mediocre

/ˌmiːdɪˈoʊkə//ˌmiːdɪˈəʊkə/

معنی: وسط، متوسط، حد وسط، میانحال
معانی دیگر: نه خوب نه بد، معمولی، میان مایه، میان گیر، پایین تر یا بدتر از حد معمول، پیش پا افتاده، بی تعریف، پش، بی خاصیت، (تداعی کمی منفی)

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: of average to poor quality; ordinary.
مترادف: indifferent, ordinary, run-of-the-mill, so-so
متضاد: ace, distinguished, excellent, exceptional, nonpareil, outstanding, superior, superlative
مشابه: average, commonplace, conventional, fair, garden-variety, middling, of a sort, of sorts, second-rate, unexceptional

- His early films had been brilliant, but his later ones were sadly mediocre.
[ترجمه hesan tavassoli] فیلم های اولیه او عالی بود اما فیلم های بعدی اش متاسفانه در حد متوسط بود
|
[ترجمه گوگل] فیلم های اولیه او درخشان بودند، اما فیلم های بعدی او متأسفانه متوسط ​​بودند
[ترجمه ترگمان] فیلم های اولیه او درخشان بود، اما later در حد متوسط بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- He had always been a mediocre student before discovering his interest in physics.
[ترجمه گوگل] او قبل از کشف علاقه خود به فیزیک همیشه یک دانش آموز متوسط ​​بود
[ترجمه ترگمان] پیش از آن که علاقه اش به فیزیک را کشف کند، همیشه یک دانش آموز متوسط بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a writer of mediocre talent
نویسنده ای با قریحه ی متوسط

2. her exam grades were mediocre
نمرات امتحانی او چندان خوب نبود.

3. this artist's performance was mediocre
بازی این هنرپیشه تعریفی نداشت.

4. Howard was a mediocre scientist who never made any unique discoveries.
[ترجمه گوگل]هاوارد دانشمندی متوسط ​​بود که هیچ اکتشاف منحصر به فردی نداشت
[ترجمه ترگمان]هاوارد یک دانشمند متوسط بود که هرگز یک سری کشفیات منحصر به فردی نمی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The movie wasn't a great one; it was only mediocre.
[ترجمه گوگل]فیلم عالی نبود فقط متوسط ​​بود
[ترجمه ترگمان]فیلم عالی نبود، فقط متوسط بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I thought the play was only mediocre.
[ترجمه Nstrn] فکر کردم بازی فقط متوسط بود
|
[ترجمه ل اسحاقی] من فکر کردم که نمایش ( تئاتر ) فقط معمولی و متوسط بود.
|
[ترجمه گوگل]من فکر می کردم که نمایشنامه فقط متوسط ​​بود
[ترجمه ترگمان]فکر می کردم بازی فقط متوسط بوده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I thought the book was pretty mediocre.
[ترجمه گوگل]به نظر من کتاب خیلی متوسطی بود
[ترجمه ترگمان] فکر می کردم کتاب خیلی mediocre
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Parents don't want their children going to mediocre schools.
[ترجمه گوگل]والدین نمی خواهند فرزندانشان به مدارس متوسط ​​بروند
[ترجمه ترگمان]والدین نمی خواهند بچه هایشان به مدارس متوسط بروند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. His work rarely rises above the mediocre.
[ترجمه گوگل]کار او به ندرت از حد متوسط ​​بالاتر می رود
[ترجمه ترگمان]کارش به ندرت از حد متوسط بالا می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. His films are mediocre.
[ترجمه گوگل]فیلم های او متوسط ​​هستند
[ترجمه ترگمان]His متوسط هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. In 196 however, after two mediocre seasons, a brash new chairman, John Ireland, suddenly sacked him.
[ترجمه گوگل]با این حال، در سال 196، پس از دو فصل متوسط، یک رئیس جدید گستاخانه، جان ایرلند، ناگهان او را اخراج کرد
[ترجمه ترگمان]اما در سال ۱۹۶، بعد از دو فصل متوسط، یک رئیس جدید جدید، جان ایرلند، ناگهان او را اخراج کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Great ideas often receive violent opposition from mediocre minds. Albert Einstein
[ترجمه گوگل]ایده های بزرگ اغلب با مخالفت های خشونت آمیز ذهن های متوسط ​​روبرو می شوند آلبرت انیشتین
[ترجمه ترگمان]عقاید بزرگ اغلب مخالفت شدید مردم متوسط را به خود جلب می کنند آلبرت انیشتین
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. My grades were mediocre, my attendance record average.
[ترجمه گوگل]نمرات من متوسط ​​بود، میانگین حضور و غیاب من
[ترجمه ترگمان]نمره های من متوسط بود، حضور من متوسط بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Throughout a mediocre regular season, the Suns have continually sung the same tune.
[ترجمه گوگل]در طول یک فصل معمولی متوسط، Suns به طور مداوم همان آهنگ را خوانده است
[ترجمه ترگمان]در سراسر یک فصل معمولی که در حال انفجار است همان آهنگ را تکرار می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The team gave another mediocre performance last night.
[ترجمه گوگل]این تیم شب گذشته یک نمایش متوسط ​​دیگر ارائه داد
[ترجمه ترگمان]دیشب تیم یه نمایش معمولی دیگه انجام داده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. His school record was mediocre.
[ترجمه گوگل]سابقه مدرسه اش متوسط ​​بود
[ترجمه ترگمان]سابقه تحصیلی او متوسط بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. Appearances of being vicious, mindless, or mediocre can be deceptive, and the deception is often studied and rehearsed.
[ترجمه گوگل]ظواهر شرور، بی فکر یا متوسط ​​می تواند فریبنده باشد و فریب اغلب مورد مطالعه و تکرار قرار می گیرد
[ترجمه ترگمان]ظواهر فاسد، بی فکر و یا متوسط بودن می تواند فریبنده باشد، و این فریب اغلب مورد بررسی و تمرین قرار می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. No yardstick for the mediocre companies to strive to.
[ترجمه گوگل]هیچ معیاری برای تلاش شرکت های متوسط ​​وجود ندارد
[ترجمه ترگمان]هیچ معیار برای شرکت های متوسط برای تلاش برای رسیدن به آن وجود ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress every day!
[ترجمه گوگل]ای کاش می توانید از فرهنگ لغت جملات آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

وسط (صفت)
middle, mediocre, middling, second-class, midmost, second-rate

متوسط (صفت)
mean, tolerable, normal, average, medium, intermediate, middle, mediocre, medial, middling, run-of-the-mill

حد وسط (صفت)
average, mediocre

میانحال (صفت)
mediocre

انگلیسی به انگلیسی

• of medium quality, regular, ordinary, neither good nor bad; low-grade, poor
mediocre things are of poor quality.

پیشنهاد کاربران

✍ توضیح: Average in quality, not special or outstanding
🔍 مترادف: Ordinary
✅ مثال: His performance in the competition was mediocre, lacking any remarkable effort.
متوسط، معمولی
کم مایه
mediocre ( adj ) ( midiˈoʊkər ) =not very good; of only average standard, e. g. a mediocre musician. I thought the play was only mediocre. mediocrity ( n ) ( midiˈɑkrət̮i ) ( pl. mediocrities )
mediocre
second rate
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : mediocrity
✅️ صفت ( adjective ) : mediocre
✅️ قید ( adverb ) : _
mediocre ( adj ) = متوسط، معمولی، پیش پا افتاده، /نه چندان خوب، سطح یا کیفیت پایین، حد وسط/درجه چندم
مترادف است با کلمه : average ( adj )
mediocre earnings/results/returns = درآمد/نتایج/بازده معولی
...
[مشاهده متن کامل]

examples:
1 - After reading my composition, Mrs. Evans remarked that it was mediocre and that I could do better.
بعد از خواندن انشایم خانم ایوانز خاطر نشان کرد که انشایم متوسط بود و می توانست بهتر باشد.
2 - Howard was a mediocre scientist who never made any unique discoveries.
هاوارد یک دانشمند معمولی بود که هرگز هیچ کشف منحصر به فردی انجام نداد.
3 - The movie wasn't a great one; it was only mediocre.
فیلم فوق العاده ای نبود ؛ فقط معمولی بود.
4 - Parents don't want their children going to mediocre schools.
والدین نمی خواهند فرزندانشان به مدارس ( سطح پایین ) بروند.
5 - The movie’s plot is predictable, the dialogue is second - rate, and the acting is mediocre.
داستان فیلم قابل پیش بینی است ، دیالوگ درجه دو است و بازیگری درجه چندم است.
6 - What advice would you give to mediocre companies that want to dramatically improve themselves?
به شرکت های پیش پا افتاده که می خواهند خود را به طور چشمگیری بهبود بخشند ، چه توصیه ای می کنید؟
7 - Commuters resent the mediocre performance of many of the privatized rail networks.
مسافران از عملکرد نه چندان خوب بسیاری از شبکه های راه آهن خصوصی شده ناراضی هستند.
8 - Even with mediocre returns, stocks generally outperform bonds and cash.
حتی با بازده معولی، سهام به طور کلی از اوراق قرضه و پول نقد بهتر عمل می کند.

I happen to think It's a mediocre novel
Husbands and wives 1992🎥
معمولی، حد وسط،
نه چندان جالب
معمولا برای وضعیتی به کار برده میشه که تا حدودی بخش منفی بر بخش مثبت غلبه داره اما نه خیلی زیاد
میان مایه
Everage
معمولی
ordinary
معمولی، متوسط
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)

بپرس