meant to be

پیشنهاد کاربران

🔸 معادل فارسی:
سرنوشت ساز / مقدر شده / قرار بوده باشد
🔸 تعریف ها:
1. عبارتی است که به معنای اینکه چیزی یا کسی برای وقوع یا بودن در یک وضعیت خاص مقدر یا مقرر شده است.
2. بیانگر باور به سرنوشت یا تقدیر است که رخ دادن یک اتفاق یا پیوند را حتمی و طبیعی می داند.
...
[مشاهده متن کامل]

مثال:
They believe they were meant to be together.
آنها معتقدند که قرار بوده با هم باشند.
🔸 مترادفها:
destined – fated – predestined – ordained
این عبارت بیشتر در زمینه روابط عاشقانه و سرنوشت به کار می رود و نشان دهنده اعتقاد به وجود یک مسیر یا سرنوشت از پیش تعیین شده است.

بناست. . .
از باب/به منظور. . . است
It wasn't meant to be
قسمت نبود
ظاهراً
انگار
خدا اینطور خواسته
Nothing is meant to be
هیچ چیز مقدر شده نیست.
گویا، انگار، میگن، بایستی، قرار بود کهHe's mean to be a great director گویا ( بایستی ) کارگردان بزرگیه ( اما فیلمشو ندیدم! ) . . 2 آرزو، قصد داشتن، ایمانIwas meant to be rich آرزو داشتم پولدار بشم. 3 تقدیر، مقدر شده
تقدیر بودن
قرار بودن
قصد داشتن
قراره باشم
. . . که قرار است فلان باشد
قسمت باشد - در سرنوشت

it is meant to be: قرار است که
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)