medullary

/ˈmedleriː//meˈdʌlərɪ/

معنی: مغزی، نخاعی، دارای مغز، شبیه نخاع، مغزینه ای
معانی دیگر: medullar مغزی

جمله های نمونه

1. Medullary carcinomas can be sporadic or familial.
[ترجمه گوگل]کارسینوم مدولاری می تواند پراکنده یا خانوادگی باشد
[ترجمه ترگمان]Medullary carcinomas می توانند پراکنده و یا خانوادگی باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Charge of number of medullary transplanting operation!
[ترجمه گوگل]شارژ تعداد عملیات پیوند مدولاری!
[ترجمه ترگمان]شارژ شماره of medullary
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Aim: To isolate and culture inner medullary collecting duct ( IMCD ) cells from kidney.
[ترجمه گوگل]هدف: جداسازی و کشت سلول های مجرای جمع کننده مدولاری داخلی (IMCD) از کلیه
[ترجمه ترگمان]هدف: ایزوله کردن و فرهنگ درونی medullary داخلی جمع کردن سلول ها از کلیه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. MRND is suitable for medullary cancer, differentiated cancer and some microcarci noma of thyroid, but MRND for undifferentiated thyroid cancer is controversial.
[ترجمه گوگل]MRND برای سرطان مدولاری، سرطان تمایز یافته و برخی از ریزکارس های تیروئید مناسب است، اما MRND برای سرطان تمایز نیافته تیروئید بحث برانگیز است
[ترجمه ترگمان]MRND برای سرطان medullary، سرطان تفریق شده و برخی microcarci noma of مناسب است، اما MRND برای سرطان تیروئید undifferentiated، بحث برانگیز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. A new intra - medullary nail's drilling method is introduced.
[ترجمه گوگل]یک روش جدید سوراخ کردن ناخن داخل مدولاری معرفی شده است
[ترجمه ترگمان]یک روش حفاری درون - medullary جدید معرفی شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Medullary transplanting is mixed successfully then normal person is same.
[ترجمه گوگل]پیوند مدولاری با موفقیت مخلوط می شود سپس فرد عادی همان است
[ترجمه ترگمان]پیوند Medullary با موفقیت مخلوط شده است سپس فرد عادی به همان شکل است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Dopamine produces nausea and vomiting by stimulating the medullary chemoreceptor trigger zone (CTZ).
[ترجمه گوگل]دوپامین با تحریک ناحیه محرک گیرنده شیمیایی مدولاری (CTZ) باعث ایجاد حالت تهوع و استفراغ می شود
[ترجمه ترگمان]دوپامین با تحریک منطقه تحریک کننده medullary chemoreceptor، حالت تهوع و استفراغ تولید می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The medullary cone injury was completed in the level of L 5 a sharp transactional way.
[ترجمه گوگل]آسیب مخروط مدولاری در سطح L 5 به روش تراکنشی تیز تکمیل شد
[ترجمه ترگمان]آسیب مخروطی توخالی در سطح L ۵ یک روش تبادلی تیز به پایان رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Here the amyloid stroma of the medullary thyroid carcinoma has been stained with Congo red.
[ترجمه گوگل]در اینجا استرومای آمیلوئید کارسینوم مدولاری تیروئید با رنگ قرمز کنگو رنگ آمیزی شده است
[ترجمه ترگمان]در اینجا the stroma از غده تیروئید medullary آغشته به خون کنگو است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. That found in medullary carcinoma of the thyroid appears to have calcitonin or precalcitonin as its precursor, while the amyloid which occurs in the islets of Langerhans may be derived from insulin .
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد آنچه در کارسینوم مدولاری تیروئید یافت می شود دارای کلسی تونین یا پرکلسی تونین به عنوان پیش ساز آن باشد، در حالی که آمیلوئید موجود در جزایر لانگرهانس ممکن است از انسولین مشتق شده باشد
[ترجمه ترگمان]این بیماری در غده medullary غده تیرویید به عنوان پری کورسور آن پیدا می شود، در حالی که the که در جزایر جزایر of رخ می دهد ممکن است از انسولین مشتق شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. How should be medullary tumour and anaemia and colon treated?
[ترجمه گوگل]تومور مدولاری و کم خونی و کولون چگونه باید درمان شود؟
[ترجمه ترگمان]چگونه سرطان و کم خونی و colon مورد درمان قرار بگیرند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Here, the continuing water diuresis may have washed out the medullary concentration gradient and led to a protracted concentrating defect.
[ترجمه گوگل]در اینجا، ادامه دیورز آب ممکن است گرادیان غلظت مدولاری را از بین برده باشد و منجر به نقص تمرکز طولانی مدت شود
[ترجمه ترگمان]در اینجا، diuresis آب ادامه یافته ممکن است گرادیان غلظت medullary را شسته و منجر به یک نقص تمرکز طولانی مدت شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Objective: Localizing pre- and postcentral gyri on sagittal sections by medullary processes.
[ترجمه گوگل]هدف: بومی سازی شکنج پیش و پس مرکزی بر روی مقاطع ساژیتال توسط فرآیندهای مدولاری
[ترجمه ترگمان]هدف: Localizing پیش - و postcentral gyri در بخش های سهمی مانند بوسیله فرایندهای medullary
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. European studies have shown that routine measurement of serum calcitonin in patients with thyroid nodules can detect cases of unsuspected medullary thyroid cancer (MTC), leading to improved outcomes.
[ترجمه گوگل]مطالعات اروپایی نشان داده اند که اندازه گیری معمول کلسی تونین سرم در بیماران مبتلا به ندول های تیروئید می تواند موارد سرطان مدولاری تیروئید (MTC) را شناسایی کند که منجر به بهبود نتایج می شود
[ترجمه ترگمان]مطالعات اروپایی نشان داده اند که اندازه گیری روتین of سرم در بیماران مبتلا به گره های تیروئید می تواند مواردی از سرطان تیروئید medullary unsuspected را تشخیص دهد که منجر به بهبود نتایج می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مغزی (صفت)
nuclear, mental, cerebral, medullary, pulpy, marrowy, pithy, medullar

نخاعی (صفت)
medullary, medullar

دارای مغز (صفت)
medullary, medullar

شبیه نخاع (صفت)
medullary, medullar

مغزینه ای (صفت)
medullary, medullar

انگلیسی به انگلیسی

• of the marrow, containing or resembling marrow

پیشنهاد کاربران

[پزشکی] 1. مربوط به بصل النخاع 2. مربوط به طناب نخاعی 3. مربوط به درونی ترین قسمت
میانی

بپرس