowness، وفور، قدرت و شادی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• softness; ripeness; pleasantness; calmness, tranquility

پیشنهاد کاربران

بپرس