meant to
انگلیسی به انگلیسی
پیشنهاد کاربران
بمنظورِ
1 -
Intended to ( do or be something ) : This means that someone had a plan or a purpose for something, but it may not have happened or been fulfilled.
قصد یا قرار ( انجام یا کاری ) : یعنی کسی برای چیزی نقشه یا هدفی داشته است، اما ممکن است اتفاق نیفتاده یا محقق نشده باشد.
... [مشاهده متن کامل]
I was never meant to teach. ( I did not plan to become a teacher. )
They knew as soon as they met that they were meant to be together. ( They felt a strong connection and a sense of destiny. )
I thought we could be friends, but I guess it just wasn’t meant to be. ( I hoped for a friendship, but it did not work out. )
2 -
Supposed to ( be or do something ) : This means that someone had an obligation, a duty, or a rule to follow, but they may not have done it or followed it. This is more common in British English than American English.
فرض بر ( بودن یا انجام کاری ) : به این معناست که شخصی تکلیف، وظیفه یا قاعده ای داشته است، اما ممکن است آن را انجام نداده باشد یا از آن پیروی نکرده باشد. این در انگلیسی بریتانیایی بیشتر از انگلیسی آمریکایی رایج است.
The buses are meant to arrive every 15 minutes. ( The buses have a schedule, but they may not be on time. )
Brighton is meant to be very beautiful at this time of year. ( Brighton has a reputation for being beautiful, but it may not be true. )
You’re not meant to eat that. ( You have a dietary restriction, a health condition, or a preference that prevents you from eating that. )
قصد یا قرار ( انجام یا کاری ) : یعنی کسی برای چیزی نقشه یا هدفی داشته است، اما ممکن است اتفاق نیفتاده یا محقق نشده باشد.
... [مشاهده متن کامل]
2 -
فرض بر ( بودن یا انجام کاری ) : به این معناست که شخصی تکلیف، وظیفه یا قاعده ای داشته است، اما ممکن است آن را انجام نداده باشد یا از آن پیروی نکرده باشد. این در انگلیسی بریتانیایی بیشتر از انگلیسی آمریکایی رایج است.
Meant to معنی با ارزش بودن و مهم بودن هم میده مثلا
I know that how much she meant to you
میدونم که چقدر برات باارزش بوده
میدونم که چقدر برات باارزش بوده
اگه قرار باشه اتفاق بیفته، اتفاق خواه افتاد.
it was not always meant to = همیشه نمی شد که. . .
قرارشده
به قصد، با هدف، به منظور، به جهت،
مقدر شده
قرار بود که
به منظور، با هدف