1. He speared a meatball with his fork.
[ترجمه گوگل]با چنگالش کوفته ای را نیزه زد
[ترجمه ترگمان]با چنگالش ساندویچ کوفته قلقلی را فرو کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. I drift around the ballroom, spearing meatballs and feeling bad.
[ترجمه گوگل]من در اطراف سالن رقص می چرخم، کوفته می ریزم و احساس بدی دارم
[ترجمه ترگمان]دور اتاق می چرخم و کوفته و feeling را می گیرم و احساس بدی دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Add the meatballs to the pan and continue to simmer for a further 10 mins, or until they are cooked through.
[ترجمه گوگل]کوفته ها را به تابه اضافه کنید و 10 دقیقه دیگر یا تا زمانی که کاملا پخته شوند، به جوشیدن ادامه دهید
[ترجمه ترگمان]the را به ماهی تابه اضافه کنید و تا ۱۰ دقیقه دیگر بجوشانید یا تا زمانی که پخته شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. We are peeling potatoes, forming tiny meatballs, browning chicken, shelling peas.
[ترجمه گوگل]سیب زمینی ها را پوست می گیریم، کوفته های کوچک درست می کنیم، مرغ را قهوه ای می کنیم، نخود را پوست می کنیم
[ترجمه ترگمان]ما داریم سیب زمینی پوست می کنیم و meatballs کوچک و chicken و نخود سبز را تشکیل می دهیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Add the meatballs or patties and fry until golden brown.
[ترجمه گوگل]کوفته ها یا پتی ها را اضافه کنید و تفت دهید تا طلایی شوند
[ترجمه ترگمان]meatballs و patties را اضافه کنید تا زمانی که قهوه ای طلایی شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Sugared spaghetti with glazed meatballs and honeydew spinach.
[ترجمه گوگل]اسپاگتی شکری با کوفته های لعاب دار و اسفناج عسلی
[ترجمه ترگمان]اسپاگتی با ماکارونی با ماکارونی و اسفناج و اسفناج
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Oh, you got your whole meatball.
[ترجمه گوگل]اوه، شما تمام کوفته خود را دریافت کردید
[ترجمه ترگمان] اوه، تو کل meatball رو گرفتی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Form into patties or meatballs.
[ترجمه گوگل]به شکل نبات یا کوفته درآورید
[ترجمه ترگمان]به patties یا meatballs فرم بدهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. IT is so thin, It'swallowed a meatball and were IT were pregnant.
[ترجمه گوگل]آنقدر نازک است که یک کوفته را بلعیده و باردار بوده است
[ترجمه ترگمان]خیلی نازک بود، یه ساندویچ کوفته قلقلی رو قورت داد و اون هم حامله بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. I ate oyster omelet and meatball soup at thestand . How yummy they were!
[ترجمه گوگل]من در غرفه املت صدف و سوپ کوفته خوردم چقدر خوشمز بودند
[ترجمه ترگمان]من املت گوشت و سوپ کوفته قلقلی رو توی \"thestand\" خوردم چه خوش مزه بودند!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. I ate the Chang Hua meatball.
[ترجمه گوگل]من کوفته چانگ هوآ را خوردم
[ترجمه ترگمان] من ساندویچ کوفته قلقلی \"چنگ\" رو خوردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. The small meatball attagirl, lets mother have a look, looks at the hemp together.
[ترجمه گوگل]دختر کوفته کوچک، به مادر اجازه می دهد نگاهی بیندازد، با هم به کنف نگاه می کند
[ترجمه ترگمان]The کوچک کوفته، نگاهی به کنف انداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. She is so thin, she swallowed a meatball and was thought she was pregnant.
[ترجمه گوگل]او به قدری لاغر است که یک کوفته را قورت داد و فکر کردند باردار است
[ترجمه ترگمان]اون خیلی لاغر بود، یه کوفته قلقلی رو قورت داد و فکر کرد که حامله ست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Has a look, the small meatball makes Wendeng in the class and grade correspondence.
[ترجمه گوگل]یک نگاه، کوفته کوچک می سازد Wendeng در کلاس و کلاس مکاتبات
[ترجمه ترگمان]یه نگاه، یه ساندویچ کوفته قلقلی کوچولو تو کلاس و مکاتبات کلاس درس می گیره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید