megaphone

/ˈmeɡəˌfoʊn//ˈmeɡəfəʊn/

معنی: بلند گو، با بلند گو حرف زدن
معانی دیگر: بوق، مگافن، بلندگوی دستی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a hand-held, funnel-shaped device used to amplify and direct the sound of a voice.

جمله های نمونه

1. A megaphone boomed out, "This is the police. "
[ترجمه گوگل]یک مگافون بلند شد، "این پلیس است "
[ترجمه ترگمان]A با صدای بلند گفت: \" این پلیس است \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. After some further conversation, he raised his megaphone to announce a break.
[ترجمه گوگل]پس از مدتی مکالمه بیشتر، بلندگوی خود را برای اعلام استراحت بلند کرد
[ترجمه ترگمان]پس از یک گفتگوی دیگر، بلندگو را بلند کرد تا یک استراحتی را اعلام کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Perhaps conscious that he had gained a megaphone reputation, Meacher had settled down to his own social security review.
[ترجمه گوگل]شايد ميچر با آگاهي از اينكه شهرت بلندگويي به دست آورده بود، به بررسي تأمين اجتماعي خودش اطاعت كرده بود
[ترجمه ترگمان]شاید می دانست که وی شهرتی را بدست آورده است که در آن شرکت کرده بود و به بررسی امنیتی اجتماعی خود خاتمه داده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. An inspector spoke through a megaphone while the armed squad kept watch.
[ترجمه گوگل]یک بازرس با بلندگو صحبت می کرد در حالی که گروه مسلح مراقب بودند
[ترجمه ترگمان]یک بازرس با بلندگو شروع به صحبت کرد در حالی که پلیس مسلح به ساعتش نگاه می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He has always looked for one more megaphone.
[ترجمه گوگل]او همیشه به دنبال یک مگافون بیشتر بوده است
[ترجمه ترگمان]او همیشه برای یک بلندگو حرف می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Making monetary policy by megaphone never leads to good results.
[ترجمه گوگل]سیاست گذاری پولی با بلندگو هرگز به نتایج خوبی منجر نمی شود
[ترجمه ترگمان]ایجاد سیاست پولی توسط بلندگو، هرگز منجر به نتایج خوب نمی شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Somewhere a voice is loud a megaphone.
[ترجمه گوگل]در جایی صدای بلند یک مگافون است
[ترجمه ترگمان]جایی در یک صدا، یک بلندگو بلند است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. McGonagall always stands by to take the megaphone away if he gets out of hand.
[ترجمه گوگل]مک گونگال همیشه در کنارش می ایستد تا اگر از دستش خارج شد، بلندگو را بردارد
[ترجمه ترگمان]مک گوناگال همیشه آماده است که میکروفون را از دستش بگیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. People's Daily is just a megaphone for the Communist Party but it is withering.
[ترجمه گوگل]پیپلز دیلی برای حزب کمونیست فقط یک مگافون است اما در حال پژمرده شدن است
[ترجمه ترگمان]روزنامه خلق فقط یک بلندگو برای حزب کمونیست است، اما دارد پژمرده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The Mega-Sonic Scatter-Cat Repeller looks like a megaphone because it actually is one.
[ترجمه گوگل]Mega-Sonic Scatter-Cat Repeller شبیه یک مگافون به نظر می رسد زیرا در واقع یکی است
[ترجمه ترگمان]The صوتی - گربه نما شبیه یک بلندگو به نظر می رسد چون در واقع یکی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He often speaks in public with a megaphone.
[ترجمه گوگل]او اغلب در جمع با مگافون صحبت می کند
[ترجمه ترگمان]او اغلب با بلندگو صحبت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. They were directed back to their positions by the first assistant and his megaphone, and a second take began.
[ترجمه گوگل]آنها توسط دستیار اول و بلندگوی او به سمت موقعیت هایشان هدایت شدند و گرفتن دوم آغاز شد
[ترجمه ترگمان]آن ها با اولین دستیار و بلندگو به سمت مواضع خود برگشتند و صدای شلیک دوم شروع شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Sure enough, there he was, Cord Shay, at the megaphone.
[ترجمه گوگل]مطمئناً، کورد شی، آنجا بود که پشت بلندگو بود
[ترجمه ترگمان]به اندازه کافی مطمئن بود که کرد شی شی در بلندگو
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بلند گو (اسم)
amplifier, loudspeaker, megaphone, microphone

با بلند گو حرف زدن (فعل)
megaphone

انگلیسی به انگلیسی

• funnel-shaped device for increasing voice volume
a megaphone is a cone-shaped device for making your voice sound louder in the open air.

پیشنهاد کاربران

بلندگوی دستی
مثال:
Your phone is not a megaphone. You don’t have to shout.
گوشی موبایل شما بلندگوی دستی نیست. شما نباید داد بزنید.
میکروفن
بلندگو

بپرس