meant

/ˈment//ment/

زمان گذشته و اسم مفعول: mean، میانه، متوسط، مشترک

بررسی کلمه

( verb )
• : تعریف: past tense and past participle of mean

جمله های نمونه

1. a gift meant for you
هدیه ای که برای تو درنظر گرفته شده است

2. he was meant to be a doctor
قرار بود او دکتر بشود.

3. it is meant to be worn on rainy days
برای پوشیدن در روزهای بارانی است.

4. he said monday but he meant tuesday
او گفت دوشنبه ولی منظورش سه شنبه بود.

5. my understanding of what he meant
برداشت من از منظور او

6. there's been some misunderstanding; i meant ten in the morning, not ten at night
لابد سوتفاهمی پیش آمده است ; منظورم ده صبح بود نه ده شب.

7. it seems like this husband and wife were meant for each other
به نظر می رسد که این زن و شوهر برای هم ساخته شده اند.

8. it was a long time before she tumbled to what i meant
مدت زیادی طول کشید تا منظورم شیرفهمش شد.

9. Cleo blushed. She had not meant to imply that he was lying.
[ترجمه مهدی] کلئو سرخ شد. قصد او این نبود که اور را دروغگو جلوه دهد.
|
[ترجمه گوگل]کلیو سرخ شد او قصد نداشت بگوید که او دروغ می گوید
[ترجمه ترگمان]کلئو از خجالت سرخ شد منظورش این نبود که دروغ می گوید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. What is meant by 'batch processing'?
[ترجمه گوگل]منظور از "پردازش دسته ای" چیست؟
[ترجمه ترگمان]هدف از پردازش گروهی چیست؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Yet if you were carrying scars. . . it meant you were still walking.
[ترجمه گوگل]با این حال اگر شما زخم ها را حمل می کردید به این معنی بود که تو هنوز راه می رفتی
[ترجمه ترگمان]ولی اگه جای زخم داشتی معنیش این بود که هنوز داری راه میری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress every day!
[ترجمه گوگل]ای کاش می توانید از فرهنگ لغت جملات آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The prohibition order meant that the book could not be sold in this country.
[ترجمه گوگل]حکم ممنوعیت به این معنی بود که کتاب در این کشور قابل فروش نیست
[ترجمه ترگمان]این ممنوعیت به این معنا بود که این کتاب نمی تواند در این کشور فروخته شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. We're meant to lose the people we love. How else would we know how important they are to us?
[ترجمه گوگل]قرار است افرادی را که دوستشان داریم از دست بدهیم دیگر چگونه می توانیم بفهمیم که آنها چقدر برای ما مهم هستند؟
[ترجمه ترگمان]ما قصد داریم کسانی رو که دوست داریم از دست بدیم دیگه از کجا بدونیم که اونا چقدر برای ما مهمه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. You know some birds are not meant to be caged. Their feathers are just too bright.
[ترجمه گوگل]می دانید که برخی از پرندگان قرار نیست در قفس قرار گیرند پرهای آنها خیلی روشن است
[ترجمه ترگمان]می دانی که بعضی از پرندگان قصد زندانی شدن ندارند feathers خیلی درخشان هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. People pay in advance for a coffee meant for someone who cannot afford a warm beverage.
[ترجمه گوگل]مردم برای قهوه ای که برای افرادی که توانایی خرید نوشیدنی گرم را ندارند، پیش پرداخت می کنند
[ترجمه ترگمان]مردم از قبل برای یک قهوه یعنی کسی که توان خرید یک نوشیدنی گرم را ندارد، پول پرداخت می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• meant is the past tense and past participle of mean.

پیشنهاد کاربران

در این میان. اینک. آنک.
Be meant for
- در نظر گرفته شدن برای
✅ در این مفهوم می تونه ( مناسب بودن برای ) هم بده ولی در واقع معنی صحیح ( در نظر گرفته شدن برای ) هست.
Shirin
مورد نظر بودن
Spiritual is meant without a religious connotation
معنوی ، بدون معنای ضمنی مذهبی مورد نظر است
می تونه معنای کاربرد یا کاربری هم داشته باشه
I think it was meant for children.
من فکر می کنم اون برای کودکان مناسب بود.
Meant for. . مناسب یا جوابگوی چیزی بودن
عمل استفاده از چیزی، به ویژه برای یک هدف عملی
Past participle فعل mean
قصد داشتن
intended=meant
meant
اگر meant به همراه by بیاید به معنای
*منظور از *
می باشد
What is meant by. . . . . .
منظور از. . . . چیست؟
قسمت، تقدیر
maybe we are meant to be together
meant ( منت ) یعنی قرار بود - قرار بوده
و مترادف هاش هم
implied, suggested, aimed, intended, indicated, denoted, contemplated, signified, typified, narrowed and humbled.
هستند
بایست
قسمت بودن
مثلا قسمتت بوده که شوهر کنی
Some people are just meant to be a douchebag and some to be a hero
Some assholes are just meant to be fucked
I only showed her what she's meant for
منظور داشتن
if we were meant to stay in one place we'd have roots instead of feet
اگر قرار بود همه ی عمرومونو یه جا بگذرونیم به جای پا ریشه داشتیم
هدف
قرار
قرار گذاشتن
در نظر گرفتن
مقدر کردن
مقدر شده
قرار شد، قرار بود
I can't say any more, it's meant to be a big secret
نمیتوانم چیز بیشتری بگویم، قرار است راز بزرگی باشد.
در نظر گرفته شده
Example:A:Can these envelopes be used for air r mail letterrs? B:No these are meant for regular mail.
معنای خاصی دادن. .
( در معنی که در زیر ارائه می شود، این کلمه خودش یک فعل مستقل می باشد که شکل سوم فعل mean {نمی باشد} و دارای یک معنی مستقل برای خودش است )
طراحی کردن برای - تخصیص دادن برای یک منظور خاص ( برای آینده )
معنی گرفته شده از دیکشنری آنلاین Merriam - Webster :
to design for or destine to a specified purpose or future
در نظر گرفته شدن
به معنایِ
به معنیِ
مثال:
Meant to future : به معنایِ آینده
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٥)

بپرس