measures


اقدامت، پیشگیریها علوم نظامى : پیش بینیها

بررسی کلمه

اسم جمع ( plural noun )
• : تعریف: things that are done to get a particular result.

- The police are taking new measures to fight crime.
[ترجمه امیررضا محمدی] پلیس در حال ارزیابی های جدیدبرای مبارزه با جرایم است.
|
[ترجمه گوگل] پلیس اقدامات جدیدی را برای مبارزه با جرایم انجام می دهد
[ترجمه ترگمان] پلیس در حال انجام اقدامات تازه ای برای مبارزه با جرائم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• means, steps, action

پیشنهاد کاربران

measures با measure فرق دارە
measures : اقدامات
measure : اندازە گیری
desperate times call for desperate measures
زمانهای ناامیدی نیاز به اقدامات ناامیدانه دارد ( نه چندان نرمال و منطقی - عجیب غریب )
مقادیر
Measure: اندازه گیری کردن، وزن کردن
برای مثال:
My sister measures herself every month
خواهرم هر ماه خودش را وزن/اندازه گیری می کند.
وزن کردن - اندازه گرفتن
تدابیر، پیش گیری ها، اقدامات
سنجه ها
معیار ها، اقدامات، ( تخصصی )
تمهیدات
اقدامات، تدابیر، مقیاسات، معیارها، درجات، اندازه گیری ها، برآوردها، ارزیابی ها، میزان ها، اوزان
معیارهای اندازه گیری
اندازه گرفتن
اندازه گیری
اقدامات
وزن کردن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)

بپرس