medical

/ˈmedəkl̩//ˈmedɪkl̩/

معنی: پزشکی، طبی، دارویی، شفابخش، دوایی
معانی دیگر: وابسته به دانش پزشکی یا شغل طبابت، وابسته به پزشکی، نیازمندبه معالجه طبی

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: medically (adv.)
(1) تعریف: of or relating to the study or practice of medicine.

- You can't practice as a doctor without having a medical license.
[ترجمه مریم] شما نمی توانید بدون داشتن مجوز پزشکی طبابت کنید
|
[ترجمه صالح] بدون هسته اصلی نمیشود
|
[ترجمه Zahra] بدون داشتن مجوز پزشکی نمی توانید به عنوان یک پزشک فعالیت کنید.
|
[ترجمه گوگل] بدون داشتن مجوز پزشکی نمی توانید به عنوان یک پزشک فعالیت کنید
[ترجمه ترگمان] تو نمی تونی به عنوان یه دکتر بدون مجوز پزشکی تمرین کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- His parents have had some serious medical problems this year.
[ترجمه گوگل] والدین او در سال جاری با مشکلات جدی پزشکی روبرو شده اند
[ترجمه ترگمان] والدین او امسال دچار مشکلات جدی پزشکی شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: curative or therapeutic.

- These plants have medical properties.
[ترجمه فرهاد] این گیاهان دارای خواص دارویی هستند
|
[ترجمه گوگل] این گیاهان دارای خواص پزشکی هستند
[ترجمه ترگمان] این گیاهان دارای خواص پزشکی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. medical etiquette
آداب حرفه ی پزشکی (آداب مورد پسند در حرفه ی پزشکی)

2. medical expenses
هزینه های پزشکی

3. medical jurisprudence
حقوق پزشکی،کادیک شناسی (یا حقوق شناسی) پزشکی

4. medical research has proven the link between smoking and cancer
پژوهش های پزشکی رابطه ی سیگار کشیدن و سرطان را اثبات کرده است.

5. medical school
دانشکده ی پزشکی

6. medical supplies in a clear plastic kit
وسایل پزشکی در یک محفظه ی شفاف پلاستیکی

7. medical treatment
درمان پزشکی

8. a medical detachment
گروه پزشکان اعزامی

9. a medical practitioner
کارور پزشکی

10. extending medical services to the outlying regions of the country
گسترش خدمات پزشکی به اقصی نقاط کشور

11. follow-up medical examinations
آزمایش های پزشکی (بعدی)

12. his medical licence was revoked
جواز پزشکی او را لغو کردند.

13. john's medical practice has become very lucrative
کار طبابت جان خیلی گرفته است.

14. major medical specialties
رشته های تخصصی عمده در طب

15. our medical facilities are being upgraded
تاسیسات پزشکی ما در دست بهسازی است.

16. proper medical care
درمان پزشکی مناسب

17. the medical fraternity
جماعت پزشک ها

18. the medical literature
متون پزشکی

19. the medical profession
حرفه ی پزشکی

20. this medical book is not written for the layman
این کتاب پزشکی برای غیر پزشکان نوشته نشده است.

21. a first-year medical student is not qualified to perform a surgical operation
دانشجوی سال اول پزشکی صلاحیت انجام عمل جراحی را ندارد.

22. a mobile medical unit
واحد سیار پزشکی

23. a private medical practice
طبابت دکتری که تک (یا برای خودش) کار می کند

24. advances in medical technology
پیشرفت های تروندگان (تکنولوژی) پزشکی

25. he needs medical care
او نیاز به توجهات پزشکی دارد.

26. she needs medical care
او نیاز به مراقبت پزشکی دارد.

27. a dictionary of medical terms
فرهنگ واژه های پزشکی

28. a hospital, a medical school, and a laboratory all in one integral group
یک بیمارستان و یک دانشکده ی پزشکی و یک آزمایشگاه جملگی در یک گروه کامل

29. john graduated from medical school
جان از دانشکده ی طب فارغ التحصیل شد.

30. my sons read medical journals
پسران من مجلات پزشکی می خوانند.

31. a discovery that made medical history
کشفی که در تاریخ پزشکی ثبت است

32. a long series of medical tests
یک سلسله آزمایش های پزشکی طولانی

33. a preparatory course for medical school
کلاس آمادگی برای دانشکده ی پزشکی

34. he refused to show his medical record
او از نشان دادن تاریخچه ی پزشکی خود امتناع کرد.

35. the fiftieth person in the medical school entrance examination
نفر پنجاهم در کنکور طب

36. the whole armamentarium of the medical profession
کلیه ی امکانات حرفه ی پزشکی

37. members of the faculty of the medical school had also been invited
اعضا هیئت علمی دانشکده ی پزشکی نیز دعوت شده بودند.

38. the remedial measures taken by this medical group
اقدامات درمانی این گروه پزشکی

39. he attends night class to prep for medical school
کلاس شبانه می رود تا خود را برای (کنکور) طب آماده کند.

40. his book is considered to be a medical monument
کتاب او اثری جاویدان در پزشکی محسوب می شود.

41. physical exercise can be a complement to medical treatment
ورزش بدنی می تواند مکمل درمان پزشکی باشد.

42. the best students used to go to medical school, leaving us the dross
بهترین شاگردان به مدرسه ی پزشکی می رفتند و نخاله ها برای ما می ماندند.

43. to strip a child completely for a medical examination
برای معاینه ی پزشکی کودک را کاملا برهنه کردن

44. his discovery is now the center of the medical stage
کشف او اکنون از نظر پزشکی بسیار مورد توجه است.

45. the new doctor was not familiar with the patient's medical history
دکتر جدید با سوابق پزشکی بیمار آشنا نبود.

46. in the villages of kashan he palmed himself off as a medical doctor
در دهات کاشان خود را به عنوان پزشک جا می زد.

مترادف ها

پزشکی (صفت)
medic, medical

طبی (صفت)
medicinal, medic, medical, officinal

دارویی (صفت)
medicinal, medic, medical, pharmaceutical, pharmaceutic

شفابخش (صفت)
medic, medical, remedial

دوایی (صفت)
medic, medical

انگلیسی به انگلیسی

• medical examination, physical; medical student, intern, resident physician (colloquial)
of or relating to the science or practice of medicine; curative, medicinal
medical means relating to the treatment of illness and injuries and to the prevention of illness.
a medical is a thorough examination of your body by a doctor.

پیشنهاد کاربران

درمانی، پزشکی
مثال :
Medical insurance : بیمۀ درمانی
Medical student : دانشجوی پزشکی
پزشکی
مثال: She works in the medical field.
او در زمینه پزشکی کار می کند.
1 - پزشکی، طبی
مثال: medical examination: معاینۀ پزشکی
2 - درمانی
مثال: medical history: تاریخچۀ درمانی
3 - دارویی / با داور
مثال: medical treatment درمان دارویی، درمان با دارو
medical consumption: مصرف دارویی
چکاپ
an examination to assess a person's state of physical health or fitness.
[پزشکی] طبی، پزشکی: مربوط به طب
سابقه پزشکی
demedicalized: طبی زدایی شده
medical ( پزشکی )
واژه مصوب: پزشکی 1
تعریف: منسوب یا مربوط به دانش پزشکی|||متـ . طبی
بالینی، وابسته به بالین بیمار
درمانی مثلا
medical research
پژوهش های درمانی
پزشکی یا مربوط به پزشکی
( مربوط به ) پزشکی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس