megalomaniac

جمله های نمونه

1. Domingo, however, is no power-gobbling megalomaniac.
[ترجمه گوگل]با این حال، دومینگو هیچ غول‌آلومی قدرت‌خواری نیست
[ترجمه ترگمان]با این حال، دومینگو برای تولید کننده انرژی بیش از حد تولید کننده انرژی نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. If housewives can't get the help, how do megalomaniacs manage?
[ترجمه گوگل]اگر خانم‌های خانه‌دار نمی‌توانند کمکی دریافت کنند، افراد مگالومان چگونه این کار را انجام می‌دهند؟
[ترجمه ترگمان]اگر زنان خانه دار قادر به این کار نیستند، از کجا این کار را انجام می دهند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Similar megalomaniac schemes were proposed in the 1960s, but were never carried through.
[ترجمه گوگل]طرح‌های مگالومانیایی مشابهی در دهه 1960 پیشنهاد شد، اما هرگز اجرا نشد
[ترجمه ترگمان]طرح های مشابهی نیز در دهه ۱۹۶۰ مطرح شدند، اما هرگز به اجرا درآمدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The brash showmanship of his father's megalomaniac construction projects was not Valentin's style.
[ترجمه گوگل]خودنمایی وقیحانه پروژه های ساختمانی بزرگ پدرش به سبک والنتین نبود
[ترجمه ترگمان]والنتین brash درباره پروژه های ساختمانی father به سبک والنتین ساخته نشده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Not a fuckwit, alcoholic, workaholic, pervert or megalomaniac, but total sex god and human rights lawyer.
[ترجمه گوگل]نه یک لعنتی، الکلی، معتاد به کار، منحرف یا بزرگ، بلکه خدای جنسی مطلق و وکیل حقوق بشر
[ترجمه ترگمان]نه یک معتاد، معتاد، معتاد به کار، منحرف کردن یا megalomaniac، بلکه کل خدای سکس و وکیل حقوق بشر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The megalomaniac who styled himself after Nebuchadnezzar and Saladin also launched two wars of aggression.
[ترجمه گوگل]مردی که پس از نبوکدنصر و صلاح الدین خود را ساخت، دو جنگ تجاوزکارانه را نیز به راه انداخت
[ترجمه ترگمان]The که خود را پس از بخت النصر و صلاح الدین راه دادند، دو جنگ تهاجمی را آغاز کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Blofeldism, an impossible and megalomaniac belief in world domination, is a perfect parody of Nazism and Stalinism —just as empty and just as deluded, although, thanks to 00 not nearly as deadly.
[ترجمه گوگل]بلوفلدیسم، یک باور غیرممکن و مگالومانیایی به تسلط بر جهان، تقلید کاملی از نازیسم و ​​استالینیسم است - به همان اندازه پوچ و به همان اندازه فریبنده، اگرچه، به لطف 00 تقریباً به همان اندازه مرگبار نیست
[ترجمه ترگمان]Blofeldism، یک باور غیر ممکن و غیرقابل باوری در سلطه جهانی، یک تقلید کامل از نازیسم و Stalinism است - درست به همان اندازه خالی و به همان اندازه فریب خورده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The megalomaniac differs from the narcissist by the fact that he wishes to be powerful rather than charming, and seeks to be feared rather than loved.
[ترجمه گوگل]تفاوت مرد غول‌آمیز با خودشیفته این است که می‌خواهد قدرتمند باشد تا جذاب، و به‌جای اینکه دوستش داشته باشد، به دنبال ترس از اوست
[ترجمه ترگمان]The با این حقیقت متفاوت است که او می خواهد به جای اینکه جذاب باشد، قدرت داشته باشد، و به دنبال ترس از دوست داشتن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. So, the size of the armies for these megalomaniac wars, these dynastic wars between Austria and France and then they changed partners in 175 and all of this business.
[ترجمه گوگل]بنابراین، اندازه ارتش برای این جنگ های بزرگ، این جنگ های خاندانی بین اتریش و فرانسه و سپس آنها در سال 175 شرکای خود را تغییر دادند و همه این تجارت ها
[ترجمه ترگمان]بنابراین، اندازه ارتش های این جنگ های megalomaniac، این جنگ های سلطنتی بین اتریش و فرانسه بود و سپس آن ها در ۱۷۵ و همه این معاملات شریک شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Do you think I would have let the Master grow into the twisted megalomaniac he is if I could have prevented it?
[ترجمه گوگل]به نظر شما اگر می‌توانستم جلوی آن را بگیرم، می‌توانستم به استاد بزرگ تبدیل شود و تبدیل به مردی پیچیده شود؟
[ترجمه ترگمان]تو فکر می کنی اگر می توانستم اجازه دهم که ارباب خود را در میان این بین و آن بین ببرد، آیا ممکن بود که من بتوانم مانعش شوم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Just one of those casual I-can-do-anything-I-want-any-time-I-want-and-make-you-like-it gestures so beloved of megalomaniacs, mass murderers and the Gunmint.
[ترجمه گوگل]فقط یکی از آن ژست‌های معمولی که من می‌توانم هر کاری را انجام دهم، هر زمان که بخواهم، می‌خواهم و کاری می‌کنم که آن را دوست داشته باشم، که بسیار مورد علاقه آدم‌های بزرگ، قاتلان دسته جمعی و گانمینت است
[ترجمه ترگمان]فقط یکی از اون کارهایی که من … من … من … من … من … من … من … من … من … من … من … من … من … من … من … من … من … من … من … من … من … من … من … من … من … من … من … من … من … من … من … من … من … من … من … من … من … من … من … من … من … من … من … من … من … من … من … تو - و - تو - مثل - مثل - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Twenty-five years ago he was enthroned as the guru of the avant-garde; today he is isolated, some would say megalomaniac.
[ترجمه گوگل]بیست و پنج سال پیش او به عنوان گورو آوانگارد بر تخت نشست امروز او منزوی است، برخی می گویند غول پیکر
[ترجمه ترگمان]بیست و پنج سال پیش او به عنوان معلم of بر تخت نشست؛ امروز او منزوی است، برخی می گویند megalomaniac
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Wherever 007 goes, he can be sure of encountering megalomaniacs set on world domination.
[ترجمه گوگل]007 هر کجا که می رود، می تواند مطمئن باشد که با غول پیکرهایی که در تسلط بر جهان هستند روبرو می شود
[ترجمه ترگمان]هر جا که ۰۰۷ میره، اون می تونه مطمئن باشه که با megalomaniacs تو دنیا روبرو میشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. And inside, there was a bit of a football match going on. And with it, another muted miracle: despite the megalomaniac dimensions of the place, it somehow maintains a human proportion.
[ترجمه گوگل]و در داخل، کمی مسابقه فوتبال در جریان بود و با آن، یک معجزه خاموش دیگر: با وجود ابعاد مگالومانیایی مکان، به نوعی نسبت انسانی را حفظ می کند
[ترجمه ترگمان]و در داخل، یک بازی فوتبال در حال انجام بود و با آن، یک معجزه خاموش دیگر: با وجود ابعاد megalomaniac مکان، به گونه ای نسبت انسانی را حفظ می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• one who suffers from megalomania (delusions of grandeur and power)
a megalomaniac is someone who enjoys being powerful, or who believes that they are more powerful or important than they really are.

پیشنهاد کاربران

خود بزرگ بین ( اسم ) : کسی که خود بزرگ بینی دارد ■ ( صفت ) : دارای خود بزرگ بینی
فردی که میل وسواسی به قدرت دارد.
خود شیفته
عقده خود بزرگ بینی
خودبزرگ بین، خودبرتربین

بپرس