صفت ( adjective )
مشتقات: meekly (adv.), meekness (n.)
مشتقات: meekly (adv.), meekness (n.)
• (1) تعریف: unable or unwilling to assert oneself; lacking spirit; submissive; retiring.
• مترادف: humble, submissive
• متضاد: aggressive, arrogant, assertive, brash, daring, dictatorial
• مشابه: complaisant, deferential, docile, faint, fainthearted, obedient, retiring, servile, spineless, spiritless, tame, tractable, unassertive, weak-kneed, yielding
• مترادف: humble, submissive
• متضاد: aggressive, arrogant, assertive, brash, daring, dictatorial
• مشابه: complaisant, deferential, docile, faint, fainthearted, obedient, retiring, servile, spineless, spiritless, tame, tractable, unassertive, weak-kneed, yielding
- He was a meek boy, and it was easy for his sisters to take advantage of him.
[ترجمه گوگل] او پسری حلیم بود و برای خواهرانش آسان بود که از او سوء استفاده کنند
[ترجمه ترگمان] او پسر آرامی بود و برای خواهرهایش هم آسان بود که از او سو استفاده کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] او پسر آرامی بود و برای خواهرهایش هم آسان بود که از او سو استفاده کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- His wife had learned to stand up to him and was no longer the meek woman he had married.
[ترجمه sara] همسرش یاد گرفته بود که در مقابلش ( شوهرش ) بایستد و دیگر آن زن مطیعی که باهاش ازدواج کرده بود نبود.|
[ترجمه گوگل] همسرش یاد گرفته بود در مقابل او بایستد و دیگر آن زن حلیمی نبود که او با او ازدواج کرده بود[ترجمه ترگمان] همسرش یاد گرفته بود که به او نزدیک شود و دیگر آن زن meek که ازدواج کرده بود نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: bearing difficulties or injuries with patience and humility.
• مترادف: enduring, forbearing, long-suffering, patient
• مشابه: clement, humble, mild, passive, submissive, tolerant
• مترادف: enduring, forbearing, long-suffering, patient
• مشابه: clement, humble, mild, passive, submissive, tolerant