measurably

جمله های نمونه

1. The old man's voice was measurably weaker than the last time they'd talked.
[ترجمه گوگل]صدای پیرمرد نسبت به آخرین باری که با هم صحبت کرده بودند بسیار ضعیف تر بود
[ترجمه ترگمان]صدای پیرمرد ضعیف تر از آخرین باری بود که حرف می زدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Working conditions have changed measurably in the last ten years.
[ترجمه گوگل]شرایط کار در ده سال گذشته به طور قابل توجهی تغییر کرده است
[ترجمه ترگمان]شرایط کاری در ۱۰ سال گذشته به طور محسوسی تغییر کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Smokers are measurably more extroverted than non-smokers.
[ترجمه گوگل]افراد سیگاری نسبت به افراد غیرسیگاری برونگراتر هستند
[ترجمه ترگمان]سیگاری ها به طور محسوسی more از سیگاری ها هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Aside from measurably improving availability, utilization, and manageability, WebSphere CloudBurst provided substantial direct cost savings over the first year of adoption alone.
[ترجمه گوگل]جدا از بهبود قابل اندازه گیری در دسترس بودن، استفاده و مدیریت پذیری، WebSphere CloudBurst صرفه جویی قابل توجهی در هزینه های مستقیم در طول سال اول پذیرش به تنهایی ارائه کرد
[ترجمه ترگمان]علاوه بر بهبود در دسترس بودن، استفاده، و manageability، WebSphere cloudburst صرفه جویی در هزینه مستقیم را در طول سال اول تصویب به تنهایی فراهم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. This machine is suitable to measurably fill the ointment and liquid materials with low medium viscosity.
[ترجمه گوگل]این دستگاه برای پر کردن پماد و مواد مایع با ویسکوزیته متوسط ​​کم مناسب است
[ترجمه ترگمان]این ماشین برای measurably the و مواد مایع با لزجت کم متوسط مناسب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. America's air, water, and lands are measurably cleaner.
[ترجمه گوگل]هوا، آب و زمین های آمریکا به میزان قابل توجهی تمیزتر هستند
[ترجمه ترگمان]هوای آمریکا، آب و زمین به طور محسوسی تمیزتر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. After this, the pace of events quickened measurably.
[ترجمه گوگل]پس از این، سرعت رویدادها به طور قابل توجهی افزایش یافت
[ترجمه ترگمان]بعد از این، سرعت رویدادها به طور محسوسی افزایش یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Measurably, global structure of self - esteem and special structures of self - efficacy are emphasized.
[ترجمه گوگل]به طور قابل اندازه گیری، بر ساختار جهانی عزت نفس و ساختارهای ویژه خودکارآمدی تأکید می شود
[ترجمه ترگمان]measurably، ساختار جهانی اعتماد به نفس و ساختارهای خاص خودکارآمدی مورد تاکید قرار گرفته اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The most immediately and measurably dangerous scofflawry, however, also happens to be the most visible.
[ترجمه گوگل]با این حال، سریع‌ترین و به‌طور قابل‌اندازه‌گیری خطرناک‌ترین تمسخر، قابل مشاهده‌ترین است
[ترجمه ترگمان]با این حال، most و measurably scofflawry بسیار خطرناک نیز اتفاق می افتد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Ice crystals begin to deform measurably under a unidirectional pressure of slightly less than one atmosphere.
[ترجمه گوگل]بلورهای یخ تحت فشار یک طرفه کمی کمتر از یک اتمسفر به طور قابل اندازه گیری شروع به تغییر شکل می کنند
[ترجمه ترگمان]کریستال های یخی شروع به تغییر شکل زیر فشار یک تک جهتی با کمی کم تر از یک جو دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Your work has improved measurably this year.
[ترجمه گوگل]کار شما در این سال به میزان قابل توجهی بهبود یافته است
[ترجمه ترگمان]کار شما در سال جاری به طور محسوسی بهبود یافته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Is it when a new idiom is measurably better?
[ترجمه گوگل]آیا این زمانی است که یک اصطلاح جدید به طور قابل اندازه گیری بهتر باشد؟
[ترجمه ترگمان]وقتی یه اصطلاح جدید measurably بهتر میشه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. This machine is suitable to measurably fill the ointment materials with high viscosity and poor flowability.
[ترجمه گوگل]این دستگاه برای پر کردن مواد پماد با ویسکوزیته بالا و جریان پذیری ضعیف مناسب است
[ترجمه ترگمان]این ماشین به طور محسوسی مواد پماد را با ویسکوزیته زیاد و flowability ضعیف پر می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. America's and water and lands are measurably cleaner.
[ترجمه گوگل]آمریکا و آب و زمین به طور قابل اندازه گیری تمیزتر هستند
[ترجمه ترگمان]آمریکا و آب و زمین به طور محسوسی تمیزتر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• in a manner that may be measured, estimably

پیشنهاد کاربران

به طور محسوسی
به طور اندازه پذیری
نسبتاً، نه به طور کامل
قابل توجهی به مقدار زیادی

بپرس