measly

/ˈmiːzli//ˈmiːzli/

(پزشکی) سرخکدار، سرخجه دار، سرخکی، دچارسرخجه، کرم گرفته، دارای کرم کدوگوشت

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
حالات: measlier, measliest
(1) تعریف: (informal) ridiculously inadequate or unsatisfactory; paltry.
مترادف: paltry, pitiful
مشابه: exiguous, meager, niggardly, petty, picayune, piddling, puny, trifling, trivial, vile

- If he thinks I'm going to sell my whole collection for a measly fifty dollars, he's crazy.
[ترجمه گوگل] اگر او فکر می کند که من کل مجموعه ام را به قیمت پنجاه دلار می فروشم، دیوانه است
[ترجمه ترگمان] اگه فکر کنه که من همه کلکسیون هام رو فقط پنجاه دلار می فروشم، اون دیوونه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: having, pertaining to, or like measles.
مشابه: spotty

جمله های نمونه

1. He gave us measly little portions of cake.
[ترجمه گوگل]او به ما مقدار کمی کیک داد
[ترجمه ترگمان]او مقداری کیک به ما داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. All I got was a measly £
[ترجمه گوگل]تمام چیزی که به دست آوردم یک £ بد بود
[ترجمه ترگمان]تنها چیزی که من گرفتم a پوند بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I get a measly £4 an hour.
[ترجمه گوگل]من ساعتی 4 پوند می گیرم
[ترجمه ترگمان]من یک ربع ساعت وقت دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The average British bathroom measures a measly 5 square metres.
[ترجمه گوگل]مساحت متوسط ​​حمام بریتانیایی 5 متر مربع است
[ترجمه ترگمان]متوسط حمام بریتانیا برابر با measly متر مربع است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. You just worry about your own measly little relationships.
[ترجمه گوگل]شما فقط نگران روابط کوچک خود هستید
[ترجمه ترگمان]فقط نگران روابط ساده خودت باش
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. And a measly 4 percent said the city was doing a good job of attracting and keeping jobs and business.
[ترجمه گوگل]و تقریباً 4 درصد گفتند که شهر در جذب و حفظ مشاغل و تجارت کار خوبی انجام می دهد
[ترجمه ترگمان]و یک measly ۴ درصد گفته اند که این شهر کار خوبی برای جذب و حفظ شغل و کسب وکار انجام داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It rose back to average-a measly fourteen inches-in 1921 and went slightly over that in 192
[ترجمه گوگل]در سال 1921 به میانگین 14 اینچ رسید و در سال 192 کمی بیشتر از آن شد
[ترجمه ترگمان]این فیلم به طور متوسط به a چهارده اینچ در سال ۱۹۲۱ رسید و در سال ۱۹۲ شروع به کار کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. That measly little paycheck barely covered the rent.
[ترجمه گوگل]آن چک حقوق اندک به سختی کفاف اجاره را می داد
[ترجمه ترگمان]این پول فقط اجاره رو کم می کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I have my scruples, measly as they may be.
[ترجمه گوگل]من بداخلاقی هایم را دارم، هر چقدر هم که بشود
[ترجمه ترگمان]من هم وسواس دارم، چون ممکن است این طور باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. This time, the Jaguars managed one measly field goal and nothing else.
[ترجمه گوگل]این بار، جگوارها یک گل میدانی بد را به دست آوردند و نه چیز دیگری
[ترجمه ترگمان]این بار، یک هدف می دانی را مدیریت کرد و هیچ چیز دیگر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. What a measly birthday present!
[ترجمه گوگل]چه هدیه تولد بدی!
[ترجمه ترگمان]چه هدیه مزخرفی!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Cover is a measly $
[ترجمه گوگل]جلد یک دلار است
[ترجمه ترگمان]پوشش یک measly دلار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I asked. " Just take this measly 10 cents an hour and smile? "
[ترجمه گوگل]من پرسیدم "فقط این 10 سنت در ساعت را بگیر و لبخند بزن؟"
[ترجمه ترگمان]فقط یک ساعت ۱۰ سنت خرج کنید و لبخند بزنید؟ \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Meanwhile a newly restored dividend -- albeit a measly one penny per share -- and a ten-for-one reverse stock split could drag its shares out of the single digits.
[ترجمه گوگل]در همین حال، سود تقسیمی تازه احیا شده - البته تقریباً یک پنی برای هر سهم - و تقسیم معکوس سهام ده به یک می تواند سهام آن را از تک رقمی خارج کند
[ترجمه ترگمان]در این ضمن یک سود تقسیمی جدید - - هرچند یک پنی قیمت در هر سهم - - و یک شکاف سهامی به ازای هر سهم می تواند سهم خود را از ارقام منفرد بردارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. One measly mango,[Sentence dictionary] that's all we've had from this tree.
[ترجمه گوگل]یک انبه کثیف، [فرهنگ جملات] این تمام چیزی است که ما از این درخت داشتیم
[ترجمه ترگمان]یکی از انبه measly که تمام آن چیزی است که ما از این درخت داشتیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• affected with the measles; pertaining to or resembling the measles; scrappy, wretched, poor (slang)
a measly amount of something is very small or inadequate; an informal word.

پیشنهاد کاربران

Used to describe something that is small, inadequate, or of little value or importance. It can also be used to express disappointment or dissatisfaction.
چیزی کوچک، ناکافی یا کم ارزش یا کم اهمیت.
...
[مشاهده متن کامل]

همچنین می توان از آن برای ابراز ناامیدی یا نارضایتی استفاده کرد.
مثال؛
“After working overtime, all I got was a measly raise. ”
“They served us a measly portion of food.
” I’ve been waiting for hours and all I got was a measly apology. ”

ناچیز ( بسیار اندک )
چس مثقال
بی ارزش ، کم اهمیت
ناقابل
چندرغاز
very small and disappointing in size, quantity, or value – used to show disapproval
زپرتی
ناچیز

بپرس