melange

/ˈmelæŋ//meɪˈlɑːnʒ/

معنی: ترکیب، مخلوط، امیختگی، امیزه، اختلاط
معانی دیگر: امیزه، ترکیب، مخلوط، امیختگی، اختلاط

جمله های نمونه

1. The population is a melange of different cultures.
[ترجمه گوگل]جمعیت ترکیبی از فرهنگ های مختلف است
[ترجمه ترگمان]جمعیت آن melange از فرهنگ های مختلف است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. A wild, startling, and often quite beautiful melange.
[ترجمه گوگل]ملانژی وحشی، شگفت انگیز و اغلب بسیار زیبا
[ترجمه ترگمان]یک وحشی، حیرت انگیز، و غالبا زیبا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The resulting melange played to Zhang's strengths as a filmmaker.
[ترجمه گوگل]ترکیبی که به دست آمد به نقاط قوت ژانگ به عنوان یک فیلمساز کمک کرد
[ترجمه ترگمان]The به دست آمده از قدرت ژانگ به عنوان یک فیلمساز نمایش داده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Airy, grey melange yarns, that are very, very light.
[ترجمه گوگل]نخ‌های ملانژ بادی و خاکستری که بسیار بسیار سبک هستند
[ترجمه ترگمان]airy و yarns و yarns که بسیار بسیار سبک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. In the melange zone there occur Devonian island arc-type intermediate and intermediate-acid volcanic rocks, which conformably overlie siliceous pelite.
[ترجمه گوگل]در منطقه ملانژ، سنگ‌های آتشفشانی میانی و اسیدی متوسط ​​از نوع قوس جزیره دونین وجود دارد که به‌طور همسانی بر روی پلیت سیلیسی قرار دارند
[ترجمه ترگمان]در منطقه melange، Devonian با نوع قوس میانی و صخره های آتشفشانی واسطه وجود دارد که conformably overlie siliceous pelite را تشکیل می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. A rift trough along Mianxian - Lueyang ophiolitic melange belt was formed from Ordovician to Silurian.
[ترجمه گوگل]یک شکاف در امتداد کمربند ملانژ افیولیتی Mianxian - Lueyang از اردویسین تا سیلورین تشکیل شد
[ترجمه ترگمان]یک آبشخور شکاف در امتداد کمربند Mianxian - Lueyang از Ordovician تا Silurian شکل گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The Xijir Ulan tectonic melange belt is the western part of Xijr Ulan-Jinshajiang sutural zone, because study in low degree in the past, it is still indefinite.
[ترجمه گوگل]کمربند ملانژ تکتونیکی Xijir Ulan قسمت غربی زون بخیه Xijr Ulan-Jinshajiang است، زیرا مطالعه در درجه پایین در گذشته هنوز نامشخص است
[ترجمه ترگمان]کمربند Xijir Ulan Ulan بخش غربی منطقه sutural اولان - است، چرا که در گذشته، تحصیل در درجه پایین هنوز نامحدود است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Note " 1 " was " Melange adultere. "
[ترجمه گوگل]نکته "1" "ملانژ زنا" بود
[ترجمه ترگمان]توجه کنید که ۱ \"Melange adultere\" بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Marseille at the turn of the century with its melange of races, resentments and languages is equally strange.
[ترجمه گوگل]مارسی در آغاز قرن با ترکیبی از نژادها، کینه ها و زبان ها به همان اندازه عجیب است
[ترجمه ترگمان]مارسی در انتهای قرن با melange نژاد، resentments و زبان ها به همان اندازه عجیب و غریب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Based on the Middle-Late Paleozoic pillow lava and Permian-Triassic tectonic melange, this paper shows that there is a melange zone along Qinzhou-Cenxi-Luoding-Yunfu.
[ترجمه گوگل]این مقاله بر اساس گدازه بالشی پالئوزوئیک میانی-پسین و ملانژ تکتونیکی پرمین-تریاس نشان می دهد که یک منطقه ملانژ در امتداد Qinzhou-Cenxi-Luoding-Yunfu وجود دارد
[ترجمه ترگمان]این مقاله نشان می دهد که یک منطقه melange در امتداد the - Late - permian - Triassic وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The evolution progress of the The Xijir Ulan tectonic melange belt is summarized primarily.
[ترجمه گوگل]پیشرفت تکاملی کمربند ملانژ تکتونیکی Xijir Ulan در درجه اول خلاصه شده است
[ترجمه ترگمان]روند تکامل روند تحول Xijir melange Ulan در درجه اول بصورت خلاصه بیان شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The blueschist found recently in Kumux in the central sector of the south Tianshan Mountains occurs as a kind of matrix of ophiolitic melange, containing glaucophane and crossite.
[ترجمه گوگل]شیست آبی که اخیراً در کوموکس در بخش مرکزی کوه‌های تیانشان جنوبی یافت شده است، به عنوان نوعی ماتریس از ملانژ افیولیتی، حاوی گلوکوفان و کراسیت است
[ترجمه ترگمان]The اخیرا در Kumux در بخش مرکزی کوه های Tianshan جنوبی یافت می شود که به نوعی ماتریس ophiolitic melange است که حاوی glaucophane و crossite است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. They point out the age of ophiolite suite by paleontological method and the emplacement age of ophiolitic melange.
[ترجمه گوگل]آنها به سن مجموعه افیولیتی با روش دیرینه شناسی و سن استقرار ملانژ افیولیتی اشاره می کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها سن و سال of را با روش paleontological و عصر emplacement of نشان می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The Weihai Rushan granulite belt is the northwestern marginal zone of the northeastern section of the Subei Jiaonan tectonic melange zone.
[ترجمه گوگل]کمربند گرانولیتی ویهای روشان زون حاشیه ای شمال غربی بخش شمال شرقی ناحیه ترکیبی تکتونیکی Subei Jiaonan است
[ترجمه ترگمان]کمربند Weihai Rushan the منطقه حاشیه ای شمال شرقی منطقه melange Jiaonan tectonic می باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ترکیب (اسم)
consolidation, conjugation, conformation, synthesis, blend, admixture, combination, composition, syntax, mixture, compound, melange, confection, structure, physique, form, feature, commixture, concoction, making, contexture, zygosis, makeup

مخلوط (اسم)
mix, blend, admixture, mixture, hash, melange, composite, compost, hybrid, hodgepodge, mishmash, olio, macedoine

امیختگی (اسم)
blend, melange, amalgamation

امیزه (اسم)
mix, blend, mixture, melange

اختلاط (اسم)
integration, synthesis, mix, brew, mixture, melange, intermixture, medley, conglomerate, welter, commixture, macedoine

تخصصی

[نساجی] ملانژ - مخلوط الیاف رنگین

انگلیسی به انگلیسی

• mixture, blend; medley (especially of things that would not ordinarily be grouped together)

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: A mixture or medley of different elements 🍲
🔍 مترادف: Mixture
✅ مثال: The festival featured a melange of cultures, showcasing food, music, and art from around the world.
آمیخته
مثال؛
The city’s cultural scene is a melange of different art forms and styles.
In a discussion about cuisine, someone might say, “The dish is a melange of flavors, combining sweet, savory, and spicy. ”
A fashion enthusiast might describe an outfit as a “melange of patterns and textures. ”
آمیزه، ترکیب، مخلوط
آمیزش، آمیغ
اختلاط، امتزاج
معجون

بپرس