اسم ( noun )
• (1) تعریف: the structure, parts, or whole assemblage of a machine or mechanical system or device.
• مترادف: machine
• مشابه: action, apparatus, device, instrument
• مترادف: machine
• مشابه: action, apparatus, device, instrument
- He carefully opened the old watch so that he could study the mechanism.
[ترجمه گوگل] ساعت قدیمی را با دقت باز کرد تا بتواند مکانیسم آن را مطالعه کند
[ترجمه ترگمان] او به دقت ساعت قدیمی را باز کرد تا بتواند مکانیزم را بررسی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] او به دقت ساعت قدیمی را باز کرد تا بتواند مکانیزم را بررسی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The flintlock was a mechanism that solved many of the problems of firing a gun.
[ترجمه گوگل] سنگ چخماق مکانیزمی بود که بسیاری از مشکلات شلیک تفنگ را حل می کرد
[ترجمه ترگمان] flintlock مکانیزمی بود که بسیاری از مشکلات شلیک یک سلاح را حل کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] flintlock مکانیزمی بود که بسیاری از مشکلات شلیک یک سلاح را حل کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: the operative or motive part, process, or factor that effects a result.
• مترادف: process
• مشابه: action, apparatus, engine, factor, motor, operation
• مترادف: process
• مشابه: action, apparatus, engine, factor, motor, operation
- Enzyme action is the mechanism by which food is digested.
[ترجمه گوگل] عمل آنزیم مکانیسمی است که طی آن غذا هضم می شود
[ترجمه ترگمان] عمل آنزیم مکانیسمی است که با آن غذا هضم می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] عمل آنزیم مکانیسمی است که با آن غذا هضم می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: automatic or habitual behavior or response, esp. elaborated patterns of self-protective thought and feeling.
• مترادف: reflex
• مشابه: reaction, response
• مترادف: reflex
• مشابه: reaction, response
- Denial is a common defense mechanism.
[ترجمه گوگل] انکار یک مکانیسم دفاعی رایج است
[ترجمه ترگمان] انکار یک مکانیزم دفاعی رایج است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] انکار یک مکانیزم دفاعی رایج است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (4) تعریف: the doctrine or theory that everything in the universe is the result of physical forces.
• مترادف: materialism
• مترادف: materialism