meiosis

/maɪˈoʊsɪs//maɪˈəʊsɪs/

معنی: تحقیر، تقسیم سلولی، تقسیم کاهشی، نمایش مصغر چیزی، اطناب
معانی دیگر: (زیست شناسی)، کاستمان، میوز، زیست شناسی تغییرات متوالی هسته که منتهی به تشکیل سلول جدید میگردد

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: the process in which the diploid chromosomes of a cell are replicated once, followed by two divisions of the nucleus, to give rise to four haploid cells that may develop into gametes or spores.

جمله های نمونه

1. Later, however, these germ cells undergo meiosis, to produce gametes.
[ترجمه گوگل]با این حال، بعداً، این سلول های زایا تحت میوز قرار می گیرند تا گامت تولید کنند
[ترجمه ترگمان]با این حال، بعدا، این سلول های نطفه تحت فشار قرار می گیرند تا گامت ها تولید کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Telophase then brings meiosis I to a close: the nuclear envelope starts to form again.
[ترجمه گوگل]سپس تلوفاز میوز I را به پایان می رساند: پوشش هسته ای دوباره شروع به تشکیل می کند
[ترجمه ترگمان]سپس meiosis را به یک نقطه نزدیک می کند: پاکت هسته ای دوباره شروع به شکل گیری می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Each of the two divisions of meiosis produces two daughter cells, each of which contains the same amount of nuclear material.
[ترجمه گوگل]هر یک از دو تقسیم میوز دو سلول دختر تولید می کند که هر کدام حاوی مقدار یکسانی مواد هسته ای هستند
[ترجمه ترگمان]هر یک از دو بخش of دو سلول دختر تولید می کند که هر کدام حاوی مقادیر یک سان از مواد هسته ای هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. But meiosis in eggs may take half a century to run its course.
[ترجمه گوگل]اما میوز در تخم‌ها ممکن است نیم قرن طول بکشد تا سیر خود را طی کند
[ترجمه ترگمان]اما meiosis در تخم مرغ ممکن است نیم قرن طول بکشد تا دوره خود را طی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Just add calcium to the oocyte and meiosis will run to completion.
[ترجمه گوگل]فقط کلسیم را به تخمک اضافه کنید تا میوز کامل شود
[ترجمه ترگمان]تنها افزودن کلسیم به the و meiosis نیز به اتمام خواهد رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The first meiosis has produced a polar body, and this lies trapped beneath the zona pellucida.
[ترجمه گوگل]اولین میوز یک جسم قطبی ایجاد کرده است و این جسم در زیر زونا پلوسیدا به دام افتاده است
[ترجمه ترگمان]اولین meiosis بدن قطبی را تولید کرده است و این حیوان در زیر the pellucida گیر افتاده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The failure of any process in meiosis can result in chromosome mal - disjunction.
[ترجمه گوگل]شکست هر فرآیندی در میوز می تواند منجر به ناهماهنگی کروموزوم شود
[ترجمه ترگمان]شکست در هر فرآیند در meiosis می تواند منجر به mal chromosome شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Zygote meiosis can be observed with fresh-water algae Chlamydomonas, Spirogyra, Chara for assistant materials.
[ترجمه گوگل]میوز زیگوت را می توان با جلبک های آب شیرین Chlamydomonas، Spirogyra، Chara برای مواد کمکی مشاهده کرد
[ترجمه ترگمان]Zygote meiosis را می توان با جلبک دریایی با آب تازه، Spirogyra، chara، chara برای مواد اولیه مشاهده کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Cytokinesis of microspore mother cells during meiosis was simultaneous type, and pollen grains were 2-cell, it suggested that the Dioscoreaceae was rather primitive in Angiosperm.
[ترجمه گوگل]سیتوکینز سلول‌های مادر میکروسپور در طول میوز از نوع هم‌زمان بود و دانه‌های گرده 2 سلولی بودند، این نشان می‌دهد که Dioscoreaceae در Angiosperm نسبتاً ابتدایی است
[ترجمه ترگمان]Cytokinesis از سلول های مادر microspore در طول meiosis از نوع همزمان بود و دانه های گرده دو سلول بودند، که نشان می داد the در Angiosperm نسبتا ابتدایی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Conclusion Testosterone propionate plays a positive role in meiosis and maturation of spermatocyte in mice.
[ترجمه گوگل]نتیجه‌گیری تستوسترون پروپیونات نقش مثبتی در میوز و بلوغ اسپرماتوسیت در موش دارد
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری Testosterone propionate نقش مثبتی در meiosis و بلوغ spermatocyte در موش ها ایفا می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. On germination, the zygospore undergoes meiosis to produce haploid cells that give rise to a new thallus.
[ترجمه گوگل]در جوانه زنی، زیگوسپور تحت میوز قرار می گیرد تا سلول های هاپلوئید تولید کند که باعث ایجاد تالوس جدید می شود
[ترجمه ترگمان]در رویش، the تحت فشار قرار می گیرد تا سلول های haploid تولید کند که منجر به a جدید می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Required for normal segregation in mitosis and meiosis.
[ترجمه گوگل]برای جداسازی طبیعی در میتوز و میوز مورد نیاز است
[ترجمه ترگمان]نیاز به تفکیک عادی در mitosis و meiosis
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Subsequently, after meiosis, the callose decayed centripetally and released four immature microspores and this phenomena suggested the types of cytokinesis the mixture of simultaneous and successes.
[ترجمه گوگل]متعاقباً پس از میوز، کالوز به صورت مرکزگرا تجزیه شد و چهار میکروسپور نابالغ آزاد کرد و این پدیده انواع سیتوکینزیس را ترکیبی از همزمان و موفقیت نشان داد
[ترجمه ترگمان]متعاقبا، بعد از meiosis، the centripetally فاسد شد و چهار microspores نابالغ را آزاد کرد و این پدیده انواع of را در ترکیب همزمان و موفقیت ها ارائه داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. During the meiosis of microspore mother cells, the amount of starches apparently increased in parenchyma around vascular bundle but there were no starches in tapetal and middle layer cells.
[ترجمه گوگل]در طول میوز سلول های مادر میکروسپور، مقدار نشاسته ظاهراً در پارانشیم اطراف بسته عروقی افزایش یافت اما در سلول های تاپتال و لایه میانی نشاسته ای وجود نداشت
[ترجمه ترگمان]در طول meiosis سلول های مادر microspore، مقدار نشاسته به ظاهر در parenchyma بافت آوندی افزایش یافت اما هیچ starches در سلول های layer و میانی وجود نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Doubling of chromosomes improved the meiosis obviously, but tetraploid hybrid was still acarpous which may be related to the nucleo-cytoplasmic incompatibility.
[ترجمه گوگل]دو برابر شدن کروموزوم ها به وضوح میوز را بهبود بخشید، اما هیبرید تتراپلوئید همچنان آکارپ بود که ممکن است به ناسازگاری هسته سیتوپلاسمی مربوط باشد
[ترجمه ترگمان]دوبل کردن کروموزوم ها the را به طور بدیهی بهبود بخشید، اما هیبرید tetraploid هنوز acarpous بود که ممکن است مربوط به ناسازگاری پری - سیتوپلاسمی باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تحقیر (اسم)
diminution, slight, contempt, disdain, belittlement, humiliation, scorn, humility, letdown, meiosis

تقسیم سلولی (اسم)
meiosis

تقسیم کاهشی (اسم)
meiosis

نمایش مصغر چیزی (اسم)
meiosis

اطناب (اسم)
redundancy, windiness, verbiage, meiosis, prolixity, redundance, nimiety

تخصصی

[علوم دامی] میوز ؛ نوعی تقسیم سلولی مسئول تولید سلولهای جنسی است که بطور طبیعی از نظر تعداد کروموزوم هاپلوئیداند .

انگلیسی به انگلیسی

• process of cell division which occurs in the maturation of sex cells (biology)

پیشنهاد کاربران

کاستمان و کَست؛ اگر کلمه ی کَست را به صورت دقیق از زاویه قوانین کلمات بررسی کنیم و این کلمه را در مرکز کار قرار دهیم در دو جهت انشعاب مفاهیم از خود جاری می کند. یک جهت کست به مفهوم گسترش و کشت دادن و جهت دیگر کاستن و کاهش. به عنوان مثال در رشته باغبانی هرس یک شاخه از درخت باعث کاهش شاخ و برگ می شود ولی کاشتن اون شاخه به عنوان قلم شاخه باعث گسترش و تکثیر اون درخت می شود. یعنی از یک جهت کاستن را در پی دارد و از جهت دیگر گسترش و کشت دادن را در پی دارد. و یا در رشته ی زیست شناسی، کاستمان سلولی از یک جهت باعث تقسیم کاهشی و از جهت دیگر باعث تکثیر سلول که منتهی به تشکیل سلول جدید می شود.
...
[مشاهده متن کامل]

به هر حال اگر این کلمه را کاشتن و کشت نگارش کنیم این مفهوم به مفهوم گسترش دادن و اگر کاستن و کاهش نگارش کنیم به مفهوم گسستن و گسسته قابل رؤیت است. حتی خود کلمه گسترش به صورت مستقیم مرتبط با کلمه کَست می باشد. حتی کلمه ی مشتری که در زبان انگلیسی تحت عنوان customer به زبان فارسی برگردان شده است به مفهوم کَست و گسترش دادن و پخش کردن مرتبط به همین مفاهیم می باشد.
اگر در پیچ و تاب کلمات بیشتر به پیش رویم کلمه ی به ظاهر نامأنوس کسات و گشاد به مفهوم وا رفته هم قابل رؤیت است.
اُرکست؛ به مفهوم پخش کننده ی انرژی. این توضیح از اون جهت برای این کلمه صادق است که این کلمه یک کانسپت کلامی متشکل از دو کلمه ی آر کست می باشد. آر به مفهوم انرژی و کست به معنی پخش کردن که در اصطلاح نوار کاست و پادکست رایج می باشد. اصطلاح پخش شدن و ریختن در صنعت ریخته گری تحت عنوان casting نیز یک واژه ی در حال استفاده در این صنعت می باشد.

توی معنی کلمه نوشته شده " اطناب " که کاملا غلطِ.
meiosis ( زیست‏شناسی )
واژه مصوب: کاستمان
تعریف: نوعی تقسیم یاخته‏ای که در نتیجۀ آن تعداد فام تن ها نصف می‏شود

بپرس