meekly


معنی: ملایم، فقیرانه
معانی دیگر: از روی فروتنی یا افتادگی، از روی شکسته نفسی، حلیمانه، متواضعانه

جمله های نمونه

1. they went meekly to where they would be executed
آنها مطیعانه به محل اعدام خود رفتند.

2. He meekly did as he was told.
[ترجمه گوگل]او متواضعانه همانطور که به او گفته شد عمل کرد
[ترجمه ترگمان]با تواضع تمام آنچه را که گفته بود انجام داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He meekly did everything he was told to.
[ترجمه گوگل]او با فروتنی هر کاری را که به او گفته شد انجام داد
[ترجمه ترگمان]با تواضع تمام آنچه را که گفته بود انجام داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. 'Sit down!' Meekly, she obeyed.
[ترجمه گوگل]"بنشین!" متواضعانه اطاعت کرد
[ترجمه ترگمان]بنشین! او اطاعت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He stood aside meekly when the new policy was proposed.
[ترجمه گوگل]وقتی سیاست جدید پیشنهاد شد، او با فروتنی کنار ایستاد
[ترجمه ترگمان]هنگامی که سیاست جدید پیشنهاد شد، او با فروتنی کنار ایستاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He meekly accepted the rebuke.
[ترجمه گوگل]او ملامت را پذیرفت
[ترجمه ترگمان]او با تواضع این سرزنش را پذیرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I never accept meekly being pushed around.
[ترجمه گوگل]من هرگز قبول ندارم که متواضعانه تحت فشار قرار بگیرم
[ترجمه ترگمان]من هیچ وقت تسلیم شدن رو قبول نمی کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Most have meekly accepted such advice.
[ترجمه گوگل]اکثر آنها با ملایمت چنین توصیه ای را پذیرفته اند
[ترجمه ترگمان]بیش ترشان با فروتنی چنین پند و اندرز را پذیرفته بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She suffered meekly the humiliations of the bedpan.
[ترجمه گوگل]او متحمل تحقیرهای ملافه تخت شد
[ترجمه ترگمان]با تواضع تمام humiliations لگن را تحمل کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Instead, he meekly gave in to them and regularly attended church.
[ترجمه گوگل]در عوض، او با فروتنی تسلیم آنها شد و مرتباً در کلیسا شرکت می کرد
[ترجمه ترگمان]در عوض با فروتنی به آن ها تسلیم شد و به طور منظم در کلیسا حضور یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The whole peasant outlook precluded them from meekly submitting to the dictates of the market.
[ترجمه گوگل]کل دیدگاه دهقانی آنها را از تسلیم فروتنانه به دیکته های بازار باز می داشت
[ترجمه ترگمان]همه دورنمای روستایی مانع از تسلیم شدن مطیعانه به فرمان بازار شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Torben Piechnik, and then Steve McManaman, both shot meekly after Barnes had created openings.
[ترجمه گوگل]توربن پیچنیک و سپس استیو مک منامن، هر دو پس از اینکه بارنز افتتاحیه‌ها را ایجاد کرد، به آرامی شلیک کردند
[ترجمه ترگمان]Torben Piechnik، و سپس استیو McManaman، هر دو با فروتنی بعد از اینکه بارنز فرصت ایجاد شغل ایجاد کرد، به ضرب گلوله کشته شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Had he grown to think she would meekly do his bidding?
[ترجمه گوگل]آیا او به این فکر کرده بود که او با فروتنی دستور او را انجام می دهد؟
[ترجمه ترگمان]ایا او بزرگ شده بود که فکر کند با تواضع مزایده را انجام خواهد داد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. After the promise of recent weeks, Tottenham meekly succumbed to the Premier League's bottom club.
[ترجمه گوگل]پس از وعده های هفته های اخیر، تاتنهام با ملایمت تسلیم باشگاه انتهایی لیگ برتر شد
[ترجمه ترگمان]پس از وعده هفته های اخیر، تاتنهام با فروتنی در برابر باشگاه پایانی لیگ برتر شکست خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ملایم (قید)
gently, softly, moderately, mildly, leniently, meekly, lentamente, peacefully, quietly

فقیرانه (قید)
meekly

انگلیسی به انگلیسی

• timidly; humbly; in lowly way; in an overly patient or submissive manner

پیشنهاد کاربران

۱. بردبارانه. با بردباری. با ملایمت ۲. رام خویانه. با رام خویی ۳. از روی فروتنی یا افتادگی
مثال:
And follow meekly the ways of your Lord.
و راههای به سوی پرودگارت را با ملایمت و از روی فروتنی پیروی کن.
�فَاسْلُکِی سُبُلَ رَبِّکِ ذُلُلًا�
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : meekness
✅️ صفت ( adjective ) : meek
✅️ قید ( adverb ) : meekly
به آرامی
با ملایمت
با نرمی
با ملاطفت
با عطوفت
به آهستگی
به نرمی
و تمام برابر های مشابه و نزدیک
اگر مفید بود لطفا لایک کنید 🙏🏼💙
صبورانه, با بردباری

بپرس