معنی: وسط، متوسط، حد وسط، میانحالمعانی دیگر: نه خوب نه بد، معمولی، میان مایه، میان گیر، پایین تر یا بدتر از حد معمول، پیش پا افتاده، بی تعریف، پش، بی خاصیت، (تداعی کمی منفی)
• : تعریف: of average to poor quality; ordinary. • مترادف: indifferent, ordinary, run-of-the-mill, so-so • متضاد: ace, distinguished, excellent, exceptional, nonpareil, outstanding, superior, superlative • مشابه: average, commonplace, conventional, fair, garden-variety, middling, of a sort, of sorts, second-rate, unexceptional
- His early films had been brilliant, but his later ones were sadly mediocre.
[ترجمه hesan tavassoli] فیلم های اولیه او عالی بود اما فیلم های بعدی اش متاسفانه در حد متوسط بود
|
[ترجمه گوگل] فیلم های اولیه او درخشان بودند، اما فیلم های بعدی او متأسفانه متوسط بودند [ترجمه ترگمان] فیلم های اولیه او درخشان بود، اما later در حد متوسط بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
- He had always been a mediocre student before discovering his interest in physics.
[ترجمه گوگل] او قبل از کشف علاقه خود به فیزیک همیشه یک دانش آموز متوسط بود [ترجمه ترگمان] پیش از آن که علاقه اش به فیزیک را کشف کند، همیشه یک دانش آموز متوسط بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. a writer of mediocre talent
نویسنده ای با قریحه ی متوسط
2. her exam grades were mediocre
نمرات امتحانی او چندان خوب نبود.
3. this artist's performance was mediocre
بازی این هنرپیشه تعریفی نداشت.
4. Howard was a mediocre scientist who never made any unique discoveries.
[ترجمه گوگل]هاوارد دانشمندی متوسط بود که هیچ اکتشاف منحصر به فردی نداشت [ترجمه ترگمان]هاوارد یک دانشمند متوسط بود که هرگز یک سری کشفیات منحصر به فردی نمی کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. The movie wasn't a great one; it was only mediocre.
[ترجمه گوگل]فیلم عالی نبود فقط متوسط بود [ترجمه ترگمان]فیلم عالی نبود، فقط متوسط بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. I thought the play was only mediocre.
[ترجمه Nstrn] فکر کردم بازی فقط متوسط بود
|
[ترجمه ل اسحاقی] من فکر کردم که نمایش ( تئاتر ) فقط معمولی و متوسط بود.
|
[ترجمه گوگل]من فکر می کردم که نمایشنامه فقط متوسط بود [ترجمه ترگمان]فکر می کردم بازی فقط متوسط بوده [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. I thought the book was pretty mediocre.
[ترجمه گوگل]به نظر من کتاب خیلی متوسطی بود [ترجمه ترگمان] فکر می کردم کتاب خیلی mediocre [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Parents don't want their children going to mediocre schools.
[ترجمه گوگل]والدین نمی خواهند فرزندانشان به مدارس متوسط بروند [ترجمه ترگمان]والدین نمی خواهند بچه هایشان به مدارس متوسط بروند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. His work rarely rises above the mediocre.
[ترجمه گوگل]کار او به ندرت از حد متوسط بالاتر می رود [ترجمه ترگمان]کارش به ندرت از حد متوسط بالا می رود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. His films are mediocre.
[ترجمه گوگل]فیلم های او متوسط هستند [ترجمه ترگمان]His متوسط هستند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. In 196 however, after two mediocre seasons, a brash new chairman, John Ireland, suddenly sacked him.
[ترجمه گوگل]با این حال، در سال 196، پس از دو فصل متوسط، یک رئیس جدید گستاخانه، جان ایرلند، ناگهان او را اخراج کرد [ترجمه ترگمان]اما در سال ۱۹۶، بعد از دو فصل متوسط، یک رئیس جدید جدید، جان ایرلند، ناگهان او را اخراج کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Great ideas often receive violent opposition from mediocre minds. Albert Einstein
[ترجمه گوگل]ایده های بزرگ اغلب با مخالفت های خشونت آمیز ذهن های متوسط روبرو می شوند آلبرت انیشتین [ترجمه ترگمان]عقاید بزرگ اغلب مخالفت شدید مردم متوسط را به خود جلب می کنند آلبرت انیشتین [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. My grades were mediocre, my attendance record average.
[ترجمه گوگل]نمرات من متوسط بود، میانگین حضور و غیاب من [ترجمه ترگمان]نمره های من متوسط بود، حضور من متوسط بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Throughout a mediocre regular season, the Suns have continually sung the same tune.
[ترجمه گوگل]در طول یک فصل معمولی متوسط، Suns به طور مداوم همان آهنگ را خوانده است [ترجمه ترگمان]در سراسر یک فصل معمولی که در حال انفجار است همان آهنگ را تکرار می کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. The team gave another mediocre performance last night.
[ترجمه گوگل]این تیم شب گذشته یک نمایش متوسط دیگر ارائه داد [ترجمه ترگمان]دیشب تیم یه نمایش معمولی دیگه انجام داده [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
16. His school record was mediocre.
[ترجمه گوگل]سابقه مدرسه اش متوسط بود [ترجمه ترگمان]سابقه تحصیلی او متوسط بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
17. Appearances of being vicious, mindless, or mediocre can be deceptive, and the deception is often studied and rehearsed.
[ترجمه گوگل]ظواهر شرور، بی فکر یا متوسط می تواند فریبنده باشد و فریب اغلب مورد مطالعه و تکرار قرار می گیرد [ترجمه ترگمان]ظواهر فاسد، بی فکر و یا متوسط بودن می تواند فریبنده باشد، و این فریب اغلب مورد بررسی و تمرین قرار می گیرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
18. No yardstick for the mediocre companies to strive to.
[ترجمه گوگل]هیچ معیاری برای تلاش شرکت های متوسط وجود ندارد [ترجمه ترگمان]هیچ معیار برای شرکت های متوسط برای تلاش برای رسیدن به آن وجود ندارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
19. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress every day!
[ترجمه گوگل]ای کاش می توانید از فرهنگ لغت جملات آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید! [ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید! [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• of medium quality, regular, ordinary, neither good nor bad; low-grade, poor mediocre things are of poor quality.
پیشنهاد کاربران
متوسط، معمولی
کم مایه
mediocre ( adj ) ( midiˈoʊkər ) =not very good; of only average standard, e. g. a mediocre musician. I thought the play was only mediocre. mediocrity ( n ) ( midiˈɑkrət̮i ) ( pl. mediocrities )
mediocre ( adj ) = متوسط، معمولی، پیش پا افتاده، /نه چندان خوب، سطح یا کیفیت پایین، حد وسط/درجه چندم مترادف است با کلمه : average ( adj ) mediocre earnings/results/returns = درآمد/نتایج/بازده معولی ... [مشاهده متن کامل]
examples: 1 - After reading my composition, Mrs. Evans remarked that it was mediocre and that I could do better. بعد از خواندن انشایم خانم ایوانز خاطر نشان کرد که انشایم متوسط بود و می توانست بهتر باشد. 2 - Howard was a mediocre scientist who never made any unique discoveries. هاوارد یک دانشمند معمولی بود که هرگز هیچ کشف منحصر به فردی انجام نداد. 3 - The movie wasn't a great one; it was only mediocre. فیلم فوق العاده ای نبود ؛ فقط معمولی بود. 4 - Parents don't want their children going to mediocre schools. والدین نمی خواهند فرزندانشان به مدارس ( سطح پایین ) بروند. 5 - The movie’s plot is predictable, the dialogue is second - rate, and the acting is mediocre. داستان فیلم قابل پیش بینی است ، دیالوگ درجه دو است و بازیگری درجه چندم است. 6 - What advice would you give to mediocre companies that want to dramatically improve themselves? به شرکت های پیش پا افتاده که می خواهند خود را به طور چشمگیری بهبود بخشند ، چه توصیه ای می کنید؟ 7 - Commuters resent the mediocre performance of many of the privatized rail networks. مسافران از عملکرد نه چندان خوب بسیاری از شبکه های راه آهن خصوصی شده ناراضی هستند. 8 - Even with mediocre returns, stocks generally outperform bonds and cash. حتی با بازده معولی، سهام به طور کلی از اوراق قرضه و پول نقد بهتر عمل می کند.
I happen to think It's a mediocre novel Husbands and wives 1992🎥
معمولی، حد وسط، نه چندان جالب معمولا برای وضعیتی به کار برده میشه که تا حدودی بخش منفی بر بخش مثبت غلبه داره اما نه خیلی زیاد