mediterranean

/ˌmedətəˈreɪniən//ˌmedɪtəˈreɪnɪən/

معنی: دریای مدیترانه، وابسته بدریای مدیترانه
معانی دیگر: (m بزرگ - با: the) دریای مدیترانه، اهل سرزمین های مجاور دریای مدیترانه، مدیترانه ای، وابسته به مدیترانه، (سرزمین) دور از ساحل، میان زمینی، میان خشکی، دریاچه ای، محصور در خشکی، (نژاد شناسی - m بزرگ) سفید پوست مدیترانه ای

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: see Mediterranean Sea.

(2) تعریف: a person with physical features, such as short stature and olive skin, that are characteristic of peoples living near the Mediterranean Sea.
صفت ( adjective )
(1) تعریف: of, on, near, or pertaining to the Mediterranean Sea.

(2) تعریف: designating or of a physical type characteristic of the people living around the Mediterranean Sea.

(3) تعریف: (l.c.) surrounded by dry land; landlocked or far inland.

جمله های نمونه

1. They will go cruising in the Mediterranean.
[ترجمه گوگل]آنها در دریای مدیترانه به گشت و گذار خواهند پرداخت
[ترجمه ترگمان]آن ها در دریای مدیترانه به گشت و گذار خواهند پرداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Several warships are cruising around the Mediterranean Sea.
[ترجمه گوگل]چندین کشتی جنگی در اطراف دریای مدیترانه در حال گشت و گذار هستند
[ترجمه ترگمان]کشتی های جنگی چندی در اطراف دریای مدیترانه به گشت و گذار می پردازند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. She had missed the glorious blooms of the Mediterranean spring.
[ترجمه گوگل]او دلتنگ شکوفه های باشکوه بهار مدیترانه شده بود
[ترجمه ترگمان]بهار با شکوه و شکوه بهار را از دست داده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Gibraltar is the key to the Mediterranean.
[ترجمه گوگل]جبل الطارق کلید دریای مدیترانه است
[ترجمه ترگمان]Gibraltar کلید مدیترانه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The Mediterranean Sea boiled with the storm.
[ترجمه گوگل]دریای مدیترانه از طوفان به جوش آمد
[ترجمه ترگمان]دریای مدیترانه با طوفان به جوش آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The Mediterranean climate is good for growing citrus fruits and grapes.
[ترجمه گوگل]آب و هوای مدیترانه ای برای پرورش مرکبات و انگور مناسب است
[ترجمه ترگمان]آب و هوای مدیترانه ای برای پرورش میوه ها و مرکبات خوب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She was hoping that the Mediterranean climate would restore her to full health.
[ترجمه گوگل]او امیدوار بود که آب و هوای مدیترانه ای او را به سلامت کامل بازگرداند
[ترجمه ترگمان]او امیدوار بود که آب و هوای مدیترانه ای او را به سلامت کامل بازگرداند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The Nile discharges itself into the Mediterranean.
[ترجمه گوگل]رود نیل خود را به دریای مدیترانه می ریزد
[ترجمه ترگمان]رود نیل خودش را به مدیترانه می ریزد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The houses are Mediterranean in character.
[ترجمه گوگل]خانه ها دارای شخصیت مدیترانه ای هستند
[ترجمه ترگمان]این خانه ها متعلق به مدیترانه ای هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The house has a Mediterranean look.
[ترجمه گوگل]خانه ظاهری مدیترانه ای دارد
[ترجمه ترگمان]خانه یک نگاه مدیترانه ای دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. This river flows into the Mediterranean Sea.
[ترجمه گوگل]این رودخانه به دریای مدیترانه می ریزد
[ترجمه ترگمان]این رودخانه به دریای مدیترانه می ریزد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The Suez Canal joins the Mediterranean and the Red Sea.
[ترجمه گوگل]کانال سوئز به دریای مدیترانه و دریای سرخ می پیوندد
[ترجمه ترگمان]کانال سوئز به دریای مدیترانه و دریای سرخ می پیوندد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Britain bakes in a Mediterranean heatwave.
[ترجمه گوگل]بریتانیا در موج گرمای مدیترانه ای آشپزی می کند
[ترجمه ترگمان]بریتانیا در یک heatwave مدیترانه ای نان می پزد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Mediterranean oat held to be progenitor of modern cultivated oat.
[ترجمه گوگل]یولاف مدیترانه ای به عنوان مولد یولاف کشت شده مدرن شناخته می شود
[ترجمه ترگمان]جو Mediterranean نیز به عنوان progenitor از جو cultivated امروزی در نظر گرفته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The Rhone empties into the Mediterranean.
[ترجمه گوگل]رود رون به مدیترانه می ریزد
[ترجمه ترگمان]Rhone به مدیترانه می ریزد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

دریای مدیترانه (اسم)
mediterranean

وابسته بدریای مدیترانه (صفت)
mediterranean

انگلیسی به انگلیسی

• mediterranean sea; person from a country bordering on the mediterranean sea
of mediterranean sea; characteristic of the mediterranean area or peoples

پیشنهاد کاربران

Meridian : نصف النهار
Prime meridian : نصف النهار مبدأ
Mediterranean : مدیترانه ای
Mediterranean Sea : دریای مدیترانه
مدیترانه ای
میدونم تلفظش یه کوچولو سخته !
ماهی مدیترانه

بپرس