meet with

جمله های نمونه

1. He who sees through life and death will meet with most success.
[ترجمه گوگل]کسی که زندگی و مرگ را می بیند، بیشترین موفقیت را خواهد داشت
[ترجمه ترگمان]کسی که از طریق زندگی و مرگ می بیند با بیش ترین موفقیت روبرو خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Their plan will probably meet with little success.
[ترجمه گوگل]طرح آنها احتمالا با موفقیت کمی روبرو خواهد شد
[ترجمه ترگمان]احتمالا برنامه آن ها با موفقیت اندکی مواجه خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I've been invited to meet with the American Ambassador.
[ترجمه گوگل]از من برای دیدار با سفیر آمریکا دعوت شده است
[ترجمه ترگمان]من دعوت شدم که با سفیر آمریکا ملاقات کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Do the plans meet with your approval?
[ترجمه گوگل]آیا طرح ها با تایید شما روبرو می شود؟
[ترجمه ترگمان]آیا این طرح ها با تصویب شما مطابقت دارند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The morning after your arrival, you meet with the resident physician for a private consultation.
[ترجمه گوگل]صبح روز بعد از ورود، برای مشاوره خصوصی با پزشک مقیم ملاقات می کنید
[ترجمه ترگمان]صبح بعد از رسیدن شما، شما با پزشک مقیم برای مشورت خصوصی ملاقات می کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Does the design meet with your approval ?
[ترجمه گوگل]آیا طرح با تایید شما مطابقت دارد؟
[ترجمه ترگمان]آیا این طرح با تصویب شما مطابقت دارد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Management will meet with union representatives next week.
[ترجمه گوگل]مدیریت هفته آینده با نمایندگان اتحادیه دیدار خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]مدیریت هفته آینده با نمایندگان اتحادیه دیدار خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. If you meet with any difficulties, just let me know.
[ترجمه گوگل]اگر با هر مشکلی مواجه شدید، فقط به من اطلاع دهید
[ترجمه ترگمان]، اگه با مشکلی مواجه شدی فقط بهم خبر بده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The terrorists are bound to meet with a terrible fate.
[ترجمه گوگل]تروریست ها با سرنوشتی وحشتناک مواجه خواهند شد
[ترجمه ترگمان]تروریست ها با سرنوشت وحشتناکی روبرو خواهند شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I trust the arrangements meet with your approval.
[ترجمه گوگل]من اطمینان دارم که ترتیبات با تأیید شما مطابقت دارد
[ترجمه ترگمان]من به ترتیب ملاقات با موافقت شما اطمینان دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. We often meet with a difficulty arising out of the peculiar natural conditions.
[ترجمه گوگل]ما اغلب با مشکلی مواجه می شویم که ناشی از شرایط طبیعی عجیب و غریب است
[ترجمه ترگمان]ما اغلب با مشکلی مواجه می شویم که از شرایط طبیعی خاص ناشی می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Representatives of EU countries will meet with senior American politicians to discuss the trade crisis.
[ترجمه گوگل]نمایندگان کشورهای اتحادیه اروپا با سیاستمداران ارشد آمریکایی برای گفتگو در مورد بحران تجاری دیدار خواهند کرد
[ترجمه ترگمان]نمایندگان کشورهای اتحادیه اروپا با سیاستمداران ارشد آمریکا دیدار خواهند کرد تا درباره بحران تجاری بحث و تبادل نظر کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Professional and pecuniary plans meet with success so long as you know what you're aiming for and don't let others undermine you.
[ترجمه گوگل]برنامه‌های مالی و حرفه‌ای با موفقیت روبرو می‌شوند تا زمانی که بدانید هدفتان چیست و اجازه ندهید دیگران شما را تضعیف کنند
[ترجمه ترگمان]برنامه های مالی و مالی تا زمانی که شما بدانید قصد دارید چه چیزی را دنبال کنید و اجازه ندهید دیگران شما را خراب کنند، با موفقیت دیدار می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Both companies will meet with a neutral third party to resolve the disagreement.
[ترجمه گوگل]هر دو شرکت برای حل اختلاف با یک شخص ثالث بی طرف ملاقات خواهند کرد
[ترجمه ترگمان]هر دو شرکت با یک طرف ثالث خنثی برای حل اختلاف دیدار خواهند کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. It did, on occasions, meet with approval, but, largely, within the underground with incredulity.
[ترجمه گوگل]در مواقعی با تأیید مواجه می‌شد، اما عمدتاً در داخل زیرزمینی با ناباوری مواجه می‌شد
[ترجمه ترگمان]در مواقع خاص، با تایید، اما تا حد زیادی در درون زمین با ناباوری ملاقات می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• bump into; win; receive, get

پیشنهاد کاربران

همراه شدن با. . .
دیدار - ملاقات کردن، مواجه شدن
Tell Moody I won't meet with him alone.
به او بگو دیگر با او تنهایی مواجه نمیشوم.
will arrange a meeting with him
برنامه دیدار با او را می چینم
Had you not a meeting with my son this morning? asked the general
امروز شما با پسر من ملاقاتی داشتید؟
be met with sth
to get a particular reaction or result=
صحبت کردن با
برخورد. . . . . . مواجهه. . . . . . رویارویی. . . . . . روبرو

بپرس