meld

/ˈmeld//meld/

معنی: اعلام، ورق را رو کردن
معانی دیگر: رو کردن یا اعلام کردن ورق، (در برخی بازی های ورق) کارت اعلام کردن، ورق رو کردن (برای محاسبه ی امتیاز)، آمیختن، مخلوط کردن، ورق بازی ورق را رو کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا و ( transitive verb, intransitive verb )
حالات: melds, melding, melded
• : تعریف: to declare and show (one's hand) in certain card games, such as pinochle.
اسم ( noun )
• : تعریف: a card hand declared and shown for a score, or the act of presenting such a hand.
فعل گذرا و ( transitive verb, intransitive verb )
حالات: melds, melding, melded
• : تعریف: to blend or merge.
مترادف: blend, merge
مشابه: amalgamate, coalesce, combine, commingle, conflate, consolidate, homogenize, hybridize, intermingle, mingle, mix, unite

- The composer melded harmonies into a lovely score.
[ترجمه گوگل] آهنگساز هارمونی ها را در یک موسیقی زیبا ادغام کرد
[ترجمه ترگمان] melded آهنگ ساز هم harmonies را به یک امتیاز دوست داشتنی تبدیل کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The newcomer melded with the assembled crowd.
[ترجمه گوگل] تازه وارد با جمعیت جمع شده آمیخته شد
[ترجمه ترگمان] این تازه وارد با جمعیت گرد آمده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. He melded country music with blues to create rock and roll.
[ترجمه گوگل]او موسیقی کانتری را با بلوز ادغام کرد تا راک اند رول بسازد
[ترجمه ترگمان]او موسیقی کانتری و بلوز را برای تولید سنگ و رول اجرا می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The raindrops melded into a sheet of water.
[ترجمه گوگل]قطرات باران در یک ورقه آب ذوب شدند
[ترجمه ترگمان]قطرات باران به یک ورق آب تبدیل می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Instead of hearing eight separate opinions, they melded their ideas into two reports that revealed considerable overlap.
[ترجمه گوگل]آنها به جای شنیدن هشت نظر جداگانه، ایده های خود را در دو گزارش در هم آمیختند که همپوشانی قابل توجهی را نشان داد
[ترجمه ترگمان]آن ها به جای شنیدن هشت نظر جداگانه نظرات خود را به دو گزارش تقسیم کردند که همپوشانی قابل ملاحظه ای را آشکار کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. It was the random collisions melding the rocky substances, plus turbulent accretions, that were to make up the inner planets.
[ترجمه گوگل]این برخوردهای تصادفی در حال ادغام مواد سنگی، به علاوه تجمعات متلاطم، بودند که سیارات درونی را تشکیل می دادند
[ترجمه ترگمان]برخورد تصادفی با مواد سنگی، به اضافه accretions آشفته، که قرار بود سیارات داخلی را تشکیل دهند، بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She melded into it, observing her own flight of colours.
[ترجمه گوگل]او در آن ادغام شد و پرواز رنگ های خودش را مشاهده کرد
[ترجمه ترگمان]او با نیرویی که خود را در آن جمع کرده بود به کمکش شتافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The deal melds the complementary industrial equipment holdings of Schneider and low-voltage fittings, wiring accessories and consumer electrical products of Legrand.
[ترجمه گوگل]این قرارداد دارایی تجهیزات صنعتی تکمیلی اشنایدر و اتصالات ولتاژ پایین، لوازم جانبی سیم کشی و محصولات الکتریکی مصرفی لگراند را ادغام می کند
[ترجمه ترگمان]این معامله شامل تجهیزات صنعتی مکمل اشنایدر و اتصالات با ولتاژ پایین، لوازم جانبی سیم کشی و محصولات الکتریکی مصرفی of می باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. But Mr Melding says he is happiest standing on municipal benches with his megaphone, annoying the socialists of Abertillery.
[ترجمه گوگل]اما آقای ملدینگ می‌گوید که از ایستادن روی نیمکت‌های شهرداری با بلندگوی خود بسیار خوشحال است و سوسیالیست‌های Abertillery را آزار می‌دهد
[ترجمه ترگمان]اما آقای melding می گوید که او در حال standing روی نیمکت های شهرداری با بلندگوی خود است که سوسیالیست ها را آزار می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The room darkened, and Culley's outline melded into blackness beside her.
[ترجمه گوگل]اتاق تاریک شد و طرح کلی کالی در کنار او به سیاهی تبدیل شد
[ترجمه ترگمان]اتاق تاریک شد و در تاریکی در کنارش ایستاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The two heresies melded into a beautiful symmetry.
[ترجمه گوگل]این دو بدعت در یک تقارن زیبا در هم آمیختند
[ترجمه ترگمان]این دو بدعت های فکری به صورت تقارن زیبایی درآمده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. David Pountney s production melds lyrical symbolism with unflinching realism to unforgettable effect.
[ترجمه گوگل]ساخته دیوید پونتنی نمادگرایی غنایی را با رئالیسم تزلزل ناپذیر در هم می آمیزد و جلوه ای فراموش نشدنی را به وجود می آورد
[ترجمه ترگمان]تولید دیوید David Pountney melds lyrical with realism unflinching to effect unforgettable unforgettable unforgettable unforgettable unforgettable unforgettable unforgettable unforgettable unforgettable unforgettable unforgettable effect effect effect effect effect effect effect effect effect effect effect effect effect effect effect effect effect effect s s s s s
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Once beyond possible resurrection, they melded in with the background and slowly rotted away, enriching the world.
[ترجمه گوگل]زمانی که از رستاخیز ممکن فراتر رفتند، آنها با پس زمینه ترکیب شدند و به آرامی پوسیده شدند و جهان را غنی کردند
[ترجمه ترگمان]بعد از یک رستاخیز احتمالی، آن ها با پس زمینه ناپدید شدند و به آرامی از بین رفتند، دنیا را غنی کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Melding the top managements also would be a thorny issue.
[ترجمه گوگل]ادغام مدیران ارشد نیز یک موضوع خاردار خواهد بود
[ترجمه ترگمان]محافظت از مدیریت ارشد هم یک مساله ناراحت کننده خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Attempting to mind meld with my comics.
[ترجمه گوگل]تلاش برای تلفیق ذهن با کمیک های من
[ترجمه ترگمان] مایک \"با کمیک من بازی میکنه\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Above the Trans-Alaska Pipeline in midwinter, sundogs meld into a halo around the sun.
[ترجمه گوگل]در بالای خط لوله ترانس آلاسکا در اواسط زمستان، داگ های خورشیدی به هاله ای در اطراف خورشید تبدیل می شوند
[ترجمه ترگمان]در بالای خط لوله گذرنده از آلاسکا در اواسط زمستان، sundogs با هاله ای پیرامون خورشید ترکیب می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The relationship between MELD score and mortality persisted throughout the 20 - year postoperative period.
[ترجمه گوگل]ارتباط بین نمره MELD و مرگ و میر در طول دوره 20 ساله پس از عمل ادامه داشت
[ترجمه ترگمان]رابطه بین امتیاز MELD و مرگ و میر در طول دوره ۲۰ ساله باقی مانده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اعلام (اسم)
declaration, promulgation, annunciation, warning, enunciation, indiction, predication, meld

ورق را رو کردن (فعل)
meld

انگلیسی به انگلیسی

• act of announcing and displaying cards (in a card game); combination of cards to be melded
announce or lay down a combination of cards (in a card game) for a score; blend, merge

پیشنهاد کاربران

مخلوط کردن
مثال:
All these three things, then, have to be meld together.
بعد همه این سه چیز باید با همدیگر مخلوط بشود.
ترکیب کردن , ادغام کردن
– Several problems had melded together
– He took folk music and melded it with pop
- The newcomer melded with the assembled crowd
blend
combine
مخلوط شدن و ممزوج شدن با هم
meld together
ترکیب کردن

بپرس