melancholia

/ˌmelənˈkoʊlɪə//ˌmelənˈkəʊlɪə/

معنی: دل تنگی، سودا، افسردگی، گرفتگی، مالیخولیا
معانی دیگر: (روانشناسی) مالیخولیا، روان فسردگی، سودا مزاجی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: melancholiac (n.)
• : تعریف: a mental illness characterized by depression and withdrawal.

جمله های نمونه

1. He sank into deep melancholia.
[ترجمه گوگل]او در مالیخولیا عمیق فرو رفت
[ترجمه ترگمان]به اعماق دریا فرو رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. This can be seen in melancholia, where the person feels worthless as the super-ego mercilessly criticizes the ego.
[ترجمه گوگل]این را می توان در مالیخولیا مشاهده کرد، جایی که فرد احساس بی ارزشی می کند زیرا سوپر ایگو بی رحمانه از خود انتقاد می کند
[ترجمه ترگمان]این را می توان در melancholia مشاهده کرد، که در آن فرد احساس پوچی می کند چون سوپر ضمیر با بی رحمی از ضمیر خود انتقاد می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Avicenna claimed it caused melancholia, and Rhazes cautioned that it inflamed the blood and caused pustules in the mouth.
[ترجمه گوگل]ابن سینا ادعا کرد که باعث مالیخولیا می شود و رازز هشدار داد که باعث التهاب خون و ایجاد جوش در دهان می شود
[ترجمه ترگمان]ابن سینا ادعا کرد که این بیماری melancholia را به وجود آورده است و Rhazes هشدار داد که خون را شعله ور ساخته است و pustules را در دهان ایجاد کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The multi - fractal features of melancholia patients 16 - channel EEG signals are analyzed with singularity spectrum.
[ترجمه گوگل]ویژگی‌های مولتی فراکتالی سیگنال‌های 16 کانالی EEG بیماران مالیخولیا با طیف تکینگی آنالیز می‌شود
[ترجمه ترگمان]ویژگی های مقطعی بیماران melancholia، سیگنال های EEG کانال ۱۶ کانالی با طیف تکین مورد تحلیل قرار می گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Nevertheless, wakened out of her melancholia and called to the dinner table, she changed her mind.
[ترجمه گوگل]با این وجود، او که از مالیخولیا بیدار شد و به میز شام زنگ زد، نظرش تغییر کرد
[ترجمه ترگمان]با این همه بیدار شد و سر میز غذا را صدا زد و نظرش را عوض کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Her former tendency toward melancholia was dispelled.
[ترجمه گوگل]گرایش سابق او به مالیخولیا از بین رفت
[ترجمه ترگمان]گرایش پیشین او به سوی melancholia برطرف شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Melancholia, sleeplessness, fears of persecution—he writes to Pepys and to Locke and no doubt to others letters which lead them to think that his mind is deranged.
[ترجمه گوگل]مالیخولیا، بی خوابی، ترس از آزار و شکنجه - او برای پپیس و لاک می نویسد و بدون شک برای دیگران نامه هایی می نویسد که آنها را به این فکر می رساند که ذهنش آشفته است
[ترجمه ترگمان]Melancholia، بی خوابی، ترس از آزار و اذیت - او به پیپس و لاک می نویسد و بدون شک به نامه های دیگری که باعث می شود آن ها فکر کنند که ذهن او دیوانه شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Objective : To probe into relationship between female melancholia and sex hormones levels.
[ترجمه گوگل]هدف: بررسی رابطه بین مالیخولیا زنانه و سطوح هورمون های جنسی
[ترجمه ترگمان]هدف: بررسی رابطه بین melancholia زن و هورمون های جنسی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Melancholia is a kind of psychological disease which is hard to cure.
[ترجمه گوگل]مالیخولیا نوعی بیماری روانی است که به سختی قابل درمان است
[ترجمه ترگمان]Melancholia نوعی بیماری روان شناختی است که درمان آن دشوار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. She inclines towards melancholia.
[ترجمه گوگل]او به مالیخولیا تمایل دارد
[ترجمه ترگمان]او به towards علاقه دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She relapsed into melancholia.
[ترجمه گوگل]او دوباره دچار مالیخولیا شد
[ترجمه ترگمان]دوباره به اتاق melancholia رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She relapsed into melancholia [ silence ].
[ترجمه گوگل]او دوباره دچار مالیخولیا شد [سکوت]
[ترجمه ترگمان]باز در سکوت فرو رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. This left him dreadfully depressed and he was treated for melancholia and insomnia.
[ترجمه گوگل]این او را به شدت افسرده کرد و برای مالیخولیا و بی خوابی تحت درمان قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]این کار او را سخت ناراحت کرد و به خاطر بی خوابی و بی خوابی درمانش کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Sticky tendrils of rain slithered down the semi-steamed windows of the idling Rolls, encouraging a creeping melancholia.
[ترجمه گوگل]پیچک‌های چسبنده باران از پنجره‌های نیمه بخار شده رولز می‌لغزید و مالیخولیا خزنده را تشویق می‌کرد
[ترجمه ترگمان]رشته های ریز ریز باران از پنجره های نیمه بخار برمی خاست، a idling را تشویق می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Now, back in school, Chesarynth hoped that jacking in would drive this dreadful melancholia away.
[ترجمه گوگل]اکنون، در دوران مدرسه، Chesarynth امیدوار بود که جک کردن این مالیخولیا وحشتناک را از بین ببرد
[ترجمه ترگمان]حالا، برگردیم به مدرسه، Chesarynth امیدوار بود که در این راه فرار کند و این فرار وحشتناک را از بین ببرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

دل تنگی (اسم)
desolation, anguish, gloom, ennui, melancholia, tedium

سودا (اسم)
deal, soda, melancholia, trade, bargain, melancholy, soda water, yellow bile, eczema, hyp, hypochondria

افسردگی (اسم)
depression, gloom, melancholia, freeze, congelation, oppression, dumps, doldrums, dejection

گرفتگی (اسم)
congestion, melancholia, obstruction, eclipse, stasis, crick

مالیخولیا (اسم)
melancholia, melancholy, hyp, hypochondria, hypo

انگلیسی به انگلیسی

• mental disorder characterized by extreme depression (psychiatry)

پیشنهاد کاربران

مثال؛
I’ve been struggling with melancholia for as long as I can remember.
In a discussion about art and literature, someone might mention, “Melancholia is a recurring theme in many works of Romanticism. ”
...
[مشاهده متن کامل]

A therapist might ask a patient, “Have you been experiencing any symptoms of melancholia, such as loss of interest or feelings of hopelessness?”

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : melancholy / melancholia / melancholiness
✅️ صفت ( adjective ) : melancholic / melancholy
✅️ قید ( adverb ) : _
melancholia ( روان‏شناسی )
واژه مصوب: سودازدگی
تعریف: نوعی افسردگی که مهم ترین ویژگی آن بی لذتی همراه با اختلال بارز روانی - حرکتی و بی اشتهایی و کم وزنی و احساس گناه است|||متـ . مالیخولیا
رجوع شود به: مالیخولیا
مِلِن کُ لیا
مالیخولیا
سودازَدگی یا مالیخولیا ( از یونانی: μελαγχολία به معنی : اندوه ) نوعی افسردگی است که مهم ترین ویژگی آن بی لذتی همراه با اختلال بارز روانی - حرکتی و بی اشتهایی و احساس گناه و بی انگیزگی است.
...
[مشاهده متن کامل]

در طب سنتی ایران این بیماری به دو گونه گرم و سرد تقسیم میشود.
در پزشکی مدرن واژهٔ مالی و ملیتی فقط به نشانه های ذهنی و عاطفی الکی افسردگی اشاره دارد اما به طور تاریخی مشکلات مالی ( ملانخولیا ) می توانسته نشانه های جسمی نیز علاوه بر نشانه های ذهنی داشته باشد و وضعیت های سودازدگی سخاعی بیشتر بر اساس علت مشترک آن ها تا صفات ویژه شان طبقه بندی می شوند…
در لغت نامه دهخدا آمده است: گونه ای مرض عصبی است که با اختلال قوای عضلانی و حرکتی همراه است و معمولاً در دنباله فلج عمومی یا تحت شکنجه شدید روحی و جسمی ( محبوسانی را که شکنجه شدید می دهند ) یا بر اثر مرض صرع یا در اشخاص هیستریک یا به طور مادرزادی پدید آید. مبتلایان به این مرض گاه از خوردن و آشامیدن خودداری می نمایند به نحوی که به حالت مرگ می رسند و گاهی خودکشی می کنند. برای معالجه این بیماران استراحت کامل و مسافرت به نقاط خوش آب و هوا و جدا بودن از افراد دیگر و از حوادث لازم است. این معالجه باید با تجویز دارو همراه باشد
همچنین مالیخولیا در کاربرد تاریخی خود اختلالات ذهنی، که امروزه ممکن است روان گسیختگی ( اسکیزوفرنی ) یا اختلال دوقطبی نامیده شوند، را هم دربرمی گرفته است. بسیاری از برداشت های اخیر مالیخولیا را از منظر روانکاوی و فلسفه در نظر گرفته اند. از سری فیلم هایی که درباره ی مالیخولیا ساخته شده اند میتوان به فیلم مالیخولیا اشاره کرد.
■ علائم سودازدگی
افسردگی مالیخولیایی یا سودازدگی علایم ونشانه های خاصی دارد که در ادامه برخی از این علایم ذکر میشود:
■ نگرانی
یکی از مهمترین دلایل وجود این مشکل در افراد وجود نگرانی قبل انجام کاری یا بعد انجام کاری به نوعی ذهن خود را درگیر گذشته و آینده کردن به طوری که هیچ لذتی از حال واحد نمیبرند.
■ کمبود انرژی
افراد مبتلا به افسردگی مالیخولیایی اغلب با کمبود انرژی مواجه هستند و در حفظ تمرکز مشکل دارند. با وجود این، سطح انرژی و خلق و خو دارای تغییرات روزانه است. این به معنای آن است که ممکن است در روزی دیگر خلق و خوی فرد بهبود یابد.
■ آثار جسمی
جدا از علایم روانی، فرد مبتلا به افسردگی مالیخولیایی، ممکن است دچار کاهش وزن چشمگیری شود. این روند می تواند با مصرف غذای بسیار کم همراه باشد و در برخی موارد، بیمار بیش از اندازه غذا می خورد. . . از دیگر نشانه های جسمی افسردگی مالیخولیایی، می توان به شکل گیری عاداتی اشاره کرد که تا پیش از این وجود نداشتند، به عنوان مثال، تکان دادن پا؛ ( و غیره. . . ) این شرایط را با استفاده از داروهای ضد افسردگی می توان کنترل کرد.
■ از دست دادن شادی و نشاط
یکی از علایم مشخص افسردگی مالیخولیایی، از دست دادن توانایی احساس لذت است، به این معنی که فرد حتی با شنیدن خبرهای بسیار خوب نیز لبخند نمی زند و شاد نمی شود.
■ بدترین احساس درصبح گاه
افراد مبتلا به افسردگی مالیخولیایی، اغلب بدترین احساس ممکن را هنگام صبح دارند، که این حالت می تواند بیدار شدن از خواب و آغاز روز را برای آن ها دشوار سازد. این نوع از افسردگی می تواند در خواب فرد اختلال ایجاد کند، که به نوبه خود موجب بروز انواع مختلفی از مشکلات از خطر ابتلا به بیماری قلبی تا کاهش توانایی مدیریت استرس می شود. در برخی موارد، بیمار ممکن است بیش از حد بخوابد.
■ غم بی اساس
با افسردگی مالیخولیایی، نه تنها فرد احساس شادی و لذت را از دست می دهد، بلکه همواره با احساس غم بدون دلیل واقعی و مشخص مواجه می شود.
غم و اندوه مزمن، یکی از تعاریف مالیخولیا ست.
■ درمان
مالیخولیا را می توان با انواع جدیدی از داروهای ضدافسردگی از جمله فلوکستین ، سیتالوپرام ، پاروکستین درمان کرد. برای درمان این بیماری از دسته ی دارویی دیگری هم استفاده می شود. از جمله این داروها افکسورها مانند ونلافاکسین هستند. این داروها به جایگزین شدن سروتونین و نوراپی نفرین در مغز کمک می کنند. ‏

بپرس