mechanistic

/ˌmekəˈnɪstɪk//ˌmekəˈnɪstɪk/

طبق یا وابسته به ماده گرایی افزارگانی (رجوع شود به: mechanism)

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: mechanistically (adv.)
(1) تعریف: of or pertaining to the theory that everything in the universe is the result of physical forces.
مشابه: mechanical

(2) تعریف: of or pertaining to the branch of physics known as mechanics.

(3) تعریف: automatic or routine; mechanical.
مشابه: mechanical

جمله های نمونه

1. According to mechanistic views of behaviour, human action can be explained in terms of cause and effect.
[ترجمه گوگل]بر اساس دیدگاه های مکانیکی رفتار، کنش انسان را می توان بر حسب علت و معلول تبیین کرد
[ترجمه ترگمان]با توجه به دیدگاه مکانیکی رفتار، رفتار انسانی را می توان از لحاظ علت و معلول توضیح داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The change is partly mechanistic, a response to new legislation, but partly cultural.
[ترجمه گوگل]این تغییر تا حدی مکانیکی است، پاسخی به قوانین جدید، اما بخشی فرهنگی است
[ترجمه ترگمان]این تغییر تا حدی ماشینی است، واکنشی به قانون جدید، اما تا حدودی فرهنگی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. We have seen the mechanistic thrust of literacy discourse in the past five years.
[ترجمه گوگل]ما در پنج سال گذشته شاهد حرکت مکانیکی گفتمان سوادآموزی بوده ایم
[ترجمه ترگمان]ما شاهد نیروی مکانیکی گفتمان سواد در پنج سال گذشته بوده ایم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Whenever observations emerged that did not fit the mechanistic model, they were dismissed as insignificant anomalies.
[ترجمه گوگل]هر زمان که مشاهداتی ظاهر شد که با مدل مکانیکی مطابقت نداشت، آنها به عنوان ناهنجاری های ناچیز کنار گذاشته شدند
[ترجمه ترگمان]هنگامی که مشاهدات حاصل شد که متناسب با مدل مکانیکی نبودند، آن ها به عنوان anomalies ناچیز از کار برکنار شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The extreme mechanistic approach that mainline medicine developed worked well for the great communicable killer diseases.
[ترجمه گوگل]رویکرد مکانیکی افراطی که پزشکی خط اصلی ایجاد کرده بود برای بیماری‌های بزرگ قاتل مسری به خوبی کار می‌کرد
[ترجمه ترگمان]یک رویکرد مکانیکی افراطی که داروهای گیاهی ایجاد کرد به خوبی برای بیماری های مهلک communicable موثر عمل کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The universe is far more nonlinear than the mechanistic worldview has allowed us to see.
[ترجمه گوگل]جهان بسیار غیرخطی تر از آن چیزی است که جهان بینی مکانیکی به ما اجازه دیدن داده است
[ترجمه ترگمان]جهان بسیار پیچیده تر از جهان بینی ماشینی است که به ما اجازه دیدن آن را می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. One they describe as mechanistic, the other as organic.
[ترجمه گوگل]یکی را مکانیکی و دیگری را ارگانیک توصیف می کنند
[ترجمه ترگمان]یکی از آن ها به عنوان ماشینی و دیگری به عنوان ارگانیک توصیف می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Today's myth is still rooted in a mechanistic way of thinking which denies or represses spirituality.
[ترجمه گوگل]اسطوره امروزی هنوز ریشه در شیوه تفکر مکانیکی دارد که معنویت را انکار یا سرکوب می کند
[ترجمه ترگمان]افسانه امروز هنوز در یک روش مکانیکی فکری ریشه دارد که معنویت را انکار می کند یا سرکوب می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. And it suggests Pavlovian, mechanistic efficiency. Press any given design lever and expect the appropriate response.
[ترجمه گوگل]و کارایی مکانیکی پاولویی را نشان می دهد هر اهرم طراحی را فشار دهید و منتظر پاسخ مناسب باشید
[ترجمه ترگمان]و این بیانگر بازدهی مکانیکی است هر اهرم طراحی داده شده را فشار دهید و منتظر پاسخ مناسب باشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. A mechanistic application, without regard to the consequences, would conflict with the purpose for which they were conceived.
[ترجمه گوگل]یک کاربرد مکانیکی، بدون توجه به پیامدها، با هدفی که برای آن تصور شده اند، در تضاد است
[ترجمه ترگمان]یک برنامه ماشینی، بدون توجه به عواقب، با هدفی که برای آن در نظر گرفته شده بود، تعارض خواهد داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. However, a mechanistic link between extra centrosomes and CIN has not been established.
[ترجمه گوگل]با این حال، ارتباط مکانیکی بین سانتروزوم های اضافی و CIN ایجاد نشده است
[ترجمه ترگمان]با این حال، یک پیوند مکانیکی بین centrosomes اضافی و cin برقرار نشده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Most of my colleagues in biology are still very mechanistic in their thinking.
[ترجمه گوگل]اکثر همکاران من در زیست شناسی هنوز در تفکر خود بسیار مکانیکی هستند
[ترجمه ترگمان]اغلب همکاران من در بیولوژی نیز در تفکر خود بسیار مکانیکی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The activity of psychoanalysis in the therapeutic setting can not be adequately grasped and stated in mechanistic, quantitative terms.
[ترجمه گوگل]فعالیت روانکاوی در محیط درمانی را نمی توان به اندازه کافی درک کرد و به صورت مکانیکی و کمی بیان کرد
[ترجمه ترگمان]فعالیت روان کاوی در محیط درمانی نمی تواند به اندازه کافی درک شود و در شرایط مکانیکی و کمی بیان شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The underlying approach of codification in re-forming the law has stressed the mechanistic nature of legal reasoning as essentially a syllogistic exercise.
[ترجمه گوگل]رویکرد اساسی تدوین در شکل‌گیری مجدد قانون، ماهیت مکانیکی استدلال حقوقی را به‌عنوان یک تمرین قیاسی اساساً مورد تأکید قرار داده است
[ترجمه ترگمان]رویکرد بنیادین تدوین قانون در شکل دهی مجدد قانون، ماهیت مکانیکی استدلال حقوقی را اساسا به عنوان یک ورزش syllogistic مورد تاکید قرار داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Reciprocal motion Reciprocal motion, positive and negative at constant mean velocity, is unnerving, mechanistic and inhuman.
[ترجمه گوگل]حرکت متقابل حرکت متقابل، مثبت و منفی با سرعت متوسط ​​ثابت، عصبی، مکانیکی و غیرانسانی است
[ترجمه ترگمان]حرکت Reciprocal حرکت، مثبت و منفی در سرعت متوسط ثابت، unnerving، مکانیکی و غیر انسانی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• of or pertaining to mechanics; of or relating to mechanism or its doctrines

پیشنهاد کاربران

مکانیستی
شادروان نجف دریابندری در 'متفکران روس' ص ۱۲۲ ، همان مکانیستی ترجمه کرده ، چون ماشینی معادل انگلیسی دیگری داره:
نه جبر مکانیستی فلاسفه مادی مشهور آلمان در آن ایام
nor the mechanistic determinism of the celebrated German materialists of the day
سازوکاررانه، سازوکاری
ماشین وار انگارانه
ماشین انگارانه
ماشینی
گاهی هم خود مکانیستی آورده میشود.
ماشینی، مکانیستیک
مربوط به نظریه هایی که پدیده ها را به صورت صرفاً فیزیکی و قطعی توضیح می دهند.
ماشینی نگری

بپرس